• 1404 سه‌شنبه 17 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4124 -
  • 1397 دوشنبه 11 تير

مسي و رونالدو و آنتوان چخوف

علي ولي‌اللهي

 

 

جمله كليشه‌اي و البته مهم چخوف را يك بار ديگر با هم مرور كنيم: اگر در فصل اول گفته‌ايد تفنگي بر ديوار آويخته است، در فصل دوم يا سوم تفنگ قطعا بايد شليك كرده باشد. تفنگ چخوف يك قاعده دراماتيك است كه طبق آن هر عنصر به‌خاطرماندني و قابل ‌توجه را بايد فقط بر مبناي ضرورتي چشم‌پوشي‌ناپذير در يك اثر داستاني به‌كار برد. نويسنده پرآوازه روس، در عمر نسبتا كوتاهش داستان‌هاي زيادي را بر همين قاعده دراماتيك بنا كرد. اما اگر او امروز و در كوران جام جهاني زنده بود، نگاه متفاوتي به جام جهاني مي‌داشت؛ نگاهي حاكي از قدرشناسي نسبت به اتفاقات شگفت‌انگيز رخ داده. نگاهي به تفنگ‌هايي كه آويخته شده بودند و شليك كردند. تفنگ‌هايي كه آويخته شده بودند و شليك نكردند.

همه منتظر بودند كه مسي و رونالدو بالاخره در جام جهاني روسيه كه احتمالا آخرين جام‌شان هم بود، يك كاري بكنند. بالاخره بتوانند در مرحله حذفي، آن جايي كه هر كاري اهميت چند‌برابر پيدا مي‌كند، گل بزنند. چندين سال بود كه مسي و رونالدو به عنوان اسلحه‌هاي نابودگر اين دو تيم شناخته مي‌شدند. سال‌ها بود كه اين دو اسلحه به ديوار دو تيم ‌آرژانتين و پرتغال نصب شده بودند و بر اساس قاعده چخوف بايد در اين جام شليك مي‌كردند. اما مرحله حذفي تمام شد و نه مسي و نه رونالدو نتوانستند كاركرد خود را نشان بدهند. لااقل كاركردي كه عامه مردم انتظار داشتند. آنها نتوانستند لزوم حضورشان را به رخ تماشاچي بكشند. نتوانستند ما را متقاعد كنند كه چرا از ابتداي جام اين همه در موردشان حرف زده مي‌شد. داستان آرژانتين و پرتغال در روسيه به پايان رسيد و ما بايد ببينيم كه شليك نكردن دو فوق‌ستاره فوتبال در فصل پاياني آيا از بار دراماتيك بودن اين داستان كم كرده يا نه. فصل آخر داستان حضور مسي و رونالدو در روسيه با يك نماي يكسان به پايان رسيد. هر دو بازيكن ايستاده وسط مستطيل سبز. تك و تنها با كوله‌باري از غم. هر دو فكر مي‌كنند كه چه شد و چه نشد. داستان چطور پيش رفت كه كار آنها به اينجا كشيد. چرا آنها الان نبايد جاي رقباي‌شان در حال خوشحالي باشند. آنها كه با كلي اميد و آرزو راهي مسابقات شده بودند. نه تنها اميد و آرزوي خودشان، بلكه اميد و آرزوي ميليون‌ها هموطن؛ مردمي كه فكر مي‌كردند اين دو بازيكن مي‌توانند كمك بكنند تا بزرگ‌ترين آرزوي فوتبالي‌شان برآورده شود. اما نشد كه نشد. فصل آخر داستان تنها ملال بود. اما خود چخوف كه هر بار در موردش حرف زده مي‌شود همه به تفنگش اشاره مي‌كنند، چندان درگير تفنگ نبوده. يا لااقل به آن شكلي كه ما تصور مي‌كنيم نبوده. تصوري كه صرفا در يك جمله خبري خلاصه مي‌شود. اگر تفنگ هست بايد شليك كند.

چخوف در مورد شليك توضيح نمي‌دهد، اما از خواندن انبوهي از داستان‌هايش مي‌توان دريافت كه اصلا منظورش شليك صرف نبوده. بلكه بيشتر دلش مي‌خواسته تفنگ حضور خودش را نشان بدهد. تفنگ در پيشبرد قصه نقش داشته باشد. اين تاثير تفنگ مي‌تواند شليك نكردن باشد، مي‌تواند گم شدن باشد، مي‌تواند خراب شدن باشد. هرچيزي. چخوف در بيش از 700 داستان كوتاهش انواع و اقسام كاركردهاي متفاوت را از تفنگ كشيده.

رسيدن به پايان‌بندي‌هايي شگفت‌انگيز، پايان‌بندي‌هاي سراسر ملال‌انگيز و گاهي پايان بندي‌هايي براي هيچ. بياييد ما هم نگاه متفاوتي به پايان‌بندي مسي و رونالدو در روسيه داشته باشيم. در يكي از آن بعد از ظهرهاي ويژه چخوفي، آرژانتين به مصاف فرانسه آماده رفت. تفنگ آرژانتيني‌ها هر چه خواست شليك كند نشد. انگار باروتش نم كشيده باشد. انگار گلنگدنش گير كرده باشد. سن‌پائولي مي‌گويد ما هر كاري از دست‌مان برآمد كرديم تا مسي بهترين عملكرد خودش را داشته باشد. يعني خيلي تلاش كرده كه با تفنگ خوشگلش شليك كند. اما مسي قصد نداشت كاركرد سطحي خودش را در قصه نشان دهد. همين اتفاق چند ساعت بعد در بازي پرتغال اروگوئه رخ داد و رونالدو شليك نكرده بازي را به پايان رساند. حالا ممكن است يك نفر اين واقعه را طوري تفسير كند كه قصه خراب شده. اما اگر خود چخوف بود مي‌گفت اين داستاني براي هيچ است. داستاني با طعم گزنده واقعيت؛ واقعيتي كه نمايش‌دهنده زندگي روزمره آدم‌هاست. چخوف خيلي دوست داشت كه در داستان‌هايش به نمايش زندگي بپردازد. زندگي سرشار از كرختي.

در پايان بازي‌هاي مسي و رنالدو نيز، چيزي كه بيشتر از هر چيزي خودش را نشان مي‌داد ملال بود. ملالي حاصل از يك واقعيت تراژيك. شايد مسي و رونالدو آن‌طور كه انتظار داشتيم در فصول پاياني داستان‌شان شليك نكرده باشند، اما اين هيچ‌چيزي از بار دراماتيك بودن قصه كم نكرده. آنها تاثير خودشان را در روند قصه نشان دادند. تاثيري چشم‌پوشي‌ناپذير. چرا كه اگر آرژانتين مسي و پرتغال رونالدو را نداشت، قطعا قصه‌هاي اين جام يك جور ديگر ثبت مي‌شد. قصه‌هايي كه شايد پايان‌بندي متفاوتي مي‌داشتند. اما با حضور اين دو ستاره فوتبال قصه جام جهاني روسيه به اين شكل روايت شد. همه‌چيز به هيچ منتهي شد. در يك بعد از ظهر چخوفي كه رونالدو و مسي روي چمن سبز‌رنگ تنها ايستاده‌ بودند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون