• 1404 شنبه 15 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3219 -
  • 1394 سه‌شنبه 25 فروردين

بررسي بازخوردهاي اجتماعي روند مذاكرات در گفت‌وگو با ناصر فكوهي

نبايد جامعه را بي‌اندازه خوشبين كرد

برخي شادي‌هاي ناشي از تفاهم لوزان متوهمانه بود

بدون شك اين توافقنامه، در نخستين مرحله ايجاد شادي زيادي كرد اما اين شادي در بسياري از موارد در نزد مردم عادي، با توهم زيادي همراه است. براي بسياري از افراد، توافقنامه كه صرفا مقدمه‌اي براي يك توافق سياسي جامع است، به خودي خود بايد مشكلات روزمره آنها را حل كند يا دست‌كم بر آنها تاثير قابل ملاحظه‌اي بگذارد
دولت و مسوولان مي‌توانند با گروهي از اقدامات جانبي اولا اين توهم را رفع كنند كه توافق به معني بهتر شدن وضعيت اقتصادي در كوتاه‌مدت است و به خصوص به‌هيچ عنوان به آن دامن نزنند و از طرف ديگر اين بهبود را ولو با قدم‌هاي آرام‌آرام اما مطمئن به انجام رسانند يعني وضعيت اقتصادي و اجتماعي را به سوي باز كردن فضا و دموكراتيزه كردن آن  ببرند

اين شايد امري بديهي در تاريخ دولت‌هاي ملي باشد كه اين دولت‌ها بايد بر اساس منافع ملت‌هاي خود در سطح بين‌المللي عمل كنند و نه بر اساس باورها و اعتقادات‌شان، البته هر اندازه اين دو با يكديگر انطباق بيشتري داشته باشند، بهتر است و البته روشن است تنها با اين درك است كه مي‌توان فهميد چرا بايد با بدترين دشمنان نيز مذاكره و از منافع خود دفاع كرد و چرا دشمناني كه خود را دوست معرفي مي‌كنند، تمايل دارند كه اين كار انجام نگيرد تا قدرتي كه به ظاهر از آن دفاع مي‌كنند و در واقع دشمنش هستند، ضعيف شود. اين زبانزد را هرگز فراموش نكنيم كه «بهترين حمله، دفاع بد است» كه مي‌تواند آگاهانه يا ناخودآگاهانه انجام بگيرد

  عاطفه شمس / ناصر فكوهي، مدير انسان‌شناسي و فرهنگ و استاد دانشگاه تهران، معتقد است توافقنامه لوزان، در نخستين مرحله ايجاد شادي زيادي كرد. اما اين شادي در بسياري از موارد در نزد مردم عادي، با توهم زيادي همراه است. براي بسياري از افراد، توافقنامه، كه صرفا مقدمه‌اي براي يك توافق سياسي جامع است، به خودي خود بايد مشكلات روزمره آنها را حل كند يا دست‌كم بر آنها تاثير قابل ملاحظه‌اي بگذارد. در حالي كه اندكي دقت در اين امر كافي است كه همگان متوجه شوند كه اين توافق حتي وقتي به مرحله نهايي خود يعني امضاي رسمي و تاييد مجالس كشورهاي مختلف برسد، فرآيندي‌ است كه در بهترين حالت حداقل يك تا دو سال به طول مي‌كشد و اگر روند برداشته شدن تحريم‌ها بلافاصله آغاز شود، چند سال عملا طول مي‌كشد تا به وضعيت عادي يعني به موقعيت سال 1384 برگرديم. فكوهي در گفت‌وگو با «اعتماد» با اشاره به اعتماد مردم نسبت به دولت روحاني گفت دولت بايد بتواند قاطعيت و سرسختي و پافشاري خود را بر اصول اعلام شده در انتخابات حفظ كرده، وعده‌هاي خود را عملي كند و سياست‌هاي اعلام شده را تقويت كند. در اين صورت بدون شك اين اعتماد نيز نزد مردم، قدرتمند باقي خواهد ماند و هرگونه افراطي‌گري سلفي‌گرا و ريشه گرفته از درون يا برون در برابر آن تاب مقاومت نخواهد داشت.

 اظهارنظرها در مورد لزوم انجام مذاكرات تا به نتيجه رسيدن آن، به‌ويژه نظرات روشنفكران را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

براي پاسخ به اين پرسش نمي‌توان جز به صورتي تقريبي و بر اساس داده‌هايي شكننده پاسخي ارايه داد. اين داده‌ها را مي‌توان با نگاهي به اظهارنظرهاي رسانه‌اي و مطبوعاتي به دست آورد. اگر از يك جناح افراطي و ظاهرا در اقليت محض كه كاملا به بن‌بست رسيده است و البته بيشتر از آن به تنگ آمده كه منافع اقتصادي‌اش به‌خطر افتاده و استدلال‌هايش بر اساس خشونت و تنگ‌نظري بي‌اثر شده و خريداري ندارد، بقيه اظهارنظر‌ها به سود توافقنامه بوده است. روشنفكران و نخبگان زيادي هم سكوت كرده‌اند كه گوياي رويكرد بدبينانه و نوميدانه آنهاست و به هر حال اين امر را حق آنها مي‌دانم، اما مي‌توان گفت اكثريت روشنفكراني كه در طيف گسترده‌اي نظر خود را اعلام كرده‌اند، در اين رويداد، پديده‌اي مثبت و قابل تقدير ديده‌اند. نكته‌اي كه بايد به آن توجه داشت و بسياري از موضع‌گيري‌ها به آن اشاره دارند، فراتر از مفاد توافقنامه قرار دارد و بر اين نكته كه تا چند سال پيش كاملا ناديده گرفته مي‌شد، تاكيد مي‌كنند كه ما به مثابه يك كشور مسوول و داراي پيشينه تمدني طولاني بايد به مثابه قدرتي مورد احترام خود و ديگران عمل كنيم و اين كاري است كه انجام شده است. نكته ديگري كه اين‌بار و از مدت‌ها پيش بسياري از روشنفكران و متخصصان بر آن اصرار دارند اينكه: ما بايد بتوانيم به درك درستي از مفهوم «منافع ملي» برسيم كه ممكن است با انديشه‌ها و باورهاي ما انطباق كامل نداشته باشند. اين شايد امري بديهي در تاريخ دولت‌هاي ملي باشد كه اين دولت‌ها بايد براساس منافع ملت‌هاي خود در سطح بين‌المللي عمل كنند و نه بر اساس باورها و اعتقادات‌شان. البته هر اندازه اين دو با يكديگر انطباق بيشتري داشته باشند، بهتر است و البته روشن است تنها با اين درك است كه مي‌توان فهميد چرا بايد با بدترين دشمنان نيز مذاكره و از منافع خود دفاع كرد و چرا دشمناني كه خود را دوست معرفي مي‌كنند، تمايل دارند كه اين كار انجام نگيرد تا يك قدرتي كه به ظاهر از آن دفاع مي‌كنند و در واقع دشمنش هستند، ضعيف شود. اين زبانزد را هرگز فراموش نكنيم كه«بهترين حمله، دفاع بد است» كه مي‌تواند آگاهانه يا ناخودآگاهانه انجام بگيرد.

 آيا اهميت ديپلماسي و مذاكره در صورت حصول اين توافق، در جهان افزايش خواهد يافت؟

تمايل ندارم چنان در اين امر بزرگنمايي كنم. اما اين يك واقعيت است كه خود را در طولاني و درگير بودن تقريبا تمام قدرت‌هاي بزرگ جهان در اين مذاكرات نشان مي‌دهد. همان‌گونه كه بارها مطرح شده است اين مذاكرات در تاريخ مذاكرات سياسي جهان معاصر اگر نگوييم بي‌سابقه، كم‌سابقه بوده است. اين نكته، افزون بر آنكه نشان‌دهنده اهميت يافتن ايران و بالا رفتن ميزان ثبات در آن و داشتن چشم‌انداز براي آن است، گوياي پيروزي گرايش‌هاي مخالف با راه‌حل‌هاي نظامي، در برابر نظامي‌گرايان و جنگ‌طلبان است كه از آغاز جز بر طبل‌هاي مخالفت و يأس نمي‌نواختند. ما شاهد بوده‌ايم و هنوز هم هستيم كه افراطي‌هاي دو جناح چه در ايران و چه در كشورهاي غربي، به‌شدت از اين توافقنامه، ناراضي‌اند زيرا به باور آنها درگيري و جنگ و تنش بهترين روش حل همه مسائل است و البته سود اقتصادي آنها را در اين امر نيز نبايد از ياد برد. در برابر اين گروه‌ها، اما مي‌توانيم بگوييم عقلانيت درازمدت به صورت نسبي پيروز شد: اينكه جنگ هر چند سود بي‌شماري براي گروه‌هاي اندكي ايجاد مي‌كند، اما در درازمدت فاجعه‌اي بزرگ و خطرناك براي همه طرف‌هاي ماجراست. با اين نگاه مي‌توان به گزاره‌اي كه شما مطرح كرديد، پاسخي مثبت داد. يعني اينكه با وجود فشار بي‌نهايتي كه از همه سو براي به شكست كشاندن اين مذاكرات وارد مي‌شد، اينكه توافق در مسير به سرانجام رسيدن قرار گرفته، گوياي اهميت يافتن بيشتر اصل مذاكره و گفت‌وگو به جاي تنش و جنگ و مقابله و روش‌هاي منطبق بر آنها نظير تحريم‌ها و مجازات‌هاي اقتصادي و سياسي است.

 آثار متفاوت حصول اين توافق را چگونه مي‌توان تحليل كرد؟

اثر مستقيم اين امر را مي‌توان به فراهم آمدن شرايط اوليه براي بازگشت اقتصاد ايران به شرايط پيش از تحريم در سطح جهاني دانست. البته ممكن است گفته شود كه اين شرايط باز هم گوياي زير فشار بودن موقعيت ايران از سوي قدرت‌هاي بزرگ بود: اين ادعاي درستي است زيرا تحريم‌ها عليه ايران از آغاز انقلاب شروع شده و بيش از 35 سال است ادامه دارد. اينكه ما توانستيم با ابزارهاي ديپلماتيك و با نشان دادن انعطاف بسيار بالايي در سطح داخلي توانايي مديريت بحران اين تحريم‌ها را بيابيم، نشان مي‌دهد كه براي از ميان برداشتن كل تحريم‌ها و براي رسيدن ايران به موقعيت سياسي و اقتصادي درخور آن كه بايد اين كشور را در يكي از بالاترين سطوح بين‌المللي قرار دهد (با توجه به پيشينه تاريخي دولتي، دموكراسي، ثروت‌هاي ملي، نيروي كار و نخبگان و فرهنگ انباشته شده آن) ما راهي بي‌نهايت طولاني؛ شايد 30 تا 50 ساله در پيش داريم. اما همان‌گونه كه در زبانزد ديگري مي‌گويند: هر راهي هر اندازه هم طولاني باشد، از قدم‌هايي كوچك آغاز مي‌شود و از اين رو بايد اين كار را بدون هرگونه درنگي شروع كرد.
از همين جا به تاثير درازمدت و غيرمستقيمي مي‌رسيم كه اين توافق مي‌تواند براي ما داشته باشد. به نظر ما، در اين مذاكرات هم ما و هم طرف‌هاي ديگر مذاكره درس بزرگي گرفتند: اينكه مي‌توان و بايد با ايران و ايرانيان تعاملي درازمدت داشت و براي اين كار هر دو طرف بايد مسوولانه و جدي برخورد كنند. در طرف بين‌المللي، قدرت‌هاي غربي بايد هم نخبگان دروني خود و هم به ويژه متحدان اسراييلي و سران عرب را قانع كنند كه ايران را نبايد يك كشور جهان سومي و شكننده كه بر پايه‌اي قبيله‌اي و قوميت‌گرا، بدون پشتوانه‌هاي مدرن و ريشه‌هاي عميق و گسترده تعامل اجتماعي و فرهنگي است، به حساب بياورند. ايران قديمي‌ترين «دولت» بازمانده از دوران باستان تا امروز در جهان به حساب مي‌آيد كه تداوم تاريخي، فرهنگي، زباني، اقتصادي، سياسي خود را بارها نشان داده است و اين امر را مديون عقلانيتي دولتي و بروكراتيك و سازمان يافته است كه چند هزار ساله است: تكثر زباني، قومي، سبك‌هاي زندگي، اقتصادي و اجتماعي در اين پهنه نه اغلب با بردباري تحمل شده است بلكه مديريت شده و در نهايت دولت‌هاي مركزي توانسته‌اند خود را حفظ كنند. آنچه گفته شد را ابدا نبايد به حساب هيچ گونه «ملي‌گرايي» گذاشت، بحث ما بسيار فراتر از ملي‌گرايي است كه به نظرمان يك ايدئولوژي پشت سر گذاشته و متعلق به قرن نوزدهم و بيستم است. آنچه را گفتيم يك امر پاراگماتيستي (يا عمل‌گرا) به حساب مي‌آوريم كه خود را دست‌كم در 100 سال اخير نشان داده است. در طول اين مدت ايران دو انقلاب بزرگ اجتماعي و سياسي، دو جنگ جهاني، چندين بار اشغال كشور خود، يك جنگ بزرگ منطقه‌اي، چندين كودتاي ضد ملي، تنش‌ها و شورش‌ها و درگيري‌هاي شديدي را در سطح دروني، بحران‌هاي شديد و بي‌مانندي در زمينه اقتصادي و دست‌كم دو تحريم خرد‌كننده و چندين حركت مهاجرتي بزرگ را در گريز نخبگان و... تجربه كرده است اما هيچ يك از اين بحران‌ها كه هر كدام از آنها به تنهايي مي‌توانست دولت‌هايي با عمر كوتاه را از پا دربياورد، نتوانسته‌اند اين كشور را به مرز نابودي بكشند. اگر جنگ‌طلبان خارجي كه هدف نابود كردن كشور را در سر مي‌پرورانند، به اين نكته به‌مثابه يك واقعيت تاريخي دقت كنند، بسياري از مشكلات ما حل خواهد شد. ايران، نوعي عقلانيت تاريخي گسترده شده است كه ريشه‌هاي عميقي دارد و از اين رو وجود و حضور آن براي جهان ضروري است و دست بردن به ژئوپولتيك آن بيشتر از آنكه براي خود اين كشور خطرناك باشد، براي جهان خطرناك است. اين واقعيت به نظر من امري است كه به صورت غيرمستقيم مي‌تواند نتيجه مذاكرات لوزان باشد و بايد همان طور كه براي بيگانگان درسي در بر دارد، براي مسوولان خود ما نيز داراي نتيجه‌اي منطقي باشد كه اگر امروز بر اركان و قدرت اين سرزمين تسلط دارند، لزوما بايد از اين وضعيت براي بهبود هرچه بيشتر موقعيت مردمانش بهره برند و متوجه باشند كه دموكراسي و توزيع عاقلانه قدرت و ثروت، احترام گذاشتن به قانون اساسي و حقوق همه مردم و بالا بردن احترام آنها و قدر و ارزش‌شان در جهان و در كشور خودشان، بهبود وضعيت مالي و رفاهي آنها، تنها شرط باقي ماندن هر قدرتي در حال و آينده در اين كشور است.

 وضعيت پايگاه اجتماعي دولت روحاني را درصورت به نتيجه رسيدن توافق چگونه ارزيابي يا پيش‌بيني مي‌كنيد؟

بدون شك اين توافقنامه، در نخستين مرحله ايجاد شادي زيادي كرد اما اين شادي در بسياري از موارد در نزد مردم عادي، با توهم زيادي همراه است. براي بسياري از افراد، توافقنامه كه صرفا مقدمه‌اي براي يك توافق سياسي جامع است، به خودي خود بايد مشكلات روزمره آنها را حل كند يا دست‌كم بر آنها تاثير قابل‌ملاحظه‌اي بگذارد. در حالي كه اندكي دقت در اين امر كافي است كه همگان متوجه شوند اين توافق حتي وقتي به مرحله نهايي خود يعني امضاي رسمي و تاييد مجالس كشورهاي مختلف برسد، فرآيندي‌ است كه در بهترين حالت حداقل يك تا دو سال به طول مي‌كشد و اگر روند برداشته شدن تحريم‌ها بلافاصله آغاز شود، چند سال عملا طول مي‌كشد تا به وضعيت عادي يعني به موقعيت سال 1384 برگرديم اما همه اين روند‌ها لازم و ضروري هستند و نمي‌توان به گونه‌اي ديگر عمل كرد. اين نكته‌اي ساده است كه هر كسي بايد متوجه باشد تخريب هر چيزي ولو يك قصر بزرگ يا ساختمان 100 طبقه مي‌تواند در كمتر از چند ثانيه طول بكشد ولي ساختن آن نياز به ده‌ها سال زمان داشته باشد. بنابراين افراد بايد خونسرد باشند و تحمل بالايي را در خود نشان دهند تا وضعيت بهتر شود. دولت و مسوولان مي‌توانند با گروهي از اقدامات جانبي اولا اين توهم را رفع كنند كه توافق به معني بهتر شدن وضعيت اقتصادي در كوتاه‌مدت است و به خصوص به هيچ عنوان به آن دامن نزنند و از طرف ديگر اين بهبود را ولو با قدم‌هاي آرام‌آرام اما مطمئن به انجام رسانند، يعني وضعيت اقتصادي و اجتماعي را به سوي باز كردن فضا و دموكراتيزه كردن آن و بالا بردن آزادي‌هاي فردي و اجتماعي و احترام گذاشتن به حق مردم در انتخاب شيوه و سبك زندگي خودشان در چارچوب قوانين و ضوابط و با احترام به ديگران ببرند. همچنين ضرورت دارد مبارزه گسترده با تمام اشكال فساد و قانون شكني انجام گيرد و براي بالا بردن اعتماد به قواي سه‌گانه در واقعيت و با نشان دادن عملي موثر بودن آنها انجام بگيرد. همه اين موارد ممكن هستند و مردم مي‌توانند تفاوت‌ها را كاملا مشاهده كنند. نكته‌اي كه ما هميشه از آن ضربه خورده‌ايم، موج‌هاي بازگشت هستند يعني جلو رفته‌ايم و باز برگشته‌ايم بايد اين عمل را كنار بگذاريم، چون ما را به‌شدت عقب انداخته و نيز اين تحمل‌پذيري افراد را كاهش مي‌دهد.
بنابراين فكر مي‌كنم كه واكنش كوتاه و درازمدت مردم به دولت آقاي روحاني بستگي به ديدن عملكردهاي واقعي اين دولت و تاثير آن در زندگي افراد دارد و نه اين و آن خبر خوش ‌بين‌المللي. اين نيز بر عهده دولتمردان است كه اولا خودشان به اين نكاتي كه گفته شد باور داشته باشند و در مرحله بعدي در جهت آنها اقدامات عملي و محسوس بكنند. تقويت مديريت‌ها در همه سطوح به نظر من مي‌تواند تاثيري بسيار بالا داشته باشد.
بخش بزرگي از ضرباتي كه در سال‌هاي گذشته كشور خورد به سوءمديريت‌ها مربوط مي‌شود. تقويت ساختارهاي رسمي و غيررسمي (انجمن‌ها و سازمان‌هاي غيرانتفاعي) نيز همين طور. به نظر من امروز اين پختگي در مردم ما وجود دارد كه درك كنند دل بستن به راه‌حل‌هاي يك‌باره و تند و زير و رو‌كننده براي بهتر شدن وضعيت‌شان كاملا بي‌معنا و خطرناك است و بنابراين دولت‌ها به‌نظرم كاملا مي‌توانند روي همكاري مردم حساب كنند به شرط آنكه آنها را جدي بگيرند و با مردم همچون كودكان رفتار نكنند و به آنها اطمينان داشته باشند. در سال‌هاي گذشته ديديم كه اين سياست بچه تصور كردن مردم چه نتايج فاجعه‌باري براي كشور داشت. بنابراين هرچه زودتر دولتمردان ما از اين توهمات خارج شوند، زودتر به نتيجه مي‌رسند. مردم ما در يكي از ثروتمند‌ترين كشورهاي جهان از لحاظ منابع طبيعي، در يكي از پر پيشينه‌ترين كشورهاي جهان از لحاظ سنت قانون و شهرنشيني و دولتمداري و در يكي از پر شانس‌ترين كشورهاي جهان از لحاظ مديريت جمعيت و جمعيت جوان و پر استعداد زندگي مي‌كنند، اين شانس‌ها براي همه ما وجود دارد و اگر از آنها استفاده نكنيم، بزرگ‌ترين اشتباه تاريخي را مرتكب شده‌ايم، هيچ تفاوتي نمي‌كند: چه ثروتمندان و چه فرودستان، چه مسوولان و تصميم‌گيرندگان مديريتي، چه مردم عادي. همه مسوولند و همه در اين فرآيند داراي سهم و تاثيرگذاري.

 بعد از صدور بيانيه لوزان واكنش‌هاي بسيار مثبتي را از سطح جامعه شاهد بوديم كه عرصه اوج بروز و ظهور آن را مي‌توان در شبكه‌هاي اجتماعي مشاهده كرد. تناسب اين ابراز شادي با آنچه در تفاهمنامه منعكس شده را چقدر مي‌توان واقعي دانست؟ به بيان ديگر آن تفاهمي كه بيانيه‌اش صادر شد چقدر از حداقل‌هايي كه جامعه انتظار آن را مي‌كشيد، برخوردار بود؟

همان‌گونه كه گفتم بيشتر اين شادي‌ها ناشي از يك ديد كوتاه‌مدت است كه البته همراه با درك نسبي با وضعيت جهان نيز هست بنابراين من آنها را مثبت مي‌دانم به شرط آنكه مردم بتوانند شادي خود را به سوي عقلانيت و درك از نياز همه ما به داشتن مدنيت بالاتر، قانون مداري، تلاش و كار بيشتر، پرهيز از آسيب‌هاي روزمره‌اي مثل ولخرجي، خودنمايي، دروغ و سوءاستفاده از قدرت، زورگويي و ساير نشانه‌هاي سقوط اخلاقي پيش برند. يك جامعه سالم را نمي‌توان با روش‌هاي ناسالم اداره كرد اما يك جامعه ناسالم را به هر شكلي مي‌شود اداره كرد.

 به نظر شما اين امر كه همه اقشار جامعه از دولت يازدهم و شخص رييس‌جمهوري انتظاراتي داشته و به عملكردهاي او اميدوار هستند براي روحاني نقطه قوت محسوب مي‌شود يا نقطه ضعف؟

به نظر من اين امري مثبت است كه بسياري از گروه‌ها و اقشار اجتماعي با موقعيت‌هاي بسيار متفاوت (نظير سطح فرهنگي و سطح اقتصادي) به دولت كنوني اعتمادي كمابيش مناسب دارند. اين امتياز به دلايل متفاوت و بسيار متعددي ايجاد شده است كه در اينجا فرصت باز كردن اين بحث را ندارم اما عموما در دنياي امروز سياستمداران از چنين سطحي از اعتماد حتي در دموكرات‌ترين دولت‌ها برخوردار نيستند و در نتيجه اولا: دولت بايد قدر اين موقعيت را بداند كه تقريبا يك وفاق ملي براي حمايت از آن به وجود آمده است و ثانيا بكوشد كه اين اعتماد و اطمينان و خوشبيني و همدلي را به سوي يأس نكشاند. دولت بايد قاطع باشد و از خود ضعف نشان ندهد.
در حال حاضر پرونده‌هاي مختلفي در برابر دولت باز است: فساد‌هاي مالي، گراني و تورم، وضعيت نابسامان علمي دانشگاه‌ها، مسائل قومي و انتظارات محلي از مركز و... از سوي ديگر در مباحث سياست داخلي دولت نبايد بيش از اندازه بر اين شكاف اصولگرايي و اصلاح‌طلبي اصرار بورزد، بر عكس به نظر من بايد از اين امر فراتر رود و همه سياستمداران سالم و همه مسوولان دلسوزي را كه داراي درك روشن و دورانديشانه‌اي نسبت به آينده هستند، فراتر از رنگ و علايق سياسي‌شان گرد هم بياورد. به عبارت ديگر به نظر من امروز كشور بيش از هر زمان ديگري نياز به وفاق و ايجاد يك توافق ملي دارد تا با مشكلات روبه‌رو شود و دامن زدن به اختلافات اصولگرايان و اصلاح‌طلبان سياست درستي نيست. برنده واقعي آينده ايران كساني هستند كه واقع‌بين باشند و اين واقع بيني در حال حاضر، معنايي جز اعتدال و دوري گزيدن از همه راه‌حل‌هاي تندروانه، تنش‌زا، خشونت‌آميز و بي‌اخلاقي‌ها و افراط و تفريط‌ها ندارد. همه مي‌دانند كه اينها در تاريخ معاصر ما چه اشكالي داشته‌اند، بنابراين همه مي‌دانند چطور بايد با آنها برخورد كنند.

 تا چه حد دولت يازدهم را در برآورده كردن اين انتظارات و اميدها موفق مي‌دانيد؟

به گمان من امكان موفقيت دولت يازدهم در اين زمينه بالاست: يكي به دليل توافق داخلي و يكي به دليل وفاق بيروني. آنچه مورد نياز است، قاطع بودن و نهراسيدن دولت از برخورد با متخلفان و تندرو‌هاست. دولت‌هاي نهم و دهم نشان دادند كه تا چه حد مي‌توانند در شكستن قوانين پيش روند و گستاخانه همه مرزها را پشت سر گذارند. كاري كه امروز بايد انجام داد درست برعكس نشان دادن آن است كه چگونه مي‌توان با سرسختي و قاطعيت بسيار بالايي با خودسري‌ها و قانون‌شكني‌ها و اختلاف‌افكني‌ها و افراطي‌گري‌ها مقابله كرد. امروز ما در منطقه‌اي زندگي مي‌كنيم كه مي‌بينيم قدرت‌هاي بزرگ براي منافع خود با استفاده از شكنندگي جوامع آن و افراطي‌گري‌هاي موجود در آن از جمله در تعصب‌هاي قومي و عقيدتي و ايدئولوژيك چه بلايي بر سرش آورده و آن را به يك ويرانه كامل تبديل كرده‌اند. در برابر اين موقعيت، كاري كه بايد انجام داد مقاومت در برابر گروه‌ها و گرايش‌هايي است كه دايما تشويق به افراط در همه سياستگذاري‌ها مي‌كنند؛ در سياست‌هاي خارجي، اين گرايش‌ها دايما تشويق به دشمني با همه دولت‌هاي خارجي مي‌كنند كه خوشبختانه ديديم اين مساله در مورد تركيه اتفاق نيفتاد و سفر مسولان اين كشور به ايران لغو نشد: آرزويي كه افراطي‌ها در سر مي‌پروراندند تا با ايجاد يك جبهه تنش جديد، كشور را به‌هم بريزند. در مورد روابط با كشورهاي جنوب خليج فارس نيز سياست مي‌تواند و بايد سياستي باشد كه همواره ايران از آن حمايت كرده است يعني حق تعيين سرنوشت ملت‌ها به دور از دخالت نيروهاي خارجي و نشان ندادن هيچ گونه دشمني با هيچ دولت خارجي و آمادگي براي مذاكره برابر و قدرتمند با همه دولت‌ها، به جز البته مورد دولت اسراييل كه همچون آفريقاي جنوبي در دهه 1980 يك استثناي بين‌المللي و يك دولت غيرقانوني در عرف بين‌المللي است زيرا سياست آپارتايد را اعمال مي‌كند. در سياست خارجي نيز كاري كه مي‌توان و بايد كرد تنش‌زدايي و بالا بردن آزادي‌ها و رفاه و آزادي براي همه مردم و كاهش تصدي‌گري دولت است. البته روشن است كه در اينجا هم باز افراطي‌ها به ميدان خواهند آمد و به‌شدت با چنين سياست‌هايي به نام دفاع از اخلاق و اصول درگير مي‌شوند اما اين كار خواسته و ناخواسته جز براي ايجاد تنش در كشور و دور كردن شانس‌هاي ما از رسيدن به موقعيتي در خورمان در سطح بين‌المللي و بالا بردن شانس‌هاي كشور در رسيدن به آرامش و توسعه و پيشرفت دنبال نمي‌شود.
افراطي‌گري بنابراين چه در سياست خارجي و چه در سياست داخلي از همان ريشه‌هايي برمي‌خيزد كه گروه‌هاي سلفي را در خاورميانه به وجود آوردند و تا امروز از آنها حمايت مي‌كنند و با اين تفاوت كه ايران با سرمايه‌ها و انباشت‌هاي بزرگ خود در زمينه تجربه تاريخي و عقلانيت اعتدال‌دهنده به سياست نيازي ندارد در آن راه وارد شود. به باور من اين راهي است كه مي‌توان پيش گرفت تا اعتماد موجود به دولت كه يكي از بالاترين اعتمادهايي است كه در طول تاريخ معاصر ايران نسبت به يك دولت وجود داشته است اما بايد دقت داشت كه هيچ روند خودكاري در اين ميان وجود ندارد، تمام اعتمادها و تمام شادي‌ها و تمام خوشبيني‌ها مي‌توانند به سرعت از ميان بروند و بنابراين دولت بايد بتواند قاطعيت و سرسختي و پافشاري خود را بر اصول اعلام شده در انتخابات حفظ كرده، وعده‌هاي خود را عملي سازد و سياست‌هاي اعلام شده را تقويت كند و در اين صورت بدون شك اين اعتماد نيز در نزد مردم، قدرتمند باقي خواهد ماند و هرگونه افراطي‌گري سلفي‌گرا و ريشه گرفته از درون يا برون در برابر آن تاب مقاومت نخواهد داشت.

 

جمله هاي كليدي

  در اين مذاكرات هم ما و هم طرف‌هاي ديگر مذاكره درس بزرگي گرفتند: اينكه مي‌توان و بايد با ايران و ايرانيان تعاملي درازمدت داشت و براي اين كار هر دو طرف بايد مسوولانه و جدي برخورد كنند. در طرف بين‌المللي، قدرت‌هاي غربي بايد هم نخبگان دروني خود و هم به ويژه متحدان اسراييلي و سران عرب را قانع كنند كه ايران را نبايد يك كشور جهان سومي و شكننده كه بر پايه‌اي قبيله‌اي و قوميت‌گرا، بدون پشتوانه‌هاي مدرن و ريشه‌هاي عميق و گسترده تعامل اجتماعي و فرهنگي است، به حساب بياورند.
   اين نكته‌اي ساده است كه هر كسي بايد متوجه باشد تخريب هر چيزي ولو يك قصر بزرگ يا ساختمان صدطبقه مي‌تواند در كمتر از چند ثانيه طول بكشد، ولي ساختن آن نياز به ده‌ها سال زمان داشته باشد. بنابراين افراد بايد خونسرد باشند و تحمل بالايي را در خود نشان دهند تا وضعيت بهتر شود. دولت و مسوولان مي‌توانند با گروهي از اقدامات جانبي اولا اين توهم را رفع كنند كه توافق به معني بهتر شدن وضعيت اقتصادي در كوتاه‌مدت است و به‌خصوص به هيچ عنوان به آن دامن نزنند و از طرف ديگر اين بهبود را ولو با قدم‌هاي آرام آرام اما مطمئن به انجام رسانند.
  فكر مي‌كنم كه واكنش كوتاه و درازمدت مردم به دولت آقاي روحاني بستگي به ديدن عملكردهاي واقعي اين دولت و تاثير آن در زندگي افراد دارد و نه اين و آن خبر خوش‌ بين‌المللي. اين نيز بر عهده دولتمردان است كه اولا خودشان به اين نكاتي كه گفته شد، باور داشته باشند و در مرحله بعدي در جهت آنها اقدامات عملي و محسوس بكنند. تقويت مديريت‌ها در همه سطوح به نظر من مي‌تواند تاثيري بسيار بالا داشته باشد. بخش بزرگي از ضرباتي كه در سال‌هاي گذشته كشور خورد به سوء مديريت‌ها مربوط مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون