سعيد حجاريان:
راه نجات كشور اصلاحات است
سعيد حجاريان، نظريهپرداز جريان اصلاحات گفت: «ما با دكتر روحاني عقدي- به صورت ائتلاف- نبسته بوديم. ايشان وعدههايي به مردم دادند و مردم هم بهدليل همان وعدهها پاي صندوق راي رفتند. دفاع ما، براساس همين وعدهها بود و نه خواستههاي حداكثري خودمان اما ايشان به بسياري از وعدههايش يا نخواست يا نتوانست عمل كند و فيالواقع زماني كه از خود عبور كرد، طبعا بخشي از اصلاحطلبان هم ناگزير با ايشان زاويه پيدا كردند.»
به گزارش تسنيم، حجاريان ادامه داد: «اصلاحطلبان افراد پاكدست و مجرب فراواني دارند و هر يك از آنها بهتنهايي يك سر و گردن بالاتر از رييس كابينه دولت معجزه هستند. عملكرد آن رييس كاري كرد تا سالها جريان راست به محاق برود و ده جمنا ديگر نميتواند جمعنا شود.»
او معتقد است كه اگر نظارت استصوابي نبود، اصلاحطلبان با افرادي به مراتب بهتر از دكتر روحاني و دكتر عارف به انتخابات وارد ميشدند و راي هم ميگرفتند. متاسفانه جريان راست نميخواهد بفهمد، نظارت استصوابي همچون چادر اكسيژن بيمارستان آنها را دربر گرفته است و چنانچه رخنهاي در آن اتاق ايجاد شود، همگي دچار انواع امراض و حتي خفقان خواهند شد. به گفته حجاريان، جريان اصلاحات سختيهاي فراوان كشيده است و توان تحمل هر باري را دارد اما بسياري از اصولگرايان در كنار جويهاي رانت و در شرايط گلخانهاي رشد كردهاند و بايد ببينيم در يك روز توفاني از خود جنمي نشان خواهند داد يا خير.اين فعال سياسي ادامه داد: «انتخابات شوراي شهر هم بيمشكل نبوده و رد صلاحيت در آنجا هم برقرار بوده و نيروهاي غيرمسوول نقشآفريني كرده و افراد زيادي را به علت سابقه سياسي رد صلاحيت كردند. واقعيت اين است، عدهاي در ايران به خود قپه و سردوشي ميدهند و اصلاحطلبان را از دم ستارهدار كردهاند. از اين گذشته، من معتقدم اگر ترازنامه كار شهردار دوازدهساله تهران روزي روشن شود، همه خواهند ديد، چه بلايي سر شهر آمده است؛ حول و حوش قائممقام او حرف و حديث بسيار و تحقيق و تفحص از آن دوره درخشان معلق مانده است!
حجاريان در ادامه گفت: «اصلاحطلبان هر يك بهتنهايي اهل ايدهپردازي هستند لذا برعكس جريان راست، ولايتپذير نيستند، پس وجود اختلاف ميان آنها طبيعي است. ولي اصلاحطلبان در ميان خود مكانيزمهاي حل اختلاف را پيدا كردهاند. از آن گذشته، فرض كنيد اصلاحطلبان نتوانند و اساسا از صحنه روزگار حذف شوند. آيا جريان راست بهتنهايي ميتواند كشور را اداره كند؟ زمانيكه روزنامههاي اصلاحطلب بهطور فلهاي توقيف شدند، توضيح داديم، با بستن روزنامههاي ما كسي به سمت جناح راست ميل نميكند بلكه به سمت گزينههاي ديگر ميروند. اما درباره فقر اجرا؛ شما كارنامه سيدمحمد خاتمي را ملاحظه كنيد. بهگواهي آمار، شكوفاترين دوره مربوط به دوره اصلاحات است با وجود آنكه ايشان شعار زير و زبر كردن اقتصاد سر نداد. در زمان مهندس موسوي هم با همه مشكلات كشور اداره شد، لذا فقر اجرا گزارهاي بيمعناست يا درباره جريان اصلاحات مصداق ندارد.»
اوتوضيح داد: «اصلاحطلبان بعد از وقايع 88 نميتوانستند شعارهاي حداكثري خود را مطرح كنند لذا به حداقلها تن دادند و به پروژه برجام-كه پروژه اعتدالي بود- روي آوردند. به اميد آنكه اين پروژه، شرايط را عادي كند. اما بعضي از دوستان اصلاحطلب ما كماكان معتقدند اصلاحطلبان نبايد در آن مقطع سرنوشت خود را به اعتداليون گره ميزدند و بايد هويت خود را حفظ ميكردند. من تا آنجا كه برجام به پروژه عاديسازي كمك كرد، مدافع دولت آقاي دكتر روحاني بودم و در كنار آن انتقادهايم را مطرح كرده و ميكنم.»
او به اين سوال كه «يكي از استدلالهاي رايج اصلاحطلبان در حمايت از آقاي روحاني، پناه بردن به نوعي پراگماتيسم بود. بدين معنا كه آقاي روحاني در ميان كانديداهاي 92 كسي بود كه ميتوانست بيشترين بهره را براي بازگشت مجدد اصلاحطلبان به ساخت قدرت داشته باشد. پرسش اساسي اينجاست كه حد يقف اين پراگماتيسم كجاست؟ آيا به آقاي علي لاريجاني و ديگراني از اين دست هم خواهد رسيد؟» پاسخ داد: «من اساسا مخالفتي با پراگماتيسم ندارم و آن را صدمرتبه شرافتمندانهتر از اپورتونيسم ميدانم. پراگماتيسم يعني عمل به مقتضيات زمان و سياستورزي در دايره ممكنات. من درباره سال 1400 فكر نميكنم زيرا در ايران، برنامه بلندمدت ششماهه است! لذا معتقدم تا 1400 راه درازي در پيش داريم. فرض كنيم، طي اين مدت ائتلافي عليه ايران شكل بگيرد و خداي ناكرده به ما حمله نظامي بشود. آنگاه قاعدتا اصلاحطلبان مانند هر فرد ميهندوست ديگري تحت لواي بهترين فرمانده نظامي- كه بتواند بقاي اين سرزمين را حفظ كند- خواهند رفت.»
او درباره صحبتهاي برخي تحليلگران اصلاحطلب كه اين جريان را در وضعيت «انسداد سياسي» توصيف ميكنند و اينكه اين تحليلگران ميگويند با نظارت استصوابي اصلاحطلبان نميتوانند گزينه مورد دلخواه خود را در انتخابات داشته باشند، گفت: «هر كسي ميخواهد به پاستور برود، بايد پاستوريزه شود. من هيچيك از روساي جمهور ايران را از اين قاعده مستثني نميكنم. اما در دل محدوديتهاي جاري، گشايش هم صورت ميگيرد.