• 1404 دوشنبه 8 دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6227 -
  • 1404 دوشنبه 8 دي

ادامه از صفحه اول

عبور از اصلاحات، خطر براي ايران

 دوري از خشونت را تجويز مي‌فرمايند، گويي در صورت برهم خوردن نظم كسي به نسخه پيچي قلم به دستان گوش مي‌دهد. اين اصل مسلم كه اگر قدرت دولت مركزي هر كشوري به عدم كنترل سراسري بينجامد، نيروهاي گريز از مركز در ابعادي وحشتناك فعال مي‌شوند، چيزي نيست كه كسي بتواند با اطاله كلام و كلي‌گويي از آن درگذرد، اضافه كنيد بيگانگان قدرتمندي كه در اطراف به‌ كمين نشسته‌ در انتظار لحظه‌اي پلك بر پلك نهادن جامعه ما هستند. آري مي‌توان از روي دره‌اي از حادثه‌هاي محتوم پريد و آن سوي دره را كه احيانا سرسبز و خرم است، نشان داد. مي‌توان از اوج امنيت و آزادي و عدالت و تسلط مردم بر سرنوشت خود سخن گفت ولي چگونگي‌اش را به عوالم غيب سپرد. چگونه مي‌توان به مجلس موسسان رسيد؟ كدام حكومت خودش را داوطلبانه در معرض بودن يا رفتن قرار مي‌دهد و امنيت اين تغيير بزرگ‌ را برقرار مي‌كند؟‌ فرض كنيم جمهوري اسلامي در يك اقدام بي‌سابقه تاريخي خودش را به رفراندوم بگذارد در اين صورت اتفاقا هر انسان عاقل و آزاده‌اي بايد چنين نظامي را كه درجه مردم‌سالاري را تا اين حد بالا مي‌برد، حفظ كند. اگر عصبانيت‌ها و تعجيل‌ها و منفعت‌ها و خيال‌ها بگذارد با همه عيب‌ها و نقص‌ها و فسادهاي موجود واقعا ما هيچ راه معقول زميني جز اصلاحات نداريم و حتي اگر روزي توان ساختار كوبي داشتيم بايد به تجربيات عظيم تاريخي خود رجوع كرده و باز هم اصلاحات را انتخاب كنيم. اصلاحات يك گزينه در ميان انواع گزينه‌هاي مطلوب و شدني نيست، اصلاحات يك اجبار تاريخي است كه همه حزب‌ها و گروه‌ها و خصوصا حاكميت ناچار به آنند.  سخنان اخير سيد محمد خاتمي با وجود اهميت و عمق و راهگشايي متاسفانه آنچنان كه بايد مورد توجه گسترده قرار نگرفت. به نظر مي‌رسد انواع مشكلات و انعطاف‌ناپذيري‌هاي موجود كه سطح نارضايتي‌ها را تا عصبانيت پيش برده است از طرفي و ضديت اصولي مخالفان ايران در يك جنگ رواني عظيم سخنان دلسوزان و دانايان متعهد را به كنج بي‌اعتنايي مي‌كشد. هرچه منطق و نفوذ و خيرانديشي و دانش و آينده‌نگري افراد بيشتر باشد دشمنان ايران غضب بيشتري به او روا مي‌دارند و نمي‌خواهند راه عبور كم‌هزينه و درست كشور از معضلات كنوني شناخته شود. با اين معيار شخصيتي بزرگ و تاثيرگذار كه به‌واسطه سوابق و دانش و تعهد و تاثير خود در صدر سرمايه‌هاي كشور قرار دارد بيشتر مورد سانسور قرار مي‌گيرد. صدا و سيما هم در اوج كاهلي و موقع نشناسي در سانسور نسخه‌هاي شفابخش كشور همچنان بر خسارت‌سازي خود اصرار دارد. با وجود كثرت مشكلات و تلاش شبانه‌روزي شبكه‌هاي بيگانه و عبور نامسوولانه برخي سياسيون از اصلاحات كه مورد استقبال براندازان و تجزيه‌طلبان و استبدادخواهان قرار گرفت و همگي در يك نقطه يعني نا اميد كردن مردم نسبت به عبور كم‌هزينه از نابساماني‌ها اشتراك دارند، جناب آقاي خاتمي همچنان بر اصلاحات تاكيد مي‌كند و راه نجات كشور از تجزيه و دخالت بيگانگان در امور داخلي را در رفع نقايص و رفع بحران‌ها مي‌دانند.  او به صراحت مي‌گويد: اگر اين نظام با همه كاستي‌ها و عيب‌هايش كنار برود، سرنوشت ايران به مراتب تلخ‌تر از اين خواهد شد كه هست.  تجزيه‌طلبي، دخالت خارجي، نفوذها و... ايران را ازبين خواهد برد و تنها راه اصلاح اساسي، كاري كم‌هزينه‌تر و با فايده‌تر از هر راهكار ديگر است.»  شاید برخی تصور کنند که اسب نارضایتی ها آماده است تا کسی سوارش شود و به تاخت براند! اما اگر چنین اسب چموشی آماده سواری دادن باشد و همه جا را لگدکوب خود نکند حریصان سوار شدن بر آن بسیارند و ازجمله قدرت‌ها و رسانه‌های جهانی اسب‌سواران مطیع بسیار دارند و نوبت به اغیار نخواهند داد. اکنون اساسی‌ترین و مهم‌ترین و حیاتی‌ترین اولویت حفظ ایران است و بر دموکراسی و ارزش‌ها و آرمان‌های دیگر رجحان دارد. ایران باید باشد  و بماند تا مردم‌سالاری امکان ظهور  و استیلا داشته باشد  و  البته بهترین راه حفظ ایران هم محوریت دادن به اراده مردم است.

