روشنگري چيست؟
عبدالرسول خليلي
در سال 1784 يك مجله آلماني موسوم به «برلينيشه موناتس شريفت» به مناسبت تقريبا 100ساله شدن روشنگري از خوانندگان خود خواست تا به اين پرسش كه «روشنگري چيست؟» پاسخ دهند. بسياري از انديشمندان آلماني از جمله ايمانوئل كانت كه آن روزها به عنوان استاد فلسفه شهرت داشت به اين پرسش پاسخ گفتند. كانت، دليري در به كار گرفتن فهم خويش را شعار روشنگري ميداند. در بازخواني روشنگري كانت، روشنگري، خروج آدمي است از نابالغي به تقصير خويشتن خود.
كانت بدون هرگونه مقدمه چيني مقاله معروف خود را با جمله بالا آغاز ميكند. پرسش اين بوده است كه روشنگري يا روشننگري چيست؟ اين پرسش را نه خود كانت كه ديگري مطرح كرده بود و كانت خود را موظف ميديد تا در اين مقاله به آن پاسخ گويد. در شماره سپتامبر سال 1783 ماهنامه برلين، نويسندهاي گمنام، مقاله بيامضايي نوشت و در آن از ازدواج عرفي يا غيرشرعي به دفاع برخاست. اين مقاله خشم كشيشي را برانگيخت و مطلبي در شماره دسامبر همان سال و در مخالفت با ازدواج عرفي و در دفاع از نكاح شرعي و كليسايي به رشته نگارش درآورد. وي در مقاله خود به سرگشتگيهايي اشاره كرد كه «به نام روشنگري در ذهن و در دل مردم به وجود آمده است» و چالشگرانه در پانوشت مقاله خود پرسيد كه «به راستي روشنگري چيست؟» به اين پرسش چالشگرانه، نامآوران عصر چون مندلسون، كانت، هردر و ديگران پاسخ گفتند كه پاسخ كانت از همه مشهورتر و پرمغزتر است. به نظر كانت، روشنگري عبارت است از «خروج آدمي از نابالغي به تقصير خويشتن خود.» آشكار است كه منظور كانت از نابالغي، عدم بلوغ جسماني نيست. شايد معادلي كه بهتر بتواند منظور كانت را برساند، واژه ناخوشخوان «صغارت» باشد، زيرا فرد صغير نياز به قيم دارد. منظور كانت از روشنگري عبارت است از خروج از صغارت و خردسالي. اما بايد پرسيد كه او چه معنايي از نابالغي يا صغارت درك ميكند و مقصود او از به تقصير خويشتن خويش چيست؟ كانت چنين ادامه ميدهد: و نابالغي، ناتواني در به كار گرفتن فهم خويشتن است بدون هدايت ديگري.
بنابراين منظور كانت از نابالغي و صغارت، نه طبيعي كه فكري است. زماني كه ما در به كار گرفتن فهم خود بدون هدايت و ارشاد ديگري ناتوان باشيم، هنوز در نابالغي و خردسالي فكري به سر ميبريم.
كانت در همين جمله كوتاه يكي از مهمترين مفاهيم فلسفه خود را به كار برده و آن اصطلاح «فهم» است. در زبان روزمره و غيرفني شايد بتوان فهم و خرد را مترادف هم به كار برد و ميانشان تفاوتي نگذارد اما اين دو مفهوم در دستگاه فلسفي كانت داراي معاني مشخص و متمايز از همند و كانت در كتاب «سنجش خرد ناب» اين دو را معنا كرده است. به نظر كانت «فهم»، نيروي شناخت به وسيله مفهومها در زمان و مكان است. مفهومها يا پيشين (پرتوم يا مقدم بر تجربه هستند مانند مفهومهاي عليت و چندي و چوني يا پسين(افدوم يا موخر بر تجربهاند) مانند مفهوم درخت كه انتزاع شده از مدركات حسي است. اما به نظر كانت، «مفهوم»هايي نيز وجود دارند كه نه مانند مفهوم عليتند و نه مانند مفهوم درخت. كانت نام آنها را «ايده» ميگذارد مانند ايده آزادي يا اختيار، ايده خدا و ايده ناميرايي روح.
به نظر كانت نيرويي در انسان كه ايدهها را به كار ميبرد، «خرد» يا عقل نام دارد. از آنجا كه خرد با مدركات حسي سروكار ندارد، اين خطر وجود دارد كه دچار تناقض شود و به بيراهگي و خطا بيفتد. كانت بخش بزرگي از كتاب دورانساز «سنجش خرد ناب» كه ترجمهاي دقيق و امين اما به اندازه اصل كتاب دشوارياب و دشوارخوان از آن به فارسي موجود است را به اين موضوعات اختصاص داده است. واژه مهم ديگر در اين جمله «هدايت» يا راهبرد است. تا زماني كه ما در به كار گرفتن فهم خويش محتاج هدايت و ارشاد ديگري هستيم و ديگري هادي ماست و ما را راه ميبرد، هنوز به مرحله روشنگري نرسيدهايم. مقصود كانت اين نيست كه ما نبايد از انديشههاي ديگران سود بگيريم بلكه منظور اين است كه ما در حل مشكلات خود بايد تنها بر فهم خود متكي باشيم. انديشه را ميتوان از ديگري گرفت اما انديشيدن را نميتوان. كساني كه ميخواهند تا ديگري به جاي آنان بينديشد، هنوز در خامي و عدم بلوغ فكري به سر ميبرند. برپاي خويش ايستادن و خودبنياد بودن يكي از اركان فكري فلسفه كانت است. كانت در ادامه مقاله خود «به تقصير خويشتن خود» را چنين معنا ميكند: به تقصير خويشتن است اين نابالغي، وقتي كه علت آن نه كمبود فهم بلكه كمبود اراده و دليري در به كار گرفتن آن باشد بدون هدايت ديگري. با توضيحاتي كه كانت در دو جمله بالا داده است، ميتوان معناي جمله نخست را دريافت. اگر ما ناتوان از به كار گرفتن فهم خود بدون هدايت ديگري باشيم و اين ناتواني نه لزوما در كمبود فهم بلكه در كمبود دليري باشد، آنگاه هنوز در نابالغي به سر ميبريم و اين نابالغي به تقصير خويشتن است. بنابراين روشنگري، خروج آدمي از اين نوع نابالغي فكري است. منظور كانت اين است كه روشنگري از يك سو در ارتباط است با به كار گرفتن فهم خود بدون هدايت ديگري و از سوي ديگر با دلير بودن آدمي در كاربرد فهم خود. انساني كه به لحاظ نظري قادر به كاربرد فهم خود است اما داراي آن اراده و دليري نيست كه از فهم خود بدون هدايت ديگري سود گيرد، هنوز در خردسالي فكري به سر ميبرد و پا به بلوغ فكري يا روشنگري نگذارده است. كانت با بهرهگيري از سخن هوراس
(65 ق.م ـ 8 ق.م) شاعر و اديب رومي، شعار روشنگري را دليري در كاربرد فهم خويش ميداند: دلير باش در به كار گرفتن فهم خويش! اين است شعار روشنگري.
استاد علوم سياسي