• 1404 چهارشنبه 18 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4124 -
  • 1397 دوشنبه 11 تير

كفايت مذاكرات

ثمينا رستگاري

در چهارمين دهه از عمر انقلاب اسلامي و بعد از عبور از يك استبداد سكولار و استقرار نظامي كه طبق قانون اساسي‌اش مدافع تمام مستضعفين جهان است، مهم‌ترين و بيشترين كليد‌واژه‌هايي كه در سخنان مسوولين مي‌توان پيدا كرد اشرافيت، فساد، رانت‌خواري و هشدار نسبت به شورش تهيدستان است. اينك به وضعيتي رسيده‌ايم كه ديگر نمي‌توان با ابزارهاي قديمي تحليلش كرد و با دستگاه فكري پيش‌ساخته آن را فهميد. امروز در اين جايي كه ايستاده‌ايم ديگر گسل‌هاي سياسي گذشته بي‌معنا شده، از بين نرفته بلكه روي هم تلنبار شده است. گره‌هايي كه تا ديروز مي‌شد با دست باز كرد امروز با دندان هم به سختي باز مي‌شود. اكنون درست مثل لحظه‌اي كه در مجلس كفايت مذاكرات را اعلام مي‌كنند و حرف زدن در مورد يك موضوع را كافي مي‌دانند، بايد يك كفايت مذاكرات ملي اعلام كرد و دست به اقدام زد. اما ظاهرا كمتر كسي ملتفت اين تغيير دوران شده يا اگر هم شده عملي نشان‌دهنده اين فهم از او بروز نمي‌كند. روزنامه اعتماد نزديك يك ماه است از تمام كساني كه منتقد هميشه در صحنه‌اند و نام‌شان سال‌ها است روي جلد مجله‌ها و روزنامه‌ها را پركرده، كساني كه در هر انتخاباتي خود را شايسته وكيل و وزير و حتي رييس‌جمهور شدن مي‌دانند سوالي پرسيده كه راه‌حل شما براي برون‌رفت از اوضاع كنوني چيست. بدون اغراق و بدون كنار گذاشتن جانب انصاف بايد اعتراف كنيم كه تقريبا هيچ حرف جدي فراتر از همان نصيحت‌ها و اندرزهاي كلي كه از زمان خواجه نصيرالدين طوسي به حاكمان مي‌شده دست‌مان را نگرفته است با اين تفاوت كه ...

كلمه رعيت منسوخ شده و مردم جايگزينش شده. كسي حرفي ندارد. راديكال‌ترين حرف‌شان اين است كه روحاني بي‌پرده مشكلات را به مردم بگويد.انگار كه مردم درباره مشكلات‌شان از فقدان دانش و اطلاعات رنج مي‌برند.

شايد بر آنها حرجي نباشد. هر كسي چيزي را مي‌تواند ياد بدهد كه خودش آن را پيش‌تر آموخته باشد. بسياري از آنها در 4 دهه گذشته مهم‌ترين درسي كه يادگرفته‌اند دعوا براي به دست گرفتن قدرت بوده و اينكه چگونه جناح مقابل را از هستي ساقط كنند و از فردايش با اتوبوس رفقاي خودشان را جايگزين كنند. عدم انباشت و انتقال تجربه حلقه مفقوده‌اي است كه باعث شده هر كس بر سر كار مي‌آيد از نو شروع كند نه از جايي كه رقيب تمام كرده بود.

علت زيرين اين تلقي هم اين است كه استقرار و ثبات سيستم را بيش از همه و قبل از همه بايد خود مسوولين باور كنند. مسوولي كه اميد به آينده شغلي ندارد و در هر دولتي مي‌تواند از معاونت به دبيرخانه و كاغذ منگنه كردن تنزل درجه پيدا كند چرا بايد دل بسوزاند و به فكر فردا باشد؟ او بايد در همان مجال اندكي كه بخت و اقبال در اختيارش قرار داده نهايت بهره را ببرد تا آن روز كه قرار بود كاغذ منگنه كند بارش را بردارد و برود. حالا اينكه از همين افراد بخواهيم راه‌حلي براي برون‌رفت از وضعيت كنوني بدهند چه دارند كه بگويند؟ جز اينكه داستان‌هايي بگويند و نسخه‌هايي بپيچند كه در آنها نه عدد و رقم هست نه ارتباطي با وضع موجود. كلي‌گويي‌هايي كه از ويتنام تا كوبا صدق مي‌كند و ربط خاصي به ايران و جامعه ايراني سال 97 ندارد.

همان‌طور كه الان راست و چپ از فساد حرف مي‌زنند به همان ميزان هر دو گروه در اين مورد مقصرند. قدرت براي بسياري از آنها فساد آورده، در هر دوره كه بر سر كار بوده‌اند براي 7 نسل آينده‌شان هم ثروت‌اندوزي كرده‌اند. در درجه اول بايد دست به اقدامي گسترده براي شناسايي، بركناري و بازپس گرفتن اموال بيت‌المال از اين مديران زد. برخورد جناحي كردن با اين مساله عين همدستي با مفسدين به شمار مي‌آيد. اين اولين اقدامي است كه مي‌تواند اعتماد عمومي در ميان مردم ايجاد كند و در آنها عزم و اراده‌اي براي همكاري با حاكميت به وجود آورد. تا زماني كه مردم ببينند جوان‌هاي تحصيلكرده‌شان بيكارند چون عموزاده و عمه‌زاده مسوولي نيستند براي هيچ دولتمردي دل نمي‌سوزانند. حرف زدن در اين مورد كافي است. هزينه رانت‌خواري بايد بالا برود. مسوولين هم انشا گفتن در اين زمينه را كنار بگذارند، الان زنگ حساب است!

هر مسوولي كه بنا به سابقه يا هر دليل ديگري منصبي را بر عهده گرفته و حالا توان و ايده‌اي براي اقدام ندارد بايد جايش را به كسي بدهد كه مي‌تواند. 4 دهه سمت و عنوان داشتن، 40 سال راننده و خدم و حشم داشتن شهوت قدرت را در آدمي نمي‌خشكاند اما هراس از عزل و بي‌آبرو شدن مي‌تواند به افراد كمك كند كه با قدرت خداحافظي كنند. هر كس در فضاي كنوني به فكر تسويه‌حساب كردن و انتقام‌جويي فردي و جناحي است، بايد مجازات شود. كساني كه از پول بيت‌المال ارتزاق مي‌كنند و نفرت مي‌پراكنند كليت سيستم را با خطر مواجه مي‌كنند.

در ايران امروز اندك خوش خيالي در مورد مثبت بودن دخالت خارجي از بين رفته است. پمپئو در 12 شرطي كه براي ايران گذاشته بود در يك جمله هم پشيزي براي جامعه مدني يا دموكراسي در ايران ارزش قايل نشده ، اطرافيان ترامپ هم از تغيير رژيم كه حرف مي‌زنند دست مي‌گذارند روي متعفن‌ترين بخش از تاريخ ايران و خشن‌ترين گروه را به عنوان جايگزين به جهان معرفي مي‌كنند. پس الان هيچ ابهامي وجود ندارد. مرزها روشن شده و وقت تعارف كردن نيست. سرنوشت كشور هم مثل صحنه تصادف و دعوا و درگيري‌هاي خياباني نيست كه بايستيم و با موبايل خرابي‌هايش را ثبت كنيم.

مي‌توانيم بنشينيم و ناله كنيم و شعار بدهيم و براي يك مشت لايك فيك خوردن از خارج و داخل هر روز مرثيه بسراييم يا اينكه خود را صاحب واقعي كشور بدانيم و كاري بكنيم. قبل از آن بايد بپذيريم كه شرايط سختي پيش روي ماست. شرايط سختي كه تنها ميهن‌پرستي مي‌تواند ما را از آن عبور دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون