حلقه مفقود در خاورميانه
عفيفه عابدي/ پس از بحران سوريه كه در پنج سال گذشته يك شكاف عميق در منطقه و نظام بين الملل ايجاد كرده، اكنون بحران يمن در حال تبديل شدن به سوريهاي ديگر است. با اين تفاوت كه در بحران پنج ساله سوريه، رقابتهاي منطقهاي در سايه رقابتهاي بازيگران بين المللي قرار داشت و حداقل تا سال ٢٠١٣ كه بحث حمله نظامي امريكا به سوريه مطرح شود، درباره موضع بازيگران منطقهاي در سوريه همهچيز به گمانهزني ختم ميشد تا آنجا كه با طرح حمله و عقبنشيني واشنگتن از حمله به سوريه، بسياري از بازيگران منطقهاي كه در پشت صحنه قرار داشتند در عرصه خودنمايي كردند.
آن هنگام عربستان سعودي، تركيه و ساير كشورها كه در حال تدارك يك جنگ بينالمللي عليه سوريه بودند و خود را در برابر حاميان منطقه سوريه يعني ايران و حزب الله شكستخورده ميديدند در نتيجه در مواضعي آشكار به انتقاد امريكا پرداخته و حمايت از مخالفان و معارضان سوري را شفافتر نشان دادند و جبههگيري سرسختانهتري در مقابل حاميان سوريه اتخاذ كردند. از آن زمان اين شكاف استراتژيك در منطقه در حال افزايش است و اكنون با بحران يمن در حال ايجاد يك بحران فراگير در خاورميانه است.
با ظهور داعش در سوريه و عراق، پيامدهاي خطرناك اين جبههگيري و شكاف استراتژيك آشكار شد. يكي از مهمترين آنها اين بود در زماني كه بازيگران استفاده از ابزارهاي غير متعارف را جايگزين رقابتهاي متعارف سياسي-اقتصادي، امنيتي و حتي تسليحاتي كردهاند، امكان بروز تهديدهاي جديد و خطرناكتر افزايش يافته است. تهديدهايي كه ميتواند موجوديت
دو جبهه رسمي منطقه را با چالش مواجه كند.
با اين حال همزمان اين دو جبهه رقابت در سوريه را به جايي مانند يمن منتقل كردهاند. در حالي كه جنگ فرسايشي در سوريه ادامه دارد، يك جنگ فرسايشي ديگر در يمن كليد خورده است. اما نكته حايز توجه اين است كه بحران در يمن بر خلاف بحران سوريه با يك اصطكاك جديتر، دو طرف را تا آستانه تهديد جنگ برده است. اگر چه تغيير نه چندان محسوسي در آرايش بازيگران منطقهاي از بحران سوريه تا بحران يمن وجود دارد و فعلا پاكستان و تركيه با نفي جنگ در يمن، از لزوم مذاكره ميگويند.
اما شرايط كنوني و نه چندان قديمي اين نكته را بيش از هميشه به اذهان متبادر ميكند كه خاورميانه هميشه زايشگاه بحران و جنگ است و گويي اين وضعيت هرگز تغيير نخواهد كرد. باوري كه حتي در اشعار و ادبيات داستاني ملل مختلف منطقه و حتي جهان هم نفوذ كرده است و اين تحليل در سطح كوچهها و خيابانها تكرار ميشود كه دولتها و ملتهاي موجود در اين منطقه هنوز به اين بالندگي نرسيدهاند كه اختلافها و رقابتهاي خود را با ابزارهاي مدرن سياسي- اقتصادي- فرهنگي دنبال كنند و كار را به جنگ و خونريزي نكشانند و حتي از جنگطلبي قدرتهاي بينالمللي در اين منطقه نيز جلوگيري كنند. شرايطي كه اكنون از اروپا تا امريكا و حتي امريكاي لاتين حاكم است.
تحليل اين موضوع از منظر كارشناسي فكتهاي زيادي دارد. ميتوان به انضمام اختلافات ريشهدار تاريخي- باستاني و اهميت ژئوپلتيكي منطقه، به ضعف دولت-ملتها، به عدم توسعه يافتگي آنها و در نتيجه احساس تهديد هميشگي اشاره كرد. به اين عوامل البته دخالت قدرتهاي خارجي را بايد افزود.
اما واقعيت مهمتر اين است كه در خاورميانه آنقدر كه كشورهاي مختلف براي نفوذ سياسي و فرهنگي در همديگر رقابت ميكنند، نه تنها براي توسعه داخلي خود سرمايهگذاري نميكنند، بلكه براي نفوذ اقتصادي مثبت به معناي سرمايهگذاري زيربنايي در همسايگان خود هم تلاش نميكنند.
بسياري از استراتژيستها در منطقه اين نكات را از ديرباز تكرار ميكنند و حتي بسياري از سياستمداران به آنها واقف هستند، اما هنوز هيچ تلاشي براي تغيير به سوي رقابت راهبردي متعارف صورت نميگيرد. شايد بحران يمن كه بهشدت امنيت كل منطقه خاورميانه را تهديد ميكند، مجالي باشد كه دولتهاي منطقه عقلانيت استراتژيك جديد را جايگزين استراتژيهاي خصومت آميز
عهد عتيق كنند. قطعا اين به نفع همه دولتهاي منطقه خواهد بود.