پشت پرده پيشنهاد H-SPV
به ايران
وبسايت بصيرت از طرح جديد اروپا به ايران خبر داد و آن را تحقيرآميز ميداند. اين وب سايت در اين باره مينويسد: «اروپا با عقبنشيني در مقابل ترامپ تصميم گرفته است تا تبادل اقتصادي خود با كشورمان را حتي در چارچوب كانال ويژه مالي، تنها به شكل بشردوستانه (Humanitarian) ادامه دهد؛ لذا طرح جديد اتحاديه اروپا H-SPV ناميده ميشود!» نويسنده اين مقاله در ادامه به ادعاي جديد اروپا اشاره كرده كه معتقدند نميتوانند از ايران نفت خريداري كنند اما در نهايت اعلام شد كه ايران از «طريق SPV تنها قادر به خريد مواد غذايي و دارو خواهد بود!»
به اعتقاد نويسنده اين پيشنهاد تحقير آميز است: «با توجه به عنوان اين پيشنهاد جديد اتحاديه اروپا پر واضح است كه هدف از انتخاب اين عنوان، تحقير ايران در جوامع بينالمللي است زيرا اين طرح به طور كلي خلاف پيشنهاد اوليه اروپا به كشورمان است و برخلاف انتظار اوليه حداقل نيازهاي وارداتي كشورمان را از اروپا تامين خواهد كرد؛ لذا اصرار كشورمان بر اجراي اين پيشنهاد جديد (H-SPV) و عدول از خواسته قبلي كه اجراي تمام و كمال SPV بود موجب خواهد شد كه اين پيام به جهان مخابره شود كه ايران به دليل تشديد فشارهاي اقتصادي داخلي و خارجي ناچار به حفظ برجام و قبول حداقل امتيازهاي اقتصادي از اروپا شده است.» نويسنده همچنين اين نگراني را مطرح ميكند كه در صورت قبول اين پيشنهاد ايران موقعيت ايران چيزي شبيه عراق قبل از جنگ با امريكا ترسيم خواهد شد: «از سوي ديگر با توجه به دستگاه تبليغاتي عرض و طويل جبهه استكبار به رهبري امريكا دور از انتظار نيست كه در صورت پذيرش كانال ويژه مالي بشردوستانه، رسانههاي امريكا اين طرح را به مثابه برنامه نفت در برابر غذا و داروي سازمان ملل متحد در مواجهه با رژيم بعث عراق تصويرسازي كنند كه اين خود ميتواند به پيشبرد پروژه ايران هراسي و قهرمان سازي از امريكا كمك شاياني كند.» گفتني است اهميت اين موضوع در آنجاست كه پس از پذيرش احتمالي اين درخواست بايد ديد اين ادعا كه ايران در موقعيت عراق قبل از جنگ قرار دارد از سوي چه كساني اول بار مطرح خواهد شد؛ رسانههاي امريكايي يا مخالفان داخلي دولت.
استحالهكردنِ نظام از درون
وب سايت رجانيوز يادداشتي از مهدي جمشيدي منتشر كرد كه در آن وي در 14 بند به نقد دولت روحاني پرداخته است. او روحاني را داراي «اخلاقِ كارگزاراني و تكنوكراتيك» ميداند كه «برخلاف اصلاحطلبان، حتي در ظاهر نيز، مردمي و گرم و صميمي و دوستداشتني نيست، بلكه از موضعِ بالا و با فاصله و تحكمآميز سخن ميگويد.»
مهمترين بخش اين مقاله جايي است كه وي ضمن اينكه مدعي است روحاني «پس از مرگِ ناگهاني هاشميرفسنجاني، دچارِ «هراس» و «خودباختگي» شده، ادامه ميدهد: «روحاني، همانندِ اكبر هاشميرفسنجاني و محمد خاتمي، سقفِ خواستهاش، ايجادِ «تغييراتِ ساختاري و كلان در اصلِ نظامِ اسلامي» است. برجامِ يك، گامِ نخست اين حركت بود و برجامهاي دو و سه، گامهاي بعدي. اين برجامها، «طرحهايي ساختارشكنانه» هستند كه نظام را از «جهتگيريها و آرمانهاي انقلابي»اش تهي ميسازد و به يك «جمهوري اسلامي تقلبي» تبديل ميكند. اگرچه روحاني، مساله را در حد «تغييرِ ادبياتِ» و «تغييرِ رفتار» و «تغييرِ سياستها» خلاصه ميكند، اما برنامهاش، «استحالهكردنِ نظام از درون» است. او قصد دارد نظامِ اسلامي را در «محاصره موقعيت» و «تنگناي شرايط» قرار دهد. اين هدفي است كه هاشميرفسنجاني و خاتمي، از عهده تحميلشان بر نظامِ اسلامي برنيامدند، اما او اينك در تلاش است كه كارِ ناتمام و ناموفقِ آن دو را، به سرانجام برساند.
احمق درجه يك و احمق درجه دو
روزنامه كيهان در گزارش اصل روز شنبه خود به سفر پمپئو به مصر و اظهارات ضدايراني وزيرخارجه امريكا اشاره كرده و از او با عنوان «احمق درجه يك» ياد ميكند. كيهان در اين باره مينويسد: «مايك پمپئو» طي سخناني در مصر، كه تداعيكننده سخنان رهبر معظم انقلاب مبني بر «احمق درجه يك بودن دولتمردان امريكايي» است، مدعي شد كه نظاميان امريكايي «فرشتگان نجات» منطقه هستند!
اما اين تنها يك بخش ماجراست و خط ديگري در اصولگرايان به راه افتاده تا برچسبزني «احمق»ها را داخلي كنند. در همين رابطه رضا سراج كه اصولگرايان از او با عنوان تحليلگر مسائل استراتژيك ياد ميكنند و پس از خروج دستهجمعي اصولگرايان از تلگرام كانال خود را به روز نميكرد بدون سروصدا به تلگرام بازگشته و در ياداداشت مينويسد: «شاهد دوگانه «عقلانيت- حماقت» در كشور هستيم. عقلانيت حاكم بر گفتمان انقلاب، عامل پيشرفت بوده و حماقت در اعتماد به امريكا و اروپا، باعث ايجاد توقف و مشكلات شده است. غربگرايان بارها با سادهانديشي و كم خردي (حماقت) به امريكا و اروپا اعتماد كرده و خسارات زيادي را به كشور تحميل كردهاند.» او با همين مقدمه اضافه ميكند: «در حالي كه راه عبور از مشكلات، تكيه بر عقلانيت حاكم بر گفتمان انقلاب و نگاه به درون است؛ غربگرايان در ايران اصرار بر حماقت اعتماد مجدد به امريكا را دارند. با اين شرايط ميتوان آنان را احمقهاي درجه دو به حساب آورد.»