• 1404 پنج‌شنبه 6 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6200 -
  • 1404 پنج‌شنبه 6 آذر

طرح استعمار كامل و راه‌هاي شكست آن در سطح فلسطين و جهان عرب

راهبرد اسراييل پس از هفتم اكتبر

عبدالناصر سعید

پس از هفتم اكتبر اسراييل ديگر با ذهنيت كشوري كه تنها يك دور سخت از درگيري را پشت سر مي‌گذارد و سپس به معادله قديمي بازدارندگي باز مي‌گردد، عمل نمي‌كند، بلكه به سمت بازطراحي كل صحنه در فلسطين و در منطقه اطراف آن حركت كرده است. اكنون تل‌آويو امنيت خود را نه صرفا در دفع حملات و مهار سازمان‌ها، بلكه در شكل دادن به يك محيط جغرافيايي سياسي و جمعيتي مي‌بيند كه در آن هر تهديد جدي يا ناممكن شود يا آنقدر پرهزينه كه كمتر كسي به فكر آن بيفتد.

اين دگرگوني در نگاه فلسطيني‌ها ادامه طبيعي پروژه استعماري صهيونيستي است نه گسستي از آن، با اين تفاوت كه زخم‌هاي غزه و يورش شهرك‌سازي در كرانه باختري و تحريك جريان‌هاي راست افراطي عليه فلسطينيان داخل فلسطين اشغالي اين راهبرد تازه را آشكارتر و عريان‌تر كرده است. اين سياست نه يك سازمان مشخص را هدف مي‌گيرد و نه يك دولت فلسطيني معين را، بلكه سراغ خود ايده فلسطين و وجود مردمي مي‌رود كه در اين سرزمين ريشه دارند و همزمان مي‌كوشد اسراييل را به محور يك نظام منطقه‌اي تبديل كند كه جهان عرب و اسلام ناچار است با آن مانند يك سرنوشت حتمي كنار بيايد.
در پس اين تصوير سه ستون اصلي ديده مي‌شود؛ برتري نظامي اسراييل و ماشين جنگي آن، حمايت سياسي نظامي و حقوقي قدرت‌هاي غربي به ويژه ايالات متحده و در كنار آن وضعيت ضعف شكاف و دگرگوني اولويت‌ها در جهان عرب و اسلام. اگر اين سه ستون همزمان پابرجا بماند، راهبرد جديد اسراييل منطقي و عملي به نظر مي‌رسد، اما هرگاه ستون دوم و سوم يعني پشتيباني خارجي و پراكندگي عربي و اسلامي دچار لغزش جدي شود، كل بنا لرزان خواهد شد و قابليت اجرايي خود را از دست خواهد داد.
جوهر اين راهبرد بر چند محور ميداني استوار است. در غزه تلاش بر اين است كه زيرساخت مقاومت به‌طور كامل از ميان برداشته شود نه اينكه مهار و واقعيت بلندمدتي تحميل شود كه در آن مرزها، دريا، آسمان، گذرگاه‌ها و جغرافياي زندگي روزمره همه تحت كنترل نظامي باشد تا جايي كه نوار غزه به منطقه‌اي با حاكميتي سوراخ سوراخ و محاصره شده از هر سو بدل شود كه بازسازي و اداره امور روزانه آن به اراده اشغالگر گره بخورد نه به اراده مردم. در كرانه باختري نيز شهرك‌سازي گسترش مي‌يابد، حضور نظامي عميق‌تر مي‌شود و دره اردن و ديگر كمربندهاي حياتي با منطق الحاق امنيتي خزنده به اسراييل پيوند مي‌خورد. الحاقي كه قرار است در گذر زمان به الحاق حقوقي كامل بدل شود و در اين ميان با تشكيل خودگردان فلسطيني مانند يك ابزار مديريت محلي رفتار مي‌شود نه شريك تعيين سرنوشت. در عرصه وسيع‌تر منطقه اسراييل بر دو خط موازي حركت مي‌كند، از يك سو ايران و محور مقاومت را با حملات عمليات و ترورهاي هدفمند نشانه مي‌رود تا توان آنان را از هم بپاشد، نه فقط برنامه هسته‌اي را متوقف كند و از سوي ديگر روي شبكه‌اي از روابط عادي‌سازي و ائتلاف با كشورهاي عربي و اسلامي سرمايه‌گذاري مي‌كند تا ميان اين كشورها و مساله فلسطين فاصله بيندازد و همكاري با خود را به مسير امنيتي- اقتصادي و سرمايه‌گذاري‌هاي مشترك محدود و از صحنه خون و ويراني در غزه و كرانه باختري جدا كند. بدون حمايت سياسي و حقوقي غرب در نهادهاي بين‌المللي، بدون سرازير شدن سلاح و مهمات، بدون حمايت مالي و فناوري اين سطح از ماجراجويي نظامي ممكن نيست و بدون سكوت يا همراهي بخشي از حكومت‌هاي عربي و اسلامي نيز محاصره و فشار بر ملت فلسطين اين‌گونه يك‌طرفه باقي نمي‌ماند.
اين تصوير در نگاه نخست شبيه يك پروژه تعيين تكليف نهايي است، اما دقت بيشتر ضعف‌هاي عميقي را نشان مي‌دهد. سياست نسل‌كشي، ويران‌سازي و آوارگي در غزه، سياست خفگي و شهرك‌سازي در كرانه باختري و سياست تبعيض سازمان يافته در سرزمين‌هاي اشغالي همه اسراييل را با شتاب به موقعيت يك نظام كامل استعمار و آپارتايد سوق مي‌دهد. تصويري كه حافظه جهاني و وجدان نسل‌هاي جديد در غرب و شرق نمي‌تواند براي مدت طولاني آن را تحمل كند. در داخل نيز جامعه اشغالگر با تناقضي تند روبه‌رو است، از يك سو راست ديني قومي كه به سمت الحاق و كوچاندن فلسطينيان فشار مي‌آورد و از سوي ديگر قشرهايي كه از انزواي بين‌المللي و فروپاشي تصوير و اقتصاد كشور بيم دارند. هر چه جنگ در جبهه‌هاي مختلف طولاني‌تر شود، اين شكاف عميق‌تر و هزينه پروژه براي جامعه اسراييلي سنگين‌تر خواهد شد و هر چه كفه حمايت خارجي و پوشش سياسي غرب كمرنگ‌تر شود، اين هزينه بيشتر خود را نشان خواهد داد.
از زاويه‌اي ديگر اين راهبرد نمي‌تواند يك واقعيت ساده را پنهان كند و آن اينكه پروژه صهيونيستي در بنياد خود بر انكار حق يك ملت كامل بر سرزمينش و راندن تدريجي او به مرز يأس و مهاجرت بنا شده است. با هر موج جديد سركوب لايه تازه‌اي از مقاومت شكل مي‌گيرد، شكل‌هاي نويني از مبارزه‌ زاده و آگاهي فلسطينيان عرب و افكار عمومي جهان نسبت به ماهيت اين موجوديت بيشتر مي‌شود، از همين رو برتري نظامي شايد بتواند عمر درگيري را طولاني كند و زخم‌ها را عميق‌تر، اما قادر نيست ريشه نزاع را بخشكد يا ملتي را از صفحه روزگار محو كند، مادام كه راه‌هاي پشتيباني خارجي بسته شود و ملت فلسطيني در درون و بيرون به يك برنامه منسجم تكيه كند.
در اين نقطه پرسش از نقش خود فلسطينيان در شكست اين راهبرد پيش مي‌آيد، خطرناك‌ترين نقطه اتكاي اسراييل وضعيت پراكندگي و شكاف داخلي در صحنه فلسطيني است ميان خودگرداني محاصره شده‌اي كه بار اداره زندگي مردم را زير سقف توافقنامه‌اي مرده بر دوش مي‌كشد. مقاومتي كه در غزه و كرانه باختري بدون چارچوب ملي جامع مي‌جنگد و توده سركوبي كه در تبعيد زندگي مي‌كند و فاقد مرجعيت سياسي واقعي است. از اين رو نخستين وظيفه راهبردي بازسازي پروژه ملي بر اساس منطق رهايي است نه مديريت خودگرداني محدود. فلسطينيان به چارچوب نمايندگي فراگير نيازمندند كه بار ديگر وحدت مردم در غزه و كرانه باختري و داخل و مهاجرت را به رسميت بشناسد و چشم‌انداز مبارزه‌اي درازمدت را ترسيم كند كه همه اشكال مقاومت مردمي، سياسي، حقوقي، رسانه‌اي، تحريم اقتصادي و مقاومت مسلحانه منضبط را در افق سياسي روشني به كار بگيرد؛ افقي كه پرونده فلسطين را در قالب يك واحد ناقص زير سايه اشغال فرو نكاهد.
فلسطينيان همچنين بايد جبهه‌هاي درگيري را با حفظ ويژگي‌هاي هر جبهه به هم پيوند بزنند. در داخل سرزمين‌هاي اشغالي مبارزه با تبعيض و سركوب قومي بايد بخشي از نبردي بزرگ‌تر با نظام آپارتايد باشد نه پرونده‌اي صرفا حقوقي و جدا از بقيه. در كرانه باختري مقابله با شهرك‌سازي و يورش‌هاي روزانه بايد به عمل روزمره سازمان يافته‌اي بدل شود كه پروژه الحاق خزنده را مختل كند و هزينه اشغال را به خود  اشغالگر برگرداند. در غزه مقاومت بايد تلاش نظامي خود را به گفتمان سياسي و اخلاقي پيوند بزند تا براي جهان روشن شود كه مساله صرفا نزاع ميان يك دولت و يك سازمان نيست، بلكه نبردي است ميان ملتي محاصره شده و قدرتي استعماري كه ماشين كشتار و تخريب عظيمي در اختيار دارد و در تبعيد حضور فلسطينيان در پايتخت‌ها، دانشگاه‌ها و عرصه فرهنگ و رسانه مي‌تواند به شبكه فشاري بلندمدت تبديل شود كه تعريف مساله فلسطين را در افكار عمومي جهان دگرگون سازد.
اما نقش عرب‌ها و مسلمانان حلقه‌اي تعيين‌كننده است، زيرا راهبرد اسراييلي بر ادامه مسير عادي‌سازي جدا كردن منافع دولت‌هاي منطقه از سرنوشت فلسطين و بر خستگي و فرسايش جوامع عربي و اسلامي حساب باز كرده است، بدون اين دو عامل اسراييل نمي‌تواند محاصره گسترده را حفظ كند و  جنگ‌هاي فرسايشي را بدون فشار واقعي ادامه دهد. در برابر اين وضع مي‌توان مسير ديگري بنا نهاد، مسيري كه فلسطين را بخشي از منظومه امنيت ملي عربي و اسلامي بداند نه پرونده‌اي انساني يا مذاكراتي حاشيه‌اي. اين امر از راه گره زدن هر نوع همكاري امنيتي يا اقتصادي با اسراييل به شروط روشن ممكن است. شرط‌هايي همچون توقف شهرك‌سازي، لغو محاصره، گشودن افق واقعي براي پايان اشغال و استفاده از ابزارهاي قدرت عربي و اسلامي در حوزه انرژي بازارها، سرمايه‌گذاري گذرگاه‌ها و مواضع بين‌المللي براي انتقال اين پيام كه كسي كه بر نابودي ملت فلسطين اصرار دارد، نمي‌تواند همزمان از شراكت‌هاي آسان و سودهاي بدون هزينه در منطقه لذت ببرد. هر گونه هماهنگي جدي ميان چند قدرت اصلي عربي و اسلامي در اين زمينه كافي است تا ستون سوم اين راهبرد يعني احساس فراغت اسراييل از جانب محيط عربي و اسلامي را به لرزه درآورد.
در عرصه بين‌المللي نيز فرصتي تاريخي در حال شكل‌گيري است. تصوير غزه ويران، كرانه باختري خفه شده و گسترش نظم تبعيض‌آميز در درون اين موجوديت سياسي تصوير اسراييل را در نگاه ميليون‌ها انسان تغيير داده است. اكنون بيش از گذشته به صورت يك كيان استعماري كه نظام فصل عنصري اعمال مي‌كند، ديده مي‌شود نه يك دموكراسي كوچك محاصره در ميان دريايي از دشمنان. در اين فضا يكپارچه كردن گفتمان فلسطيني و عربي حول مفاهيمي مانند اشغال و استعمار شهرك‌ساز و آپارتايد مي‌تواند دروازه‌اي براي اقدام حقوقي و سياسي سازمان يافته در دادگاه‌ها و نهادهاي بين‌المللي و زمينه‌اي براي گسترش جنبش‌هاي تحريم قطع سرمايه‌گذاري و اعمال فشار اقتصادي باشد. هر قدر اين حركت‌ها تقويت شود ستون دوم راهبرد اسراييل يعني تكيه مطلق بر حمايت بدون هزينه غرب نيز سست‌تر خواهد شد و برتري نظامي اسراييل به تدريج به بار سياسي و اخلاقي سنگيني بر دوش حاميان آن بدل مي‌شود نه امتيازي مطلق.
از اين منظر راهبرد بعد از هفتم اكتبر سلاحي دو لبه است. اگر پاسخ فلسطيني و عربي همچنان پراكنده موسمي و احساسي باقي بماند، قادر است عمر درگيري را طولاني كند و زخم‌ها را عميق‌تر، اما همزمان برهنه شدن ماهيت اسراييل را به عنوان يك كيان استعمارگر و آپارتايدي وابسته به قدرت‌هاي خارجي و محاصره شده در ميان دشمني ملت‌هاي منطقه و بخش‌هاي فزاينده‌اي از افكار عمومي جهان تسريع مي‌كند. هر اندازه راه‌هاي حمايت خارجي محدود شود و هر قدر جهان عرب و اسلام به سمت حداقلي از هماهنگي در دفاع از حقوق فلسطين حركت كند، فضاي تنفس اين راهبرد تنگ‌تر خواهد شد. از همين جا وظيفه فلسطينيان و عرب‌ها و مسلمانان فقط در محكوم كردن اين پروژه خلاصه نمي‌شود، بلكه آنها بايد پروژه متقابل روشني بنا كنند كه بر وحدت ملت، وحدت جبهه‌ها و صبر و استقامت در مبارزه تكيه داشته باشد، به ميزاني كه اين پروژه متقابل موفق شود آنچه اسراييل به عنوان طرح نجات خود و تحميل هژموني منطقه‌اي مي‌خواهد به گامي تازه در مسير همان نظام استعماري تبديل خواهد شد كه تاريخ خوب مي‌داند چگونه آن را فرسوده و از آن عبور كند هر چند اين مسير طولاني باشد.
نویسنده و تحلیلگر فلسطینی

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون