مساله ما و قطر
احسان شمس
قطر سلطنتي مشروطه بر كناره جنوبي خليج فارس آرام گرفته، اما چندي است تندبادهاي سياسي بر آن ميوزد. به صورت اصولي سياست خارجي قطر از ديرباز مبتني بر به كارگيري قدرت ظريف ديپلماسي است. بر همين اساس بر دايره روابط خارجي قطر محدوديتي وجود ندارد. در حالي كه از حماس حمايت ميكند، با اسراييل روابطي دوستانه دارد. ميزبان دفتر طالبان است، اما در مذاكرات صلح افغانستان نقشي سازنده دارد. با ايران پيمان مشترك دفاعي دارد (2010) در حالي كه با امارات متحده عربي كه اختلافات مرزي با ايران دارد، همكاري ميكند (يا بهتر بگوييم ميكرده است) . ميزبان پايگاه نظامي ايالات متحده (از 1992 در پي اختلافات نظامي با عربستان در مورد نوار مرزي خورالعديد) و همچنين پايگاه هوايي مشترك ايالات متحده و بريتانياست. هم با مرسي و اخوان مصر روابط عالي برقرار كرده بود و هم از كودتاي السيسي حمايت كرد و حتي براي تقويت السيسي، پيشنهاد وام چند ميليارد دلاري داشت. اخيرا نيز پيمان نظامي با تركيه منعقد كرده است. اما مشكلات عمده قطر از سال 2017 شروع شد. سياست ظريفانه قطر در مقابل مثلث بنسلمان _نتانياهو _كوشنر نتوانست كاركرد پيشين خود را حفظ كند و همين تناقضها، بهانه كافي را براي بيسابقهترين تحريم مرزي عليه قطر، توسط چهارگانه بحرين، امارات متحده عربي، مصر و سعودي داد. علت اين تحريمها حمايت از تروريسم و حمايت از سياستهاي منطقهاي ايران عنوان شد؛ اما در واقع، استقلال سياست خارجي قطر و همچنين شبكه الجزيره را به عنوان علت اين تحريمها، ميتوان نام برد. رابطه با ايران در حالي كه عربستان سعي در انزواي منطقهاي ايران دارد و همچنين آزادي شبكه الجزيره در حالي كه اكثر حكام عرب ديكتاتور هستند، گناهي نابخشودني است. اما هماكنون مساله قطر در حال ورود به فاز سياسي جديدي شده است. در اين حدود دو سال نه تنها تنشها فروكش نكرده، بلكه هر روز بر عمق آنان نيز افزوده شده و سياست صبر قطر ناكام مانده است. حتي كار به جايي رسيده كه عربستان در مقابل قرارداد خريد سامانه موشكي اس-400 از روسها، تهديد به حمله نظامي كرده و البته نيروهاي نظامي خود را به مرز آورده است. ايران اكنون تنها راه تنفس قطر است و بايد (همانگونه كه تاكنون به درستي نيز همينگونه بوده) از دخالت تنشزا در قضيه قطر خودداري كرد و تنها به بعد اقتصادي آن انديشيد. قطر در شبه جزيزه عرب است و سعودي، اجازه وجود يمني جديد را نميدهد. مضافا آنكه خود آل ثاني همچنين چيزي را نميخواهد. اما از طريق اتحاد اقتصادي ميتوان زمينههاي مناسبي را براي مناسبات آتي، ايجاد كرد. همين ضرورت را امير قطر درك كرده و در هفته گذشته سطح روابط را از سفارت به سفير ويژه (بالاترين سطح روابط ديپلماتيك) رسانده است. ايران بايد توجه داشته باشد كه در اين زمينه رقيبي قدرتمند به نام تركيه وجود دارد. پس اكنون كه قطر اطمينان حاصل كرده كه صبر او در مقابل تحريمها راهكار مناسبي نيست و در رابطه با ايران فعالتر شده، بايد بدون از دست دادن وقت، در راه ايجاد اتحادي اقتصادي كوشيد. سطح تجارت ايران با قطر از زمان شروع تحريمها چهار برابر شده كه هنوز جاي كار بسيار دارد:
1- گاز پارس جنوبي (گنبد شمالي): ميتواند مهمترين ركن همكاري دو كشور باشد و بهواسطه آن بتوان عقب ماندگي ما در برداشت مشترك را جبران كرد.
2- گردشگري: قطر داراي آب و هوايي بهاري در زمستان است و داراي زيرساختهاي گردشگري آماده است. از كل جمعيت قطر كمتر از 15 درصد قطري هستند و مابقي از كشورهاي شرق دور و پاكستان هستند. ايرانيان كمتر از 3 درصد اين جمعيت را تشكيل ميدهند. اين آمار بايد دگرگون شود بالاخص كه ايران داراي جمعيت بالا و نيروي كار آماده بوده و همچنين بازيهاي جام جهاني بعدي در دوحه در راه است.
3- دسترسي به بازارهاي مالي قطر براي ما (اكنون كه دوباره بر طبل تحريمها كوفته ميشود) بسيار ضروري است. ميتوان از قطر به عنوان پل ارتباطي مهم با بازارهاي مالي جهاني استفاده كرد و از سوي ديگر ثروتمندان عرب را به سرمايهگذاري در ايران ترغيب كرد.
4- قطرايرويز يكي از بزرگترين شركتهاي هواپيمايي جهان است كه استفاده از حريم هوايي ايران ميتواند درآمدي چشمگير را براي ايران داشته باشد. علاوه بر اين در جبران تحريمهاي صنعت هوايي ايران و ارتقاي دانش هوايي ايران بسيار كارساز باشد.