كوتاه درباره فيلم «رحمان 1400»
جابهجايي مرزهاي اخلاق و ابتذال
مصطفي محمودي
بعد از تماشاي سه فيلم اخير منوچهر هادي، كارگردان هشت فيلمه سينماي ايران ميتوان به جرات گفت كه وي قبل از اينكه به سينما به عنوان يك هنر (و يا حداقل يك هنر- صنعت) نگاه كند بخش اعظمي از توانش را صرف آتيهسازي براي خود و زندگياش گذاشته و اساسا كمترين نگاهي كه به سينما دارد از زاويه كاركرد هنري آن است.
«رحمان 1400» در فيلمنامه خودش تا حدي تلاش كرده كه يك كمدي اجتماعي با نيشترهايي نسبت به اوضاع و احوال سياسي جامعه امروز باشد اما در كليت بهويژه در بخش ساختاري همه مرزهاي كمدي و هزل و هجو را درنورديده و تعاريف جديدي را از ابتذال كلامي، حركتي، تصويري و ساختاري در سينماي ايران ارايه داده و مشخصا مرزهاي ابتذال و اخلاق در «رحمان 1400» جا به جا شده است.
اينكه «آينه بغل» و «رحمان» و «سالوادور»، منوچهر هادي موفق به فروشهاي بالايي شدهاند معنايش اين است كه منوچهر هادي صرفا يك تجاريساز خوب است كه بلد است فيلمهاي پرفروش و البته تاريخ مصرفدار بسازد و البته براي اينكه استمرار حضورش در سينماي كشور را همچنان تضمين كند ناچار به استفاده از هر دستاويزي است كه سبب شود فيلمهايش همچنان پرفروش بماند. در اين زمينه استفاده از دو چهره مشهور و پولساز (مهران مديري و محمدرضا گلزار) در «رحمان 1400» به احتمال قريب به يقين به خودي خود ميتوانستند عامل جلب و جذب انبوه مخاطبان به سوي سالنهاي سينما باشد و اين مساله يكي از دستاويزهايي است كه اتفاقا توصيه هم ميشود اما مشكل از جايي رخ مينمايد كه هادي فيلم به فيلم مجبور شده چه در محتوا و چه در ساختار فيلمهاي اخيرش گام به گام بر نمك ماجرا بيفزايد و اين نمك را به ناچار بايد در اركان مختلف اثرش داخل كند، نتيجه ميشود محصولي به نام «رحمان 1400» كه پر است از شوخيها و تكيهكلامها و حركات بازيگران و حركات دوربيني كه مالامال از محتويات غيراخلاقي و مبتذل كه حداقل با روحيات و فرهنگ رفتاري و ارتباطي جامعه امروز ايران تناقض كامل دارد و باعث شرمساري بسياري از بينندگان ميشود و البته به دليل اينكه جمع زيادي از تماشاچيان عام هم با اينجور مسائل «حال» ميكنند. بنابراين مرزهاي اخلاق و ابتذال فيلم به فيلم و گام به گام در محصولات اينچنيني سينماي ايران جا به جا ميشوند و بدون ترديد اولين قرباني اين ماجرا شخصي جز منوچهر هادي نخواهد بود كه بعد از يكي، دو فيلم ديگر اساسا هر چه نمك داشته در آثار قبلي پاشيده و خودش مانده و حوضش كه نهايتش نيز حذف تدريجي جريان منوچهر هادي و منوچهر هاديها از چرخه سينماي ايران خواهد بود. و البته بماند در چنين وضعيتي خانوادهها نيز روز به روز از سينما فاصله ميگيرند و در پي آن آسيبهاي فرهنگي زيادي نيز در جامعه رخ مينمايد و مشخص نيست كه سينماي ايران در سالهاي آتي كه با افزايش فيلمهايي از نوع «رحمان 1400» چنين وضعيتي را خيلي زود تجربه خواهد كرد چه راهكاري را براي جلب مجدد مخاطب بايد انديشه كند و همه اينها البته در وضعيتي رخ ميدهد كه مسوولان و سياستگذاران سينماي كشور همچنان دلخوش به فروشهاي بالاي فيلمها و جابهجا شدن ركوردها در گيشه هستند.