سينماي ايران گرفتار در انزواي خودخواسته يا تحميلي؟
سعيد رجبيفروتن
در اين يادداشت كوشيدهام كه ضمن ارايه گزارشي از نشست «راهكارهاي جذب مخاطب براي فيلمهاي ايراني در خارج از كشور» به بسط ديدگاه و نظراتم كه در جلسه به اختصار مطرح شد، بپردازم. پژوهش «راهكارهاي جذب مخاطب خارجي براي فيلمهاي ايراني»، عنوان تحقيقي بود كه دو سال پيش به سفارش سازمان سينمايي انجام شده بود. محقق آقاي دكتر كماليزاده در نشست خلاصهاي از اين پژوهش را در سالن استاد مفخم دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران به جمعي از حاضران ارايه داد. محقق دانشآموخته سينما نيست و تجربه عملي در موضوع تحقيق ندارد. او به روش كيفي سراغ ۱۶ كارشناس حوزه بينالملل سينما در بدنه دولت و نهادها رفته بود تا براساس پاسخهاي آنها به سوالات، دادههايي را استخراج كند. او در ادامه نقاط قوت و ضعف و تهديدات و فرصتها (بيروني و دروني) را از دل پاسخها و دستهبندي آنها مشخص كرده بود تا با استفاده از مدل تحليل swot به رهيافتها و راهبردهايي براي حضور بهتر سينماي ايران در بازارهاي جهاني برسد. يكي از مشكلات امر تحقيق در سينماي ايران كه از گذشته تا حال دامنگير آن بوده است، كمدقتي در مسالهشناسي و سپس ارجاع آن به پژوهشگراني است كه با موضوع تحقيق آشنايي دقيق و ملموسي ندارند. به همين خاطر نتايج تحقيقات دستيابي به بديهياتي است كه تا قبل از تحقيق همگان به آن اعتراف داشتند و فقط كسي آنها را صورتبندي علمي نكرده بود. به عنوان مثال محقق يكي از نقاط ضعف فيلمسازان ايراني را ناآشنايي با قواعد سينماي جهان دانسته بود كه اگر از او درباره كموكيف قواعد ياد شده سوال شود، جواب روشني براي آن ندارد. در جاي ديگري از تحقيق به هزينه بالاي دوبله آثار ايراني به زبانهاي خارجي اشاره شده بود كه در پاسخ بايد گفت، در صورت هزينههاي توليد يك فيلم، دوبله هزينه چنداني ندارد، اما نكته مهمتر اين است كه فيلمها با زيرنويس زبان خارجي عرضه ميشود و دوبله در مراودات جهاني لااقل براي مخاطب بزرگسال چندان محلي از اعراب ندارد. همچنين يكي از راههاي مطمئن براي نمايش و عرضه جهاني محصول، توليد مشترك يا جذب سرمايهگذار خارجي است كه به دليل شرايط خاص حاكم بر كشور، چنين فرصتي فراهم نيست. به قول محمد اطبايي، كارشناس حاضر در نشست، كشورهاي همپيمان سياسي ايران يعني چين و روسيه و كشورهاي مسلمان همسايه مثل عراق و لبنان نيز اشتياقي براي توليد مشترك فيلم نشان ندادهاند. به گفته وي جشنوارههاي شانگهاي و مسكو در سال جاري ميلادي هيچ فيلمي را از ايران نپذيرفتند تا فاصله و شكاف فرهنگي آنها با ايران نمودار شود. جز تحريم ايران و عدم همكاري شركتها و هنرمندان و متخصصان خارجي براي همكاري با موسسات فيلمسازي در ايران، در داخل نيز فضاي خوشبينانهاي براي بسط همكاريهاي هنري با عوامل خارجي وجود ندارد و موانع زيادي در اين مسير وجود دارد. تجربه سرمايهگذاري مشترك براي توليد فيلم سينمايي «مست عشق» ساخته حسن فتحي در تركيه يا حضور تكنيسينها و هنرمندان شناخته شده اروپايي در پروژه فيلم «محمد» به كارگرداني مجيد مجيدي استثنائاتي در سينماي ايران هستند كه حكم ستارههاي كمسو با عمر كوتاه را دارند. محقق در عنوان پژوهش خود در حالي ادعاي ارايه راهكار براي حضور سينماي ايران در حال و آينده بازارهاي جهاني را مطرح ميكند كه به دليل سير شتابان فناوري و تحولات در صنايع توليد و عرضه فيلم، امكان پيشبيني آينده قدري دشوار است و با توجه به پيشبينيناپذير بودن سياست خارجي و اقتصاد ايران، تمركز بر آينده و ارايه راهكار امري ناممكن و انتزاعي به نظر ميرسد. پژوهشگر در تحقيق به درستي بر ضعف و كمتجربگي برخي دفاتر پخش بينالملل اشاره ميكند، اما از اين نكته غافل است كه قبل از پخش، تهيهكنندگان در اين زمينه نقش اساسي دارند. اولا، هيچ محصولي از زمان ايدهپردازي اوليه و نگارش فيلمنامه براي مخاطب جهاني طراحي و نگاشته نميشود. ثانيا، تهيهكنندگان با دريافت پروانه نمايش كار خود را تمام شده پنداشته و حتي براي اكران مناسب اثر تلاش چنداني نميكنند و بيشتر كارگردانها هستند كه از كيفيت اكران فيلم خود گِله و شكايت ميكنند. تهيهكنندگان ما عموما با زبان خارجي آشنا نيستند و حتي در بين سينماگران كشورهاي منطقه دوست و همكاري كه در طول سال با يكديگر تماس و ارتباطي داشته باشند، ندارند. بنابراين اقتصاد سينماي ايران كاملا بسته و خُرد است و از دل اين آب خُرد ناگزير ماهي خُرد خيزد. از كلام اطبايي در جلسه وام بگيرم كه گفت سينماي كره جنوبي براي اينكه سهمي در بازار داشته باشد، براي مدتي يكي از سينماهاي پاريس را اجاره كرد تا فيلمهاي كرهاي را در طول سال در آن نشان دهد. اين اقدام موجب ذائقهسازي شد تا اينكه اروپاييها سينماي كره را كشف كردند و به آن راغب شدند. اين در حالي است كه خانه فرهنگ ايران در قلب اروپا به خاطر ناتواني در پرداخت اجاره ساختمان از دسترس خارج ميشود تا كمتر روزنهاي براي رابطه شهروندان اروپايي با فرهنگ و هنر ايران باقي بماند. تحقيق مورد نظر در شرايطي انجام شده است كه در صنعت سينما و تصوير جز بسترهاي معمول مانند سينما و تلويزيون، سالهاست كه با پديده پلتفرمها و سكوهاي استريم جهاني فيلم و سريال روبهرو هستيم. كمترين پيامد چنين تحولي آن بود كه براي برخي كشورها از جمله تركيه و هندوستان، زمينه عرضه و انتشار سينماي داستانگو و مجموعههاي دنبالهدار داستاني فراهم شد.
در ايران با خارج شدن انحصار سريال از دست تلويزيون در ۱۵ سال گذشته، بيش از ۱۲۰ سريال با سرمايه بخش خصوصي توليد و منتشر شده است كه در بين آنها رايت يكي، دو سريال به برخي كشورها فروخته شده است، اما همان مشكلات زيربنايي موجود در سينما در سريالسازي ايران هم به چشم ميخورد و همه تهيهكنندگان و سرمايهگذاران، تارگت و بازار هدف خود را مخاطب داخلي پنداشته و اصولا به ورود در پلتفرمهاي جهاني نينديشيده و آن را فهم نميكنند. شايد به خاطر فراهم نبودن زمينههاي ذهني و عيني در سينماي ايران است كه كارشناسي مثل محمد اطبايي كماكان بر حضور سينماي ايراني در جشنوارههاي معتبر سينمايي تاكيد كرده و اعتقاد دارد niche market روزنهاي است كه بايد آن را فرصتي براي حضور حداقلي در بازار جهاني دانست. بهزعم وي اگر در جشنوارههاي خوب و نه فيك و كم اعتبار موفقيتي براي فيلم حاصل شود، آنگاه بازاريابي براي آن موضوعيت پيدا كرده و راه براي عرضه فيلم در گستره وسيعتري فراهم ميشود. تحقيق در شرايطي به دنبال مخاطب خارجي براي تماشاي آثار ايراني است كه در متن تحقيق مخاطب خارجي مورد پرسش قرار نگرفته است. آيا دليل عدم اقبال مخاطب خارجي به خاطر عدم دسترسي است يا آنكه با جهان داستان فيلم ايراني ارتباط برقرار نميكند. در بين مخاطبان خارجي نحوه مواجهه مخاطب فارسي زبان با غيرفارسي زبان چه تفاوتي دارد؟ آيا فصل مشتركي بين ديدگاه و نظرات آنها در قبال فيلمهاي ايراني وجود دارد؟ همانطور كه گفته شد، پژوهش بيآنكه به نياز و گرايش مخاطب خارجي توجه داشته باشد، بهطور غيرمستقيم از زبان كارشناسان بخش بينالملل به موانع اداري و حقوقي عرضه فيلم ايراني در خارج از كشور پرداخته و به ساير وجوه اين مساله توجه نكرده است. در يك جمعبندي، بخش مطالعات سازمان سينمايي در دوره پيشرو قبل از سفارش هرگونه تحقيق يا حمايت از پژوهشگران بايد از بيان محورهاي كلي و كليشهاي فراتر برود و مسائل و چالشهاي موجود در مسير توسعه سينماي ايران را به درستي شناسايي كند. البته اين امر مستلزم همفكري با صاحبنظران دانشگاهي و افراد مجرب ميدان ديدهاي است كه با آيندهنگري فهم روشن و دقيقتري از توليدات تصويري ايران دارند.