• 1404 سه‌شنبه 31 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3917 -
  • 1396 پنج‌شنبه 6 مهر

عدالت اجتماعي و نظام آموزشي

دكتر بهروز مرادي
جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه

سال تحصيلي جديد از راه رسيد و اين آغاز دوباره، پرسشي بنيادين را در ذهن فعال مي‌سازد كه: به راستي نظام آموزشي در جامعه كنوني ايران تا چه اندازه در راستاي عدالت اجتماعي گام بر مي‌دارد؟ اين مقاله به طور اجمالي به بررسي اين موضوع مي‌پردازد. 
يكي از آرمان‌هاي انقلاب، تحقق عدالت اجتماعي بود. در بعد نظام آموزشي، قرار بود با تحقق امر تحصيل رايگان براي همه اقشار جامعه، گامي بلند در راستاي عدالت اجتماعي برداشته شود. اما به مرور آرمان تحصيل رايگان، عرصه را براي توليد درآمد از طريق آموزش خالي كرد. مدارسي جديدالتاسيس به نظام آموزش راه پيدا كردند كه امر تحصيل رايگان را هر چه بيشتر تضعيف و مختل كردند. مدارس غيرانتفاعي پديده‌اي جديد بود كه با اخذ مبالغي هنگفت، محصلان وابسته به طبقات اجتماعي دارا را به خود جلب كرد. اين مدارس به مرور زمان، دانش‌آموزان را به دارا و ندار تقسيم و درنتيجه گروه دانش‌آموزي جامعه را دوپاره كرد. پولدارها به مدارس غيرانتفاعي و ندارها به مدارس دولتي فرستاده شدند.
 پس از مدتي مدارس نمونه و مدارس تيزهوشان و مدارس شاهد و ساير مدارس به مراكز آموزشي افزوده شدند كه اينها همه به تفكيك اجتماعي بيشتر و شكاف طبقاتي و علمي هرچه بيشتر دامن زدند. نكته مهم اين است كه اين شكاف طبقاتي و تفكيك اجتماعي بر پايه پول صورت گرفت و حتي عملكرد احتمالي مطلوب‌تر دانش‌آموزان تحت تاثير دارا يا ندار بودن آنها رقم مي‌خورد. صرف نظر از فرآيند پرورش و جذب مدرسين مدارس، معلمين در مدارس دولتي با دستمزد پاييني كه دريافت مي‌كنند و نيز با دانش‌آموزان نداري كه در اختيار دارند و همچنين به خاطر تجربه احساس تبعيض بنيادين در نظام آموزشي از انگيزه بايسته و شايسته براي تربيت محصلان برخوردار نيستند و همين امر به نزول هرچه بيشتر كيفيت آموزشي مدارس دولتي كمك منفي مي‌كند. اين درحالي است كه ادغام كودكان در سنين پايين در مدارس عمومي يكسان‌سازي شده مي‌تواند سبب افزايش درك و فهم و تفاهم اجتماعي ميان اقشار مختلف، ارتقاي درك از فقر در ميان طبقات مرفه، ايجاد رقابت تحصيلي رشدآور در ميان دانش‌آموزان فارغ از تعلق طبقاتي آنها، افزايش احساس وحدت ملي و تربيت انسان‌هاي موحد و تحقق برابري انساني و... شود. اما فرزندان طبقات مرفه و اقشار پولدار در جامعه در مدارس غيردولتي جاي گرفته‌اند و فرزندان قشر متوسط رو به پايين و طبقات فرودست در مدارس دولتي. اين تفكيك طبقاتي توسط خود دانش‌آموزان نيز احساس و تجربه مي‌شود. دانش‌آموزان مدارس غيرانتفاعي خود به اين امر واقف و معتقد مي‌شوند كه به واسطه پولدار بودن، حق دارند از امكانات آموزشي بيشتر و حس احترام بيشتر و جايگاه اجتماعي بالاتر برخوردار باشند. آنها فقر بچه‌هاي ندار را رويت و تجربه نمي‌كنند و از نزديك با نداشتن و محروميت آشنا نمي‌شوند و به همين خاطر، حس انسان‌دوستانه توحيدي در آنها برانگيخته نمي‌شود و از واقعيت جامعه ايران تصوير دقيقي در ذهن خود ترسيم نمي‌كنند، بلكه در فضايي آكنده از حس داشتن و تمكن مالي و بهره‌مندي مادي و خرسندي دنيامحورانه تربيت مي‌شوند و درنتيجه خود را جداي از طبقات فرودست جامعه ارزيابي و تجربه مي‌كنند و خود را موجوداتي تافته از بقيه همنوعان و جدابافته از سايرين احساس مي‌كنند و درنتيجه دچار كبر و خودبرترپنداري مي‌شوند و از موضع خودشيفتگي، خود را در جايگاهي مي‌بينند كه حق دارند بر طبقات ديگر سلطه داشته باشند و بر آنها رياست كنند. اين افراد به پشتوانه همين امكانات رفاهي و تمكن مادي والدين خود، در موسسات پيشادانشگاهي، ساخته و پرداخته و مجهز و آماده ورود به دانشگاه دولتي مي‌شوند يا به دانشگاهاي خارجي فرستاده مي‌شوند و در هر دو صورت به خاطر همان حس خودبرترپنداري  سلطه بر ديگران را حق ذاتي خود مي‌پندارند و نسبت به محروميت‌هاي اجتماعي همنوعان خود بي‌خبر يا بي‌تفاوتند. پرسش اين است كه اين قبيل افراد به كدامين هدف در نظام آموزشي ايران تربيت مي‌شوند؟ چگونه ممكن است چنين كساني در آينده خارج شدن از نظام آموزشي و فرض زندگي و كار در ايران در راستاي اهداف توحيدي و انساني در جامعه عمل كنند و براي رفع محروميت‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي در اين جامعه احساس تكليف و مسووليت و ماموريت كنند؟ چگونه ممكن است چنين كساني كه دچار كبر و خودبرترپنداري هستند، شيطاني 
عمل نكنند؟
از سوي ديگر فرزندان وابسته به طبقات فرودست كه راهي به جز تحصيل در مدارس دولتي ندارند، خود به نداري والدين خود واقفند و در فضايي آكنده از فقر و محروميت‌هاي متنوع بزرگ مي‌شوند و با اطلاع از وضعيت فرادست همنوعان خود در مدارس غيرانتفاعي به سرنوشت آنها از پيش غبطه مي‌خورند و در حسرت تجربه زندگي آنها دچار سرخوردگي وجودي، يأس و حس كشنده محروميت مي‌شوند. اين احساس‌هاي منفي از يك سوي، ويراني وجودي آنها را در پي دارد و از سوي ديگر حس انتقام جويي از جامعه و آن اقشار را در آنها مي‌تواند بپرورد تا آنجا كه اين احساس، آن آسيب‌هاي فردي را به آسيب‌هاي اجتماعي پيوند بزند. بدين‌ترتيب؛ نظام آموزشي در ايران نه تنها در راستاي تحقق عدالت اجتماعي حركت نمي‌كند، بلكه به عاملي در جهت نهادينه‌سازي شكاف‌هاي اجتماعي و نابرابري طبقاتي تبديل شده و اين درحالي است كه در ليبرال‌ترين كشورهاي غربي مانند هلند و انگليس نيز نظام آموزشي به بخش خصوصي واگذار نشده و تحصيل در هيچ‌كدام از كشورهاي غربي پولي نيست و امكانات عمومي در هيچ‌كدام از آن كشورها بر اساس پول داشتن يا پول نداشتن والدين تقسيم نمي‌شود و با هوش‌ها را از كم‌هوش‌ها جدا نمي‌كنند و درس‌خوان‌ها را از درس‌نخوان‌ها تفكيك نمي‌كنند و اين‌همه شكاف و تبعيض و تفرقه و جدايي ميان هموطنان متفاوت 
در نمي‌افكنند و دولت به عاملي در ايجاد شكاف طبقاتي و تفرقه اجتماعي و آسيب‌هاي اجتماعي ناشي از آن مبدل نمي‌شود. اين تبعيض نهادينه شده نه با قانون اساسي كشور سازگار است كه بر تحصيل رايگان فراطبقاتي و عدالت اجتماعي فراگير تاكيد مي‌ورزد، نه با ارزش‌هاي دين كه بر وحدت و برابري ميان انسان‌ها پاي مي‌فشرد و نه با آرمان‌هاي انساني كه توحيد ميان آحاد بشريت
 را تجويز مي‌كند. 
گاه لازم است در راهي كه رفته‌ايم و ادامه آن را امري مسلم مي‌پنداريم، تامل، تعقل، تفكر و تجديد نظر كنيم. بايد نسبت نظام تحقق يافته عيني را با ارزش‌هاي بنيادين اعتقادي بسنجيم. بايد شجاعت نظركردن ارزشي و عدالت‌خواهانه را در راهي كه برگزيده‌ايم و سپس اصلاح كژي‌هاي آن را داشته باشيم تا آرمان‌هاي بلند مساوات‌گرايانه توحيدي را ارج نهاده باشيم. دولت تدبير و اميد دوم شايسته است چنين كند تا راه را بر عميق‌تر شدن فاصله طبقاتي و شكاف‌هاي ويرانگر اجتماعي و تعميق بي‌عدالتي و اجحاف و تبعيض و محروميت‌سازي در اين جامعه ببندد و گرنه خود به عاملي در جهت تعميق هرچه بيشتر نابرابري اجتماعي در جامعه تبديل مي‌شود. دولت نبايد چشم خود را بر عواقب آسيب‌زاي نظام آموزشي موجود ببندد و نبايد پيامدهاي ويران‌كننده تفكيك و تفرقه در نظام آموزش را ناديده انگارد. اين نظام آموزشي، سازمان‌دهنده مناسبات مساوات‌گرايانه و عدالت‌خواهانه در جامعه حال و آينده جامعه نيست و نخواهد بود. وانهادن آن به دست بادهاي ويرانگر، نقشي تعيين‌كننده در مخدوش‌سازي عدالت اجتماعي و تعميق شكاف طبقاتي و تبعيض و تفرقه ميان مردم و توليد تضادهاي اجتماعي و تشديد محروميت جمعي و گردش نخبگان دارا و تحكيم محرومين ندار است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون