ما بچههاي حساسي هستيم
آساره كياني
تصويري كه بعد از شكست سنگين تيم ملي فوتبال ايران مقابل ژاپن در صفحات مجازي شروع به چرخيدن كرد، تصوير غمانگيزي از وضعيت ما در جامعهاي است كه رسيدن به نتيجه و هدف در آن در حد همان خواب و خيالهاي كودكي باقي ميماند.
ما آدمهاي احساساتياي هستيم و اصلا اين طوري بار آمدهايم؛ خيلي پيش آمده كه مسوولان براي رسيدن به مقصد، روي احساس ما مانور رفتهاند، مدام بد و بدتر كردهاند و تصوير«از دست رفتگان»مان را جلوي چشمهايمان به رژه گذاشتهاند تا از زماني كه يك دانشآموز دبستاني هستيم، صاحب احساساتي شويم كه تا آخر عمر از درد دورهاي و مزمن آن رنج ببريم. احساساتي نظير گناهكار بودن، بدهكار بودن به كشور، ترس از انجام گناه و خطا، عقوبت كار بد و استرس يك پايان نافرجام.
در اينجا، بحث، ناسپاسي از تيم ملي فوتبال(بازيكنان و مربيها) به دليل شكست نيست. بحث اين است كه انتظار قهرماني تيم نماينده كشورمان بدون در نظر گرفتن شرايط، زمينهها و همه آنچه در مسير قهرماني قرار است رخ دهد، آيا خلاف واقعيت نيست؟
واقعيتي كه تنها محدود به زمين چمن فوتبال نيست؛ تصوير بالاتر ميرود و محلات و شهر و ديگر شهرها و به تدريج تمام كشور را دربرميگيرد و در اين ميان ساختار، نظم، مديريت، برنامهريزي، چشمانداز و در نهايت دستيابي به هدف در كش و قوسي چندين ساله گرفتار ميشود.
در جامعهاي كه مديران و مسوولانش، دو به دو يا چند به چند از جناح واحد يا متفاوت، عملكرد يكديگر را نقد و انكار ميكنند، يك مربي خارجي هم قطعا بعد از ۸ سال ميفهمد كه راه دستيابي به خواستهها همين نقد پرخاشگرانه است.
اما دعواها بيشتر ايدئولوژيك هستند و حقانيت موضوعي كه بر سر آن درگيري رخ داده اصلا مهم نيست؛ اين طور ميشود كه انسان ايراني از همان عنفوان كودكي، سردرگم ميشود در تمييز خطا از غيرخطا و به ظن گناه بودنِ كارش شروع ميكند به توضيح دادن و توجيه كردن.
يك چيز ديگر هم هست و آن اينكه ما ياد نگرفتهايم چطور كار جمعي انجام دهيم. نگاهي به گذشته خود بيندازيم، خواهيم ديد كه اگر هم كاري جمعي انجام دادهايم، ديري نگذشته كه از انجامش پشيمان شدهايم. مثلا همه ميرويم به رييسجمهور روحاني راي ميدهيم و از انتخابش شادي و خوشحالي ميكنيم و بعد چند ماه در همان نقاطي كه شادي كرده بوديم، ميآييم و عليهاش شعار ميدهيم يا يك گروه مطالعاتي كوچك در دانشگاهمان راه مياندازيم و بعد از چند جلسه و ريزش تكتك افراد گروه، خودمان ميمانيم و تعدادي كتاب نخوانده.
بله؛ به قول معروف، همه چيزمان بايد به همه چيزمان بيايد و اين طور نميشود كه فوتبال از اين قاعده كلي يك كشور مستثني شود و ما بياييم و اين بار قهرمان جام ملتهاي 2019 آسيا در امارات شويم.
حالا اين بچهها بزرگ شدهاند و دارند توي زمين چمن ميدوند؛ ميگويند احساساتي شده بودند وقتي همه مشغول توضيح و توجيه داور بودند و ديگر كسي نبود كه نگذارد گل اول وارد دروازه شود.
شايد فكر ميكنند، خطايي مرتكب شدند و بنا به عادت بايد به داور توضيح بدهند. براي آنها هر خُرده شكست و حتي پاس اشتباه ميتواند يك تحول روحي بزرگ محسوب شود و داور بياعتنا به اين عادت ايراني دستور ادامه بازي را داده و دروازه ايران خالي از يوزپلنگهايي كه همه تيمهاي آسيايي از آنها ميترسيدند.
بعد هم، ما كه زينالدين زيدان(بازيكن سابق تيم ملي فرانسه) نيستيم كه بتوانيم بازي باخته را به بازي برده تبديل كنيم. وقتي از سر اشتباه، يك گل ميخوريم و بعد هم از روي نقطه پنالتي يك گل ديگر، معلوم است كه دير يا زود، گل سوم را هم خواهيم خورد و به خانه باز خواهيم گشت.
روزنامهنگار