فاجعه را باور كنيم
سيدعبدالجواد موسوي
اخبار تجاوزهاي گروهي و فردي اين روزها بيشتر از هر وقت ديگري شنيده ميشود؛ اخباري تلخ و تكاندهنده كه روح و روان آدمي را پريشان ميكند و جگرش را ميخراشد. بدون شك اين بحران اخلاقي يكشبه گريبانگير قوم ايراني نشده. از وقتي مطبوعات در ايران پا گرفت اخباري از اين دست همواره مورد توجه بوده. از اصغر قاتل گرفته تا خفاش شب. و به تازگي ماجراي دبيرستان پسرانه و اين روزها حكايت ايرانشهر. به نظر ميرسد يكي از دلايل وفور اخباري از اين دست علاوه بر فضاي مجازي كه اجازه پنهان كاري را به ما نميدهد تصوير و تصوري است كه جامعه ايراني از اين بحران اخلاقي پيدا كرده. در ماجراي بيجه به ياد دارم بسياري از خانواده قربانيان به بهانه حفظ آبرو از شكايت كردن بيم داشتند. اما حالا روز و روزگاري تا حدودي فرق كرده. همين امروز در اخبار خواندم كه قتلهاي ناموسي در استان خوزستان كاهش چشمگيري داشته. همين كه امام جمعه محترم ايرانشهر بيپرواي خوش آمد و بدآمد ديگران از تريبون نمازجمعه خواستار پيگيري چنين موضوعي ميشود يعني اندك اندك داريم فهم درستتري از اين قضايا پيدا ميكنيم. در جامعهاي كه به قرباني تجاوز به چشم تحقير و تخفيف نگريسته شود و قرباني از به خطر افتادن مفهوم مضحكي مثل آبرو حتي جرات نكند به مراجع امنيتي و قضايي مراجعه كند تجاوز روز به روز گسترش مييابد و اتفاقات فاجعهبار بيشتري رقم ميخورد. شرط حل يك بحران، پذيرش بحران است. متاسفانه هنوز هم يافت ميشوند كساني كه فكر ميكنند اقرار به فجايعي همانند تجاوز، آبرو و شأن و منزلت يك قوم يا يك شهر را به خطر مياندازد. در همين روزهاي اخير بعضي مسوولان چنان اصل ماجراي تجاوز را منكر شدهاند كه انگاري با پذيرش اصل خبر، توانمندي آنها در اداره امور زير سوال ميرود. در حالي كه كتمان اخباري از اين دست فجايع هولناكتري را در پي خواهد داشت.