• 1404 دوشنبه 5 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4381 -
  • 1398 يکشنبه 12 خرداد

ادامه از صفحه اول

جنگ جهاني سوم؛ جنگ جهاني اقتصادي

تن دادن به خواست‌هاي سياسي طرف قوي‌تر است. در يك جنگ كلاسيك نيروي نظامي بازيگر اصلي است و ساير ابزار از جمله تبليغاتي، اقتصادي، رواني و غيره مكمل ابزار نظامي هستند ولي در جنگ جديد جايگاه اين ابزار با هم جابه‌جا شده‌اند. جنگ فيزيكي ممكن است موجب نابودي زيرساخت‌هاي يك كشور شود و ممكن است تا رشد اقتصادي، شكوفايي، توسعه علمي يك يا چند كشور را به‌خطر بيندازد و جوامع را دچار از هم گسيختگي قانوني و اخلاقي كند. امروزه جنگ اقتصادي بدون شليك حتي يك گلوله همين نتايج را به‌بار مي‌آورد و با همين هدف به‌كار گرفته مي‌شود. امروز سلاحي بزرگ‌تر از سلاح تحريم نيست. سلاحي بدون دود كه آثار آن مخرب‌تر از هر سلاح ديگري است. در تاريخ معاصر روابط بين‌الملل براي همه دولت‌ها وظيفه و مسووليتي بزرگ‌تر از شكست تحريم‌هاي ايالات متحده امريكا نيست. جنگ جهاني اقتصادي امروز سه اسلحه دارد؛ دلار، تحريم و تعرفه. سلاح تكميلي اين دو فضاي مجازي و سايبر است. جنگي فعال كه جهان را در بر گرفته است. حداقل بيش از دو دهه است كه امريكا به‌صورت جدي خود را براي اين جنگ آماده كرده بود تا هژموني خود را بر جهان تثبيت كند و چه غفلتي كردند آنها كه از توليد ملي چشم‌پوشي كردند و از نوآوري، صنعت و تكنولوژي جهان سهم قابل توجهي كسب نكردند تا امروز بتوانند در مقابل اين هجوم مغول‌گونه مقاومت كنند. تكاپوي رهايي از اين تحريم‌ها در ميانه اين جنگ گرچه خوب است ولي بسيار ديرهنگام است. دليل اينكه من جنگ اقتصادي را جهاني مي‌دانم زيرا همه جهان در اين جنگ درگير است. از چين تا ايران حتي فلسطين و از روسيه تا آلمان و اروپا درگير جنگ جهاني اقتصادي شده‌اند. آنجا كه سلاح تحريم كارآمدتر است از تحريم و آنجا كه تحريم كارساز نيست تعرفه و ناديده گرفتن ساز و كارهاي تجارت جهاني به‌كار گرفته مي‌شود. همين‌طور مانند هر جنگ جهاني ديگري ائتلاف‌هاي جهاني براي پيشبرد اين جنگ توسط امريكا شكل گرفته است تا بتواند سازمان يافته‌تر جهان را به تسليم وادار كند. اما در جبهه مقابل امريكا از هم گسيختگي ديده مي‌شود. ائتلافي شكل نمي‌گيرد و قربانيان جنگ‌هاي اقتصادي جبهه‌هاي مختلف اين جنگ به‌جاي ائتلاف از يكديگر گريزانند. آنها با اينكه مي‌دانند، نمي‌خواهند بپذيرند كه درگير يك جنگ هستند. كشورهاي بزرگ رقيب امريكا به‌جاي پذيرش چالش سعي مي‌كنند بي‌فايده به او امتياز بدهند شايد از فشار امريكا بكاهند. آنها با امريكا وارد مذاكره مي‌شوند و قبول مي‌كنند صدها ميليارد دلار از امريكا خريد اضافه انجام دهند شايد او را راضي كنند ولي امريكا هر روز توقع جديدي مطرح مي‌كند. گروه ديگري در جنوب ايران ميلياردها دلار باج مي‌دهند و خود را با ذهنيت ساختگي ايران‌ستيزي اقناع مي‌كنند تا شايد بتوانند توجيهي براي باج‌دهي خود بتراشند. قدرت‌هاي بزرگ ديگر سعي مي‌كنند تا از طريق قدرت نظامي و سياسي خود در خاورميانه بهره بگيرند و كوتاه بيايند شايد بتوانند از جنگ اقتصادي امريكا كمي مصون بمانند، غافل از اينكه وقتي جنگي در جريان است طرف مقابل به چيزي كمتر از تسليم كامل آنها راضي نخواهد شد. كاري بسيار سخت خواهد بود كه ديگران را راضي كنيم كه جنگي عليه آنها در جريان است و بايد به‌جاي باج دادن قد‌علم كنند و در مقابل آن بايستند و آنها نيز بجنگند، در حالي كه خود نمي‌خواهند چنين كنند و قصد دارند تا مدت‌هاي ديگر نيز با پرداخت هزينه طرف مقابل را راضي نگه دارند. اما هيچ راهي براي بردن اين جنگ و خنثي‌سازي تحريم و تعرفه و دلار نيست مگر روند كنوني جهاني تغيير يابد. هيچ كشوري به تنهايي نمي‌تواند اين روند را تغيير دهد مگر از طريق همكاري و ائتلاف با ديگران. وقت آن است كه كشورهاي طرف جنگ جهاني اقتصادي امريكا گرد هم آيند و همبستگي و ائتلافي ايجاد كرده و مكانيسم‌هاي تجاري جديدي تعريف و سعي كنند به سلطه دلار بر جهان پايان دهند. به‌جاي سود كوتاه‌مدت بايد به آثار بلندمدت تهاجم اقتصادي امريكا به جهان فكر كرد. چين مي‌تواند موتور محركه و لكوموتيو اين ائتلاف و اتفاق ميان ساير كشورهاي مختلف جهان شود. به‌نظر من چين اگر بپذيرد كه جنگي اقتصادي در كار است بايد اولين كنفرانس بين‌المللي در سطح سران را براي ايجاد ائتلافي جديد ميزباني كند. گويي سرنوشت مقدر كرده است كه متفقين و متحدين جديد بار ديگر در يك جنگ جهاني در مقابل يكديگر قرار گيرند. اما در اين جنگ اسلحه شليك نمي‌شود. بمب و سلاح به‌كار نمي‌آيد. آنچه به‌كار مي‌آيد تلاش براي تسهيل تجارت و كانال‌هاي بانكي و استفاده از ارزي غير از دلار است تا ناكارآمدي سلاح امريكا يعني دلار و تحريم بر خودش ثابت شود و دست از حمله اقتصادي به ديگر كشورها بردارد و مانند يك كشور عادي رفتاركند .

 

چه كسي ضرر مي‌دهد؟

بر اساس اين طرح بيمار تنها 10 درصد از هزينه‌هاي بستري شدن خود را مي‌پرداخت. همين امر باعث شد تا اكثر بيماران و حتي بسياري از بيماران متمول به سمت بيمارستان‌هاي دولتي كشيده شوند و اتفاقا معتقدم كه اكثر تخت‌هاي بيمارستان‌هاي دولتي توسط همين قشر مرفه كه ارتباط‌هاي خوبي هم داشتند، پر مي‌شد. براي همين به نظر مي‌رسد كه شايد بهترين اهرم براي بقاي بخش خصوصي تصميمي شجاعانه از سوي دولت باشد، چرا كه در شرايط كنوني دولت تعرفه تعيين مي‌كند (و تعرفه‌هايش هم تناسبي با تورم ندارد) و در حالي كه اين رويه بيمارستان‌ها و مراكز درماني را به سمت و سوي زيرميزي و اقدامات نامتعارف و خارج از عرف و قانون سوق مي‌دهد، به نظر نمي‌رسد آينده روشني براي بخش خصوصي بتوان متصور شد. به بيان ساده شايد بهترين راهكار عملي اين باشد كه دولت و زير مجموعه‌هاي آن، در بخش بهداشت و درمان خود را تقويت كرده، به گونه‌اي عمل كنند كه اولا شهروندان تمايل داشته باشند از مراكز درماني دولتي استفاده كنند و تنها براي دريافت خدمات بيشتر و به سليقه خودشان به مراكز خصوصي درماني مراجعه داشته باشند. اين رويه در تمام دنيا نيز رويه‌اي تجربه شده است. يعني بيمه‌ها تا يك حد مشخصي خدمات مراكز درماني خصوصي را پوشش مي‌دهند و بيشتر از آن را خود بيمار بايد بپردازد. به بياني ديگر هر بيمارستان بخش خصوصي كه تمايل داشت، مي‌تواند با همين تعرفه‌هاي دولتي كار كند و هر بيمارستاني كه تمايل داشت خدمات ويژه‌تري به بيماران ارايه كند، بتواند تعرفه‌هاي بيشتري بگيرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون