• 1404 پنج‌شنبه 6 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6200 -
  • 1404 پنج‌شنبه 6 آذر

يادداشتي بر «قلاده قرمز» اثر ژان كريستف روفن

نجابت و جنون

فاطيما احمدي

ژان كريستف روفن، نويسنده‌ برجسته‌ فرانسوي، چهره‌اي چندوجهي است كه فعاليت‌هايش در حوزه‌ ادبيات، پزشكي و ديپلماسي، عمق و دامنه‌ وسيعي به جهان‌بيني او بخشيده است. او كه پيش از ورود جدي به عالم ادبيات، يك پزشك متخصص و يكي از بنيانگذاران سازمان پزشكان بدون مرز بود و در مناقشات بين‌المللي متعددي حضور داشت، نگاهي عريان و بي‌واسطه به مصائب انساني و ابعاد اخلاقي قدرت دارد. اين تجارب عيني، به نوشته‌هاي او واقع‌گرايي تلخي بخشيده است كه از كليشه‌هاي ادبي و احساسات‌گرايي سطحي فاصله مي‌گيرد. روفن در سال ۲۰۰۱ با رمان «سرخ‌پوست برزيلي» موفق به كسب جايزه‌ گنكور شد، كه مُهر تأييدي بر اعتبار ادبي او بود. آثار او غالبا بر مضامين هويت، اخلاق، تاريخ و تنش ميان فرد و سيستم تمركز دارند. رمان «قلاده قرمز» كه جايزه‌ موريس ژنوا را نيز از آن خود كرده است و با ترجمه‌ انوشه برزنوني از سوي نشر ماهي به فارسي منتشر شده، يكي از نمونه‌هاي درخشان و فشرده‌ اين جهان‌بيني عميق است.رمان «قلاده قرمز» يك رمان كوتاه اما پرقدرت است كه در فضاي خاكستري و مغشوش سال‌هاي پاياني جنگ جهاني اول در حومه‌ فرانسه روايت مي‌شود. هسته‌ مركزي داستان، صحنه‌اي عجيب و گيج‌كننده است: يك زنداني جنگي به نام ژاك مورلاك، كه به دلايل نامعلومي در حياط زندان خود نشسته، در حالي كه زنجيري به او متصل نيست و به جاي آن، سگي به نام گيوم با يك قلاده‌ قرمز روشن در كنارش آرميده است. اين صحنه‌ پارادوكسيكال، آغازگر واكاوي دروني و تاريخي‌اي است كه روفن آن را با مهارت و ظرافتي استثنايي هدايت مي‌كند. داستان بيشتر از آنكه يك روايت خطي باشد، كاوشي فلسفي و روان‌شناختي در مفاهيم شرف، قهرماني و جنون در بستر جنگ است.ژاك مورلاك، قهرمان داستان، يك شخصيت ضدقهرمان است. او يك سرباز ساده نيست كه از قهرماني گريزان باشد، بلكه فردي است كه در اوج شور جنگي و جنون قهرماني، تصميم مي‌گيرد كه دست به عملي بزند كه در منطق نظامي آن دوران، چيزي جز تمرد و خيانت تلقي نمي‌شود. روفن از طريق بازجويي يك مقام نظامي به نام سرگرد هوگ لانتيه دو گرز، داستان مورلاك را بازسازي مي‌كند. مورلاك، كه در ابتدا به دليل شجاعت و فداكاري‌هايش ستوده مي‌شد، ناگهان در قلب ميدان نبرد، از نظام خشونت‌بار و هدف كور جنگ دست مي‌كشد. او درمي‌يابد كه «شجاعت» مورد ستايش نظام، در حقيقت نوعي جنون اجتماعي است كه جان‌ها را بي‌هدف نابود مي‌كند. تصميم مورلاك براي نافرماني، نه از سر ترس، بلكه از سر يك نجابت اخلاقي عجيب سرچشمه مي‌گيرد كه او را در برابر منطق ويرانگر جنگ قرار مي‌دهد: 
«بازپرس نظامي، با پرونده‌اي باز بر روي زانو، روي تخت نشسته و به ديوار تكيه زده بود. طوري نشسته بود كه انگار وقت بسيار است و نيت دارد ديرزماني آنجا بماند. زنداني از جا جنب نخورده بود. همچنان دراز كشيده روي تخت سفت، پشتش به بازپرس، اما واضح بود كه خواب نيست.افسر با لحني ماشيني گفت: «ژاك، پي‌ير، مارسل مورلاك، متولد ۲۵ ژوئن ۱۸۹۱.»در حين حساب و كتاب، دستي را لاي موها برد: «پس 28 سال‌تان است. 28 سال و دو ماه. چون در ماه ‌اوت هستيم.»به نظر نمي‌رسيد منتظر جواب باشد. در ادامه گفت: «ظاهرا در مزرعه‌ والدين‌تان زندگي مي‌كنيد، زادگاه‌تان هم همان‌جاست، در بينيي، به نظرم تا اين‌جا راهي نيست. اعزام به جبهه، نوامبر ۱۹۱۵. ۱۵ نوامبر؟ پس مدتي بهتان فرصت داده‌اند، لابد چون گفته‌اند بار خانواده بر دوشتان است.»اين جور نطق‌ها عادت قديمي بازپرس بود. اطلاعات عمومي شخص را با قيافه‌ ظاهرا دلسوز برمي‌شمرد. به‌ هر حال، اصل همين تفاوت تاريخ‌ها و مكان‌ها بود كه معرف شخص به شمار مي‌رفت: هر كسي هويتش را مديون همين‌ها بود. اما همين تفاوت‌هاي اساسي آنقدر مضحك و ناچيز بودند كه بهتر از همه‌ دم و دستگاه‌هاي سجلي ثابت مي‌كردند تمايز آدم‌ها از همديگر چقدر ناچيز است.»قلاده قرمز در اين رمان، تبديل به يك نماد كليدي مي‌شود. اين قلاده نه بر گردن مورلاك، بلكه بر گردن سگش گيوم است، كه خود نمادي از وفاداري بي‌قيد و شرط و حيوانيت رام ‌شده است. اين در حالي است كه مورلاك، انساني كه ظاهرا بايد آزاد باشد، از نظر دروني و اخلاقي خود را از بندهاي جنگ رها كرده و به همين دليل، در زندان محبوس شده است. اين تقابل ميان آزادي دروني و اسارت بيروني و همچنين تمايز ميان وفاداري سگ (كه در منطق مرسوم ستوده مي‌شود) و نافرماني انسان (كه مجازات مي‌شود) قلب تپنده‌ رمان را تشكيل مي‌دهد. روفن با اين تمثيل، پرسش‌هايي اساسي درباره‌ معناي واقعي آزادي، تمرد، و قهرماني در شرايط توتاليتري جنگ مطرح مي‌كند.
«قلاده قرمز» بيش از يك داستان تاريخي، يك تمثيل مدرن درباره‌ تلاش انسان براي حفظ انسانيت در برابر فشار سيستم‌هاي بزرگ و مخرب است. روفن با سبكي دقيق، موجز و بدون هيچ‌گونه اضافه‌گويي، خواننده را به يك درام دروني و معضل اخلاقي دعوت مي‌كند كه در فضايي ماليخوليايي و پر از غبار جنگ جريان دارد. اين رمان، سزاوار مطالعه‌اي عميق است؛ چراكه نشان مي‌دهد چگونه در تاريك‌ترين زمان‌ها، حتي يك عمل ساده‌ تمرد مي‌تواند به يك عمل متعالي و نجات‌بخش براي روح تبديل شود، حتي اگر به زندان ختم گردد. اين اثر، شاهدي بر توانايي روفن در آميختن روايت تاريخي با تأملات اگزيستانسياليستي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون