درباره كتاب تصوير دختري در آخرين لحظه
آن سوتر از جنايت
مريم عربي
آخرين اثر سيامك گلشيري ما را با يك داستان جنايي روانشناسانه روبهرو ميكند: داستان تصوير دختري در آخرين لحظه؛ تصويري مخوف و به حتم به يادماندني.
دو ويژگي مهم داستانهاي جنايي معما و تعليق آنهاست. نه تنها اسم داستان، شما را در تعليقي خاص بين نگاهي عاشقانه و رومانتيك و نگاهي واقعي و رئال نگه ميدارد، بلكه بلافاصله در صفحه اول شما را با لحظات حساس زندگي شخصيت محوري داستان، يك نويسنده داستانهاي جنايي، مواجه ميكند. ديگر شك نداريد، قرار است يك داستان جنايي بخوانيد. اما چطور؟
در صفحه دوم به معماي داستان برميخوريم؛ مردي كه مدتها در كلاسهاي داستاننويسي شاگرد نويسنده بوده، از دزديده شدن دخترعمويش، شقايق خبر ميدهد و از او-نويسنده- ميخواهد كمكش كند. از همان ابتدا سوالات بسياري در ذهن خواننده شكل ميگيرد و تعليق شروع ميشود. اينكه چرا سراغ نويسنده آمده؟ چه كسي مظنون است؟ براي چه شقايق را دزديدهاند و سوالات بسيار ديگر.
چيزي كه در سراسر اين اثر به وضوح به چشم ميخورد و به رويدادهاي داستان كمك كرده، ايجاز در روايت است. ايجازي كه در كنار رئاليسم گلشيري، رمز موفقيت او در به سرانجام رساندن اين داستان است كه پايبندي به اصل واقعگرايي ژانر جنايي است. داستانهاي اين ژانر زماني ميتواند درست از كار در بيايد كه نويسنده بتواند همه اتفاقات را باورپذير جلوه بدهد و همينطور واكنش تكتك شخصيتها را. تا خواننده مدام ذهنش درگير اتفاقات شكبرانگيز شود و تقريبا با دنيايي مواجه شود كه هيچ چيز در آن قطعيت نداشته باشد. گلشيري توانسته در اين داستان از همه اين عوامل با وجود ايجاز در روايت به خوبي استفاده كند.
از ديگر دلايل موفق بودن اين داستان، هنر نويسنده اين ژانر است در روبهرو ساختنتان با شگفتيهايي كه شما را مدام به بازي و چالش فكري ميكشاند و درگيرتان ميكند با ماجراي داستان. هر لحظه كدهايي دريافت ميكنيد، در مورد شخصيتها و مظنون و پايان داستان حدسهاي مختلفي ميزنيد. اما داستان تنها يكي از حدسهاي شما را پيش ميبرد. شايد هم به راه خودش ميرود راهي كه شما هيچ آن را پيشبيني نكرده باشيد. همين بازي زيركانه و نوآورانه با كلمات و ماجرا شما را با هيجان جلو ميبرد و با شگفتي جديدي روبهرو ميكند.
تغييرات بسياري را در روند داستان مشاهده ميكنيد كه در داستانهايي با ژانرهاي ديگر ديده نميشود. همين چرخشها و عدم قطعيت پيشبينيها باعث جذابيت اين داستان شده است. داستاني كه قصهگو و خواننده هر دو بايد در كنار روند منطقي روايتگري داستان به نوعي درك و تغيير بهطور همزمان برسند. در بسياري از لحظات داستان شما در مرز بين مرگ و زندگي شخصيتها قلبتان به تپش ميافتد. گاهي از زنده ماندشان نفس بلندي ميكشيد و گاهي آهي از عمق وجود برميآوريد.
كسي كه با ديگر نوشتههاي سيامك گلشيري دست و پنجه نرم كرده باشد، به خوبي ميداند او در خلق آثار ژانر وحشت براي نوجوانان متبحر است. خلق اين صحنهها چنان در تار و پود ناخودآگاه اين نويسنده تنيده شده كه حتي در اين اثر جنايي نيز دست از سر شما و خودش برنميدارد. با ايجاد صحنههاي رعبآور و واقعي در روند داستان شما را با ترس روبهرويي با يك جاني، يك دزد به تپش قلب و عرق سرد واميدارد.
رگههاي وحشت كمكم و بدون هيچ عمل ناباورانه و خيالي، چنان ترسي به جانتان مياندازند كه نه تنها جنايت كه در پايان كار فراجنايتي را جلوي چشمانتان ميگشايد. جانياني چنان نزديك كه پس از ارتكاب جنايت به سراغتان آمده و طرح يك توطئه و جنايت ديگر را ميكشند.
داستان به شدت به مساله آسيبشناسي اجتماعي و فرهنگي حاكم بر جامعه نظر دارد و با فرو بردن خواننده در لايههاي شخصيتساز هر يك از شخصيتهاي داستان، ابعادي از رنج بهجا مانده از اين جنايت را در وجودتان تهنشين ميكند. همين جاست كه گلشيري دين خود را به اين ژانر به خوبي ادا ميكند.هسته اصلي داستانهاي اين ژانر از دل جامعه استخراج ميشود و غالبا مسائل اجتماعي همان جغرافيا را تعريف ميكند. از همين رو، به خواننده فرصتي ميدهد تا با چهره ديگري از شخصيتها و فرهنگها آشنا شود. ژانر جنايي، گونهاي از داستان است كه در آن، جنايت و انگيزههايش از بعد روانشناسانه مورد واكاوي قرار ميگيرد. پس بحق به انتخاب شايسته نويسنده براي انتخاب بهترين گونه ادبي در بازنمايي لايههاي زيرين جامعهاش بايد دستمريزاد گفت.