نگاهي به خبرها و حواشي مجموعه كلاهقرمزي و رسيدن به يك پرسش
سهم فرهنگسازي و بحرانزدايي كجا ادا ميشود؟
نازنين متيننيا
الگوي رفتاري مديران صدا و سيما با ايرج طهماسب، حميد جبلي و مجموعه سازندگان «كلاهقرمزي»، الگويي تكراري است. هرسال در همين روزها خبر ميرسد كه تلويزيون بازهم بدهكار مجموعه است يا حاضر نشده كه هزينههاي ساخت اين مجموعه را قبول كند. در كش و قوس خبرها، هميشه بالاخره وزنه يكطرف پيروز ميشود و معمولا هم اين پيروزي به نفع رسانه ملي است؛ چون اگر كه مجموعه پخش شود، بعد از عيد اكثر مخاطبان آن را بهترين برنامهاي كه ديدهاند معرفي ميكنند و مديران هم لبخند به لب از درايت و همراهي براي به ثمر رسيدن اين پروژه ميگويند و اگر هم نه، اين سوپراستارهاي دوستداشتني بدون تاريخ انقضا، آنقدر خاطره به جا گذاشتهاند كه قسمتهاي كوتاه شده برنامههاي آنها در فضاي مجازي دست به دست بچرخد و ياد و خاطره آنها با لوگوي شبكه دو زنده شود. اما الگوي رفتاري مديران صدا و سيما همچنان دستنخورده باقي مانده و همچنان در ماه اسفند و دقيقا روزهايي كه دغدغه خبرنگاران حوزه تلويزيون برنامههاي ويژه نوروزي است، خود را نشان ميدهد. حسابهاي تصفيه نشده يا عدم پذيرش هزينههاي ساخت بهترين مجموعه عروسكي تلويزيوني از سال 88 تا همين روزها، يكي از مهمترين خبرهاي ماه اسفند است. طهماسب و جبلي و گروه سازندگان ميخواهند كه با خيال راحت كار كنند و به همان اندازه هم مديران صدا و سيما خيال آنها را راحت نميگذارند و بسته به توانايي و ميزان انعطاف سازندگان اين مجموعه، مخاطب هم توفيق تماشا پيدا ميكند. اما حالا بعد از هشت سال، اين الگوي خستهكننده همچنان تكرار ميشود و بعد از هشت سال، بهتر است به جاي نوشتن درباره آنچه اين مجموعه در ايام نوروز به همراه خود ميآورد، سوالهاي ديگري را بپرسيم تا شايد اين چرخه تكراري هم از جايي شكسته شود و ما خوشبينانه در انتظار پاسخ سوالها باقي بمانيم؛ سوالهايي كه نه تنها به پخش مجدد اين مجموعه كمك ميكند كه حتي باعث ميشود اندكي رفتار مديران رسانه ملي را زيرذرهبين ببريم و سهم آنها را در روزهايي كه يكي از مهمترين دغدغههاي مديران اجتماعي و بهداشتي كشور، افزايش ميزان افسردگي، نااميدي و غمگيني قشر بزرگي از جامعه است، ببينيم. رسانه ملي، چه مديرانش بخواهند و چه نه، رسالت بزرگي در فرهنگسازي دارد. چه مخاطب درگير ماهواره و اينترنت و... شود و گريزان از تلويزيون، بازهم رسانه ملي در دوردستترين نقاط اين كشور وجود دارد و قشر خاصي مخاطب برنامههايش است. رسانه ملي در تمام اين سالها با بودجه كلان و به اضافه آنچه درآمد آگهي ميخوانيم، مدام گسترش پيدا كرده و شبكه پشت شبكه تاسيس شده و همين حالا هم ارگان بزرگ، قدرتمند و تاثيرگذار است كه ميتواند با برنامهريزيهاي دقيق و هدفمند به كمك مديران اجتماعي بيايد و در روزهايي كه بحران افسردگي، مادر بحرانهاي ديگري مانند افزايش عصبيت اجتماعي، خودكشي، اعتياد و... ميشود، راهحلي براي ريشهكن شدن آن باشد. اما در چنين بحبوحهاي نه تنها كمكي نميرسد كه حتي يك اتفاق هميشگي و دوستداشتني كه به خودي خود مخاطب بيشماري دارد هم در راه توليد مدام با مشكل روبه رو ميشود و مدام بحث و خبر درباره شدن يا نشدن آن است. انگار كه نوار استرس و اضطراب در پس اين خبرها بايد به چشم مخاطب منتظر بيايد و تا وقت مشخص شدن سرنوشت نهايي توليد اين مجموعه، يك چشمانتظاري ديگر هم به چشم انتظاريهاي هميشگي اضافه شود. مخاطبي كه اين چند روز مدام ميپرسد كه سرنوشت توليد اين مجموعه چه ميشود و دقيقا چه مشكلي وجود دارد و...
اين سوالها را مخاطب ميپرسد و ميخواهد بداند كه چطور ممكن است رسانه ملي، از پس هزينه يك مجموعه كه به حكم آرشيو خبرها هميشه بهترين مجموعه نوروزي ميشود بربيايد. فارغ از بحث آگهيهاي نوروزي در باكس پخش اين سريال و بودجهاي كه هميشه براي ويژه برنامهها تصويب ميشود، چه چيزي مانع پخش اين مجموعه است و چطور مديران نميتوانند با اهالي سازنده كنار بيايند؟ سوال اصلي اما اين است كه چرا مديران رسانه ملي نه به حكم سرگرميسازي صرف و مدام گسترش دادن دامنههاي تاثيرگذاري سختافزاري، به رسالت معنوي خود نميانديشند. به آنجايي كه جامعه به آنچه دوست دارد نياز دارد و بايد از پس اين روزهايي كه به سختي ميشود امنيت و آرامش رواني را فراهم كرد، وظيفه و حقي بزرگ به گردن مردم دارد. مجموعه «كلاهقرمزي و پسرخاله» مشتي نمونه خروار است به منش و روشي كه انگار دغدغه همراهي براي حل بحرانهاي اجتماعي را ندارد. پيش از ايرج طهماسب و حميد جبلي، مهران مديري، پيمان قاسمخاني و چهرههاي مختلفي در رسانهملي با همين بهانهها رفتند و آمدند و اين الگوي تكراري شايد در سالهايي كه هشدارهاي اجتماعي كمتر از امروز بود، خود را چندان نشان نميداد. اما در اين روزها كه هشدارها سرازير شدهاند، بيشتر از پيش اثرات خود را نشان ميدهد و شايد وقتش رسيده كه به جاي پرسيدن درباره اعداد و ارقام مالي و همه آنچه تا امروز پرسيديم، اين سوال اساسي را جايگزين كنيم كه سهم بحرانزدايي و فرهنگسازي رسانه ملي چطور و كجا ادا ميشود؟