رفتار با  زنداني‌ها  شاخصي براي قانونمداري انسان‌گرايانه

دست‌شان از همه جا كوتاه است و اختيار و آزادي عمل ديگر افراد را ندارند.  ميزان توجه يا حساسيت جامعه نسبت به زندانيان يا بي‌تفاوتي نسبت به آن هم يك نشانه باليني در مورد وضعيت نوع‌دوستي يا دگرخواهي و خودخواهي در جامعه است.  يكي از مسائلي كه در سال‌هاي گذشته به كرات درباره آن سخن گفته و نوشته‌ايم، بحث تبديل حق به امتياز است، زيرا از اين طريق امكان محروم كردن شهروندان از حقوق‌شان فراهم مي‌شود. همواره استدلال كرده‌ايم كه از نظر حقوقي، مرخصي، آزادي مشروط، عفو و انواع روش‌هاي آزادي و كاهش مجازات جزو حقوق متهمان و زندانيان است نه جزو امتيازات. قوانين، اموري انتزاعي نيستند كه از عالم لاهوت بر سر ما فرود بيايند. قوانين برخاسته از نيازهاي عيني و روزمره زيست بشرند. به همين دليل، واقعيت‌هاي جامعه‌شناختي و روانشناختي پشتوانه محكمي براي برساختن يا دفاع از قوانين است. اينكه مي‌گوييم مرخصي، آزادي مشروط و انواع روش‌هاي كاهش آلام زندانيان و خانواده‌هايشان جزو حقوق آنهاست يكي از دلايل و پشتوانه‌هايش آثار اجتماعي آن است. قطع ارتباط زنداني با خانواده موجب ضد اجتماعي شدن زنداني و خشم و واگرايي و نارضايتي در او و خانواده او است. در حالي كه امروز اين موضوع از بديهيات شمرده شده كه فلسفه زندان نه اعمال زجر و درد و شكنجه، بلكه ترميم و بازپروري مجرمان است و مطالعات تجربي هم نشان مي‌دهد به ميزاني كه زندانيان امكان تعامل با خانواده و جامعه را در دوران تحمل مجازات داشته‌اند، تاثير آن در هدف  از مجازات كه  بازپروري است،  بيشتر بوده است.
كثرت مرگ زنداني در زندان‌ها بر اثر بيماري، سكته و حملات قلبي و عصبي كه منشا اصلي آنها استرس و فشارهاي روحي- رواني است، نشان مي‌دهد كه در بسياري از موارد اگر امكان ارتباط بيشتر با خانواده وجود داشت اين مصيبت‌ها رخ نمي‌داد و مسوول اين آسيب‌ها به زنداني و خانواده‌اش كساني هستند كه به اين مهم التفاتي ندارند. 
زماني آيت‌الله شاهرودي مي‌گفت: اگر قضات و مسوولان زندان‌ها خودشان مدتي را زنداني مي‌شدند و درك و تجربه شهودي از زندان داشتند با بازداشت‌ها و سختگيري‌هاي كمتري  مواجه  مي‌شديم.
شگفت‌آورتر اين است كه قوانين و آيين‌نامه سازمان زندان‌ها و انواع مقررات موجود فرصت‌هاي بيشتري را براي امكان ارتباط زنداني با خانواده و مرخصي و ملاقات يا آزادي فراهم مي‌كند، اما در حالي كه بايد دست‌اندركاران قضايي و سازمان زندان‌ها به خاطر مصلحت خودشان و مديريت و كنترل بهتر زندان‌ها هم كه شده از اين فرصت‌ها استفاده حداكثري و حتي فرصت‌هاي بيشتري   از قانون ايجاد كنند، اما بسيار كمتر از ظرفيت‌هاي حقوقي  رفتار مي‌كنند.

 

بيضايي رفت و  پرسشي كه بي‌پاسخ ماند

آثاري چون «مرگ يزدگرد»، «سگ‌كشي»، «مسافران» و در صدر آنها «باشو، غريبه كوچك» هر يك جلوه‌اي از دغدغه بيضايي نسبت به حقيقت، عدالت، تنوع فرهنگي و همزيستي در ايران‌اند. «مرگ يزدگرد» نقد تاريخ رسمي و روايت‌هاي قدرت است؛ «سگ‌كشي» هشدار درباره فرسايش اخلاقي و مناسبات ناسالم اجتماعي؛ «مسافران» تأملي در آيين و حافظه جمعي؛ و «باشو» بيانيه‌اي انساني در دفاع از ايران متكثر و امكان همزيستي در دل تفاوت‌ها. اين آثار نشان مي‌دهند كه هنر مي‌تواند همزمان ملي، انتقادي و اخلاق‌مدار باشد، بي‌آنكه به شعار فروغلتد. اما شايد مهم‌ترين پيام زندگي بيضايي، نه فقط در آثارش، بلكه در هجرت ناخواسته او نهفته باشد. مهاجرت نخبگان فرهنگي پديده‌اي فردي نيست؛ شاخصي روشن از ناكارآمدي سياست‌هاي فرهنگي است. جامعه‌اي كه مجال گفت‌وگو، تحمل و خلاقيت را محدود مي‌كند، سرمايه‌هاي فكري خود را به‌تدريج از دست مي‌دهد. تداوم اين روند، به فرسايش هويت ملي و تضعيف سرمايه اجتماعي خواهد انجاميد؛ هزينه‌اي كه آثار آن تنها در عرصه فرهنگ باقي نمي‌ماند. اين يادداشت تنها براي سوگ نوشتن نيست؛ براي هشدار و اصلاح روش‌هاي ناموفق، ويرانگر و ناراضي‌كننده است. سياست فرهنگي كشور نيازمند بازنگري جدي است: گذار از حذف و طرد به سوي گفت‌وگو، اعتماد به نخبگان و به‌رسميت‌شناختن تنوع فكري. بازگشت سرمايه‌هاي انساني، بدون تأمين امنيت فرهنگي و احترام به استقلال انديشه ممكن نيست. آغوش ميهن بايد پيش از آنكه دير شود، براي بازگشت انديشمندان و هنرمندان گشوده باشد. در نهايت بايد پذيرفت كه بزرگداشت پس از مرگ، جاي قدرشناسي در زمان حيات را نمي‌گيرد. اگر مي‌خواهيم ايرانِ انديشيده، ايرانِ چندصدا و ايرانِ روايت‌مند باقي بماند، بايد از تجربه بهرام بيضايي بياموزيم.  او رفت، اما پرسشي كه با خود گذاشت، همچنان بي‌پاسخ مانده است؛ پرسشي درباره آينده فرهنگ، هويت ملي و مسووليت ما در قبال آنها.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون