آدم رنسانسي
محسن آزموده
ديروز صبح خبر آمد كه كامران فاني درگذشت. چند سالي بود كه كمتر در محافل عمومي ظاهر ميشد. از چند ماه پيش خبر آمد كه بستري است و بيمار. حتي برخي اخبار نگرانكننده بود. برخي سياسيون كه دنبال اين هستند از آب كره بگيرند، اين فرصت را غنيمت شمردند تا خودي نشان بدهند. كامران فاني اما سياستمدار نبود، دكتر نبود، استاد هم نبود. فقط كامران فاني بود. همه او را همين طور صدا ميكردند، با آنكه همه ميدانستند چقدر باسواد است و چه هوش سرشاري دارد و هزاران هزار دكتر و فوق دكتر را در جيب چپش ميگذارد. يك آدم بيشيله پيله ساده كه خدم و حشمي نداشت و اهل خودنمايي و تبختر نبود.
آشنايي من با آقاي فاني به حدود پانزده -شانزده سال پيش بر ميگردد. قبل از آن نامش را به عنوان مترجم برخي آثار ادبي شنيده بودم و ميدانستم كه در مدخلنويسي و ويراستاري استاد است. يك همكار از من خواست كه فايلهاي صوتي چند جلسه مصاحبه مفصل با كامران فاني را پياده و تنظيم كنم. اول به نظرم كاري خستهكننده و ملالآور آمد، اما در شرايطي بودم كه به پولش نيازمند بودم. اما اين فرصت ارزشمند باعث شد كه از نزديك با زندگي و كارنامه كاري فاني آشنا شوم. اين مصاحبهها بعدا به صورت كتابي كوچك منتشر شد. يك بار هم براي تحويل گرفتن نسخه كاغذي ويرايش شده آنها تا دم خانه آقاي فاني بالاي بلوار كشاورز رفتم. خودش نبود و پوشه را از خواهر يا خاله محترمشان گرفتم.
گوش كردن و پياده كردن آن گفتوگوها باعث شد با بسياري از آثار برجسته ادبي آشنا شوم. آن قدر با شور و هيجان از نمايشنامههاي چخوف تعريف ميكرد كه همه را گرفتم و خواندم. كامران فاني به گواه دوستان و آشنايانش يك دايرهالمعارف زنده بود؛ يك آدم عشق كتاب و مطالعه كه كتاب را براي لذت بردن ميخواند. دوستم عظيم محمودآبادي ميگفت يك بار از آقاي فاني پرسيدم آيا زير خطهاي كتابهايي كه ميخواند خط ميكشد يا يادداشتبرداري ميكند؟ و او گفته بود، اصلا. نيازي به اين كارها نداشت. به نظر من دقيقترين و گوياترين تعبير در توصيف او متعلق به دوست و رفيق قديمياش، داريوش شايگان فقيد است كه كامران فاني را «انسان رنساني» خوانده. بهتر است توضيحش را از زبان خود شايگان بخوانيم: «يعني مرداني كه به همه علوم و معارف روزگار خود احاطه داشتند و به معناي واقعي كلمه «علامه» يا به زبان امروزي «فرهيخته» بودند. با كامران فاني ميتوان از تئوري بيگبنگ تـا فلسفه در فيزيك جديد، از فيزيك كوانتوم تا موسيقي قرون وسطاي فرانسه و باروك ايتاليا، از نقاشي مكتب ونيز و مكتب هلنديهاي قرن هفدهم، از «ورمير» و «ولاسكز» سخن گفت. با او ميتوان از قرآن، از عصر حجر، از نوسنگي، از ايتالياي قرن پانزدهم، از روسيه قرن نوزدهم، و از امريكا سخن گفت و سخنان سنجيده و منسجم او را شنيد. سخناني كه نشان از غور و انديشيدن عميق در همه خواندهها و دانستهها به مدد حافظهاي قوي و ذهني منضبط دارد، خصلتي نادر كه به ويژه نزد صاحبنظران ايراني ــ كه در يك رشته تبحر دارند و در رشتههاي ديگر عامياند ــ نايافتني است. خصلتي كه فاني را در ايران منحصربهفرد ميسازد و همراه با ديگر خصائل فاني، به او جهانبيني خاصي بخشيده است؛ جهانبينياي متكي بر تعامل، تسامح، بردباري و بلندنظري.»
يادش گرامي و جاودان. با اميد.