• 1404 چهارشنبه 28 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6194 -
  • 1404 چهارشنبه 28 آبان

درباره شب تاريخي سن مامس و يك بازي نمادين

زنده باد مقاومت فلسطين

بيش از ۵۰ هزار هوادار از تيم ايهاب ابو جزار حمايت كردند؛ مربي و بازيكنان مي‌گويند «از اين ميزان پشتيباني شوكه شديم» در جريان سفرشان. «ما چيزي فراتر از يك تيم ملي هستيم؛ ما داستاني از رنج هستيم، اما همچنين اميد را نمايندگي مي‌كنيم» ايهاب ابو جزار گفت «و ما تنها نيستيم.» 
به گزارش روزنامه اعتماد، سيد لو نويسنده سرشناس ورزشي از شب تاريخي حضور تيم ملي فلسطين در سن مامس و بازي دوستانه با تيم «ايالت باسك» گزارشي جذاب در گاردين منتشر كرده است كه در ادامه مي‌خوانيد.
ساعت 26: 8 شنبه ‌شب بود كه سرمربي فلسطين - كسي كه پدرش در جنگ اسراييل و غزه كشته شد و اكنون خواهر و برادرهايش در چادرهايي در خان‌يونس زندگي مي‌كنند - از تونل ورزشگاه سن‌مامس در بيلبائو بيرون آمد و كنار نيمكت ايستاد. او لباس مشكي به تن داشت و چفيه‌اي روي شانه‌هايش انداخته بود؛ و ۱۱ مرد با پيراهن قرمز را تماشا مي‌كرد، «تيمي از پناهجويان كه براي فلسطيني‌هاي سراسر جهان بازي مي‌كنند» در حالي كه ۵۱،۳۹۶ نفر برايشان تشويق مي‌كردند و نام فلسطين و آزادي‌اش را فرياد مي‌زدند.
او چند روز پيش گفته بود: «ما فقط براي بردن بازي نمي‌كنيم؛ ما براي بودن، براي وجود داشتن بازي مي‌كنيم.» اما وقتي فلسطين اولين بازي خود در اروپا را انجام داد، ديد كه اين رويداد خيلي بزرگ‌تر از چيزي است كه تصورش را كرده بود: «مهم‌ترين روز زندگي من»، شبي «تاريخي» كه «هيچ واژه‌اي در جهان قادر به توضيحش نيست». آنها بازي را نبردند - طي ۴ دقيقه نخست گل خوردند و در نهايت ۳-۰ مقابل تيم ملي ايالت باسك شكست خوردند - اما جنگيدند و اصل ماجرا هم همين بود.
آنها تمام شب همه بازيكنان فلسطين را تشويق كردند. ابو جزار گفت: «احساس كرديم اينجا خانه ماست؛ نه خانه دوم، خانه خودمان. اين احساس از همان لحظه اول ما را دربر گرفت.» در پايان بازي، تيم فلسطين مقابل سكوهاي شمالي سن مامس ايستاد؛ جايي كه مشعل‌ها روشن شده بود و پرچم‌هاي باسك و فلسطين، اغلب روي يك ميله، در باد به اهتزاز درآمده بودند: ۵۰ بازيكن با دستاني كه روي شانه‌هاي هم بود، و ۵۰ هزار نفر كه در «كليسا» - نامي كه هواداران به اين ورزشگاه داده‌اند - با آنها آواز مي‌خواندند. تيم باسك كه از سوي فيفا به رسميت شناخته نمي‌شود و فقط پنجمين بازي‌اش را در 10 سال انجام مي‌داد و تيم فلسطيني كه تا سال ۱۹۹۸ از سوي فيفا به رسميت شناخته نشده بود و از ۲۰۱۹ تاكنون در خانه بازي نكرده است.
از ميان بازيكنان فلسطيني حاضر، فقط يك نفر قبلا اينجا بوده بود؛ و بازي نيز از او آغاز شد. ياسر حمد در بيمارستان كروسس باراكالدو، چهار كيلومتر آن‌طرف‌تر، به دنيا آمد و در لئوآ، آن سوي رود نروين بزرگ شد. پدرش احمد، اهل شمال نوار غزه، در ۱۷ سالگي به اينجا آمد و در دانشگاه باسك پزشكي خواند. آنجا با مادر ياسر - اهل ميراندا د اِبرو - آشنا شد. احمد كمي فوتبال بازي مي‌كرد و حتي زماني در ريو وايكانو تست داد؛ اما ياسر بهتر بود و در ۱۰ سالگي به آكادمي اتلتيك بيلبائو پيوست و شش سال آنجا تمرين كرد.
وقتي ياسر در سال ۲۰۱۹ از فدراسيون فوتبال فلسطين پيام فيسبوكي دريافت كرد، ۲۲ ساله بود و براي پورتوگالته در دسته چهارم اسپانيا بازي مي‌كرد. همان روز، تيم باشگاهي‌اش در پلي‌آف صعود شكست خورده بود و او نمي‌دانست كه فدراسيون فلسطين اصلا از وجودش خبر دارد. اما در اولين بازي ملي‌اش، تنها گل پيروزي ۱-۰ برابر يمن را زد. مانند ۲۵ بازيكن ديگر تيم، او هم خارج از فلسطين بازي مي‌كند: از پورتوگالته به بحرين، مصر، كويت، هند و قطر رفته است. حالا او «در خانه» بود و در آوردن فلسطين به اينجا نقش داشت. او گفته بود: «اين فقط يك بازي نيست. اميدوارم به ما صدايي بدهد تا دنيا ببيند چه مي‌گذرد.» اين‌بار مصمم بودند كه دنيا ببيند. زماني كه اتلتيك بيلبائو پيش از بازي با مايوركا در اكتبر براي قربانيان جنگ اداي احترام كرد و ۱۱ پناهجوي فلسطيني همراه بازيكنان وارد زمين شدند و اينياكي ويليامز تك‌تك‌شان را احوال‌پرسي كرد، لاليگا اجازه پخش تصاوير را نداد و دوربين‌ها را به نماي بيروني ورزشگاه برد. بازي در موزه صلح گرنيكا - شهري كه در آوريل ۱۹۳۷ توسط لوفت‌وافه آلمان نازي بمباران شد و پيكاسو نقاشي مشهورش «گرنيكا» را بر اساس آن خلق كرد -  اعلام شده بود. ايكر گوني، رييس فدراسيون فوتبال باسك گفت اين بازي روشي براي اعلام همبستگي با فلسطين، درخواست صلح در غزه و مطرح كردن مطالبه رسمي ‌شدن تيم باسك است: «اگر اسكاتلند، ولز، ايرلند شمالي و جبل‌الطارق مي‌توانند تيم ملي داشته باشند، چرا ما نه؟» او همچنين گفت اين مسابقه فرصتي براي «جبران» است: در جنگ داخلي اسپانيا، تيم باسك در سال‌هاي ۱۹۳۶ و ۱۹۳۷ از كشور خارج شد و به فرانسه، شوروي، نروژ، دانمارك، مكزيك، شيلي، آرژانتين و كوبا سفر كرد. «آن زمان ديگر كشورها با ما همبستگي نشان دادند؛ حالا نوبت بازي برگشت است.»
بيش از ۳۰ هزار بليت ۲۰ تا ۳۰ يورويي در روز نخست فروخته شد؛ درآمد بازي به كمك‌هاي پزشكي براي فلسطين توسط پزشكان بدون مرز اختصاص يافت. بازي در تلويزيون باسك پخش شد و تيم فلسطين در خوابگاه دانشگاه باسك اسكان يافت. آنها در «لِزاما» محل تمرين اتلتيك، آماده شدند. پيش از بازي، دو راهپيمايي همبستگي در خيابان‌هاي بيلبائو برگزار شد و بنا به اعلام پليس محلي، بيش از ۲۰ هزار نفر در آن شركت كردند. گروه‌هاي هواداري اتلتيك، رئال سوسيداد، آلاوس و اوساسونا نيز به آنها پيوستند.
راهپيمايي از تئاتر آرياگا آغاز شد؛ جايي كه شعر و گل در يادبود ورزشكاران فلسطيني كشته ‌شده ارائه شد. آنها به ميدان سگرادوس كوراسونس رسيدند؛ درست هنگامي كه باران شروع شد. جِبرئيل رجوب، رييس فدراسيون فلسطين در صف اول بود. در آنجا با رقص سنتي باسكي «آرسكو» از آنها استقبال شد. خيابان‌ها پر از جمعيت بود؛ همه‌چيز سبز، قرمز و سياه - رنگ‌هاي مشترك دو تيم - چفيه‌ها در همه جا ديده مي‌شد. وقتي به سمت سن مامس پيچيدند، پلي انساني تشكيل شد و اتوبوس تيم فلسطين از ميان آن عبور كرد. و آنجا بود كه همه ‌چيز آغاز شد.
در داخل ورزشگاه، مركز زمين با بخشي از نقاشي گرنيكا پوشيده شده بود: تصويري از انساني كه رو به آسمان فرياد مي‌كشد، زير باران بمب‌ها. آژير حمله هوايي به صدا درآمد و گروه «سول بند» همراه با هنرمندان باسكي، ايزارو و انائوت اِلوريتا، آواز خواندند؛ صداي غم‌انگيز رهف شمالي فضاي ورزشگاه را پر كرد. وقتي تيم‌ها وارد زمين شدند، كودكان همراه بازيكنان باسك بودند - و اين صحنه به گفته سرمربي‌شان، جاگوبا آراساته، چنان تأثيري داشت كه او را منقلب كرد. بازيكنان فلسطين اما گل‌هاي سفيد در دست داشتند: نماد كودكان از دست‌رفته.
هنگام عبور از صف حريف، بازيكنان فلسطيني چفيه‌هاي خود را از گردن برداشتند و روي شانه بازيكنان باسك انداختند. موزاييكي از پرچم‌هاي دو تيم در سكوها شكل گرفت؛ رنگ‌ها يكي شدند، مثل تيم‌ها. بازيكنان فلسطين عكس يادگاري گرفتند با بنري كه روي آن نوشته بود: «نسل‌كشي را متوقف كنيد.» تيم باسك نيز با بنري به‌دنبال رسميت‌يافتن تيم ملي‌شان. سپس دو تيم كنار هم ايستادند، روبروي تابلويي كه كلمه «صلح» را به انگليسي، باسكي و عربي نمايش مي‌داد. دود و نور فضا را پر كرده بود؛ ورزشگاه پر شده بود. بنري بزرگ روي سكوها نوشته بود: «زنده باد مقاومت فلسطين.» ابو جزار مي‌گويد: «آن لحظه‌اي كه وارد زمين شدم، نمي‌توانم وصفش كنم.»
او مي‌گويد اين اولين ‌بار در زندگي‌اش بود كه هنگام سرود ملي گريه كرد. بازيكنان دور دايره وسط جمع شده بودند؛ سكوت كامل برقرار شد. سرمربي گفت: «ما همه فلسطيني‌هاي كشته‌شده در نسل‌كشي و رنج مردم‌مان را به ياد آورديم.» يك دقيقه بدون حتي يك صدا گذشت. اين تنها سكوت آن شب بود: فضاي ورزشگاه از آن پس لبريز از فرياد و هيجان بود. «نزديك ۵۲ هزار نفر براي فلسطين فرياد مي‌زدند.» اولين گل را اوناي الگسابال زد و ورزشگاه غريد؛ اما تشويق‌ها براي فلسطين بلندتر بود، هواداران باسك آنها را به جلو مي‌راندند.
«فلسطين آزاد!» بارها و بارها شنيده مي‌شد. هوگو رينكون از خيرونا توسط وجدي محمد سرنگون شد و گوركا گوروزتا پنالتي را گل كرد تا بازي ۲-۰ شود. در آغاز نيمه دوم، تيم ملي ورزش قديمي «جاي اِلاي» باسك - كه تازه رسميت يافته و فدراسيون اسپانيا با آن مخالفت كرده – براي دو تيم تونلي انساني درست كرد. «گورا فلسطينا» در سكوها طنين انداخت. موج مكزيكي استاديوم را دور زد. ساعت ۱۰ شب، تعداد دقيق تماشاگران روي اسكوربرد ظاهر شد: ۵۱،۳۹۶ نفر.
اوركو ايزتا گل سوم را زد. تيم باسك خيلي سريع‌تر و يك سطح بالاتر بود؛ ابو جزار نيز اين را پذيرفت اما گفت از تيمش راضي است.  بازيكنان باسك هم به آنها پيوستند و همه با هم به سمت سكوهاي شمالي رفتند. آنجا ايستادند، دست در دست هم، بازيكنان و كاركنان دو تيم و آهنگ «چوريا چوري» اثر ميكل لابوا را خواندند؛ سرودي درباره آزادي: «پرنده اگر بالش را ببري مال تو مي‌شود، اما ديگر پرنده نيست.» بازيكنان نمي‌خواستند زمين را ترك كنند؛ با هم صحبت مي‌كردند و مي‌خنديدند. ياسر حمد با اينيگو لكوئه پيراهن عوض كرده بود و تلاش مي‌كرد به همه سلام كند. گفت: «باوركردني نيست.» در نهايت، وقتي از زمين خارج شدند، يكي از اعضاي تيم باسك به دوستش گفت: «تو كه همه‌ چيز را ديده‌اي، هرگز چيزي شبيه اين ديده بودي؟» پاسخ آمد: «نه، هرگز.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون