• 1404 شنبه 24 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6190 -
  • 1404 شنبه 24 آبان

روايت نودويكم: خاطرات سياسي امين‌الدوله (17)

سقوط امين‌الدوله، پايان اصلاحات

مرتضي ميرحسيني

داستانش، داستان تلخي است. جنگيد و شكست خورد. البته شانسي هم براي پيروزي - ولو پيروزي حداقلي - نداشت و در آن شرايط كار بيشتري از او يا از ديگري برنمي‌آمد. براي نوسازي حكومتي كوشيد كه تا مغز استخوان فاسد شده بود و هيچ تدبير و اصلاحي در آن كارگر نمي‌افتاد. شكستش كه قطعي شد، براي آخرين بار با شاه به صحبت نشست و از تباهي و تيره‌روزي كشور، از خشم عمومي و از آنچه مطمئن بود در پيش است، گفت. «شما از تجارب گذشته استفاده كنيد. معمول دنياست وقتي مردم دادرس پيدا نكردند دور هم جمع مي‌شوند و دست جماعت قوي است و هركس از درباري و ملا و غير آنها از روي تملق و چاپلوسي چيزي غير از اين بگويد به شما خيانت كرده‌اند. افكار مردم وقتي متوجه شد با هيچ قوه نمي‌شود جلوگيري كرد. اگر شما مصمم بشويد في‌الواقع در ايام سلطنت خودتان آثار بزرگي و نام نيكي به يادگار بگذاريد، شروع به اصلاحات شود، به شرحي كه تذكر دادم، قبل از اينكه ملت به فشار از شما حكومت قانوني و مشروطه بخواهد خودتان پيشقدم بشويد، افتخار و نيكنامي مخصوص شما خواهد بود و اگر جبرا گرفتند منتي نخواهيد داشت.» خودش را فريب نمي‌داد و به شاه هم دروغ نمي‌گفت. يقين داشت براي تغيير، موانعي، هم در داخل و هم خارج از كشور وجود دارد. «مانع اين مقصود پاك و مقدس، دولت روس است كه براي هر يك قدم اصلاحي، دولت ايران را فلج مي‌كند... شما اگر عاقلانه شروع به اجراي اين خيال بكنيد و اشخاصي كه وطن‌دوست و مطلع هستند طرف مشورت قرار بدهيد افكار عامه موانع را از ميان مي‌برد. خارجي و داخلي با قوه ملي نمي‌تواند معارضه كنند. امروز روس و عثماني شب و روز مراقبت دارند كه از مجامع سري آزادي‌طلبان جلوگيري كنند. تعقيب مي‌كنند، تبعيد مي‌كنند، تهديد مي‌كنند و علاج نمي‌شود. مطمئن باشيد هيچ ديوار آهنين و هيچ سدي، از سيل تربيت امروزي دنيا نمي‌تواند جلوگيري كند. همچنين از بيداري يك ملت. در اين صورت شما كه پادشاه هستيد محبوب باشيد بهتر است از اينكه مثل امپراتور روس و سلطان عثماني منفور مردم و جان و مقام‌تان در خطر باشد.» حرف‌هايش براي شاه اصلا خوشايند نبود. هر جمله كه از دهان امين‌الدوله بيرون مي‌آمد، يكي از انگ‌ها و تهمت‌هاي درباريان را - كه بيشترشان دشمن صدراعظم بودند و هر روز زير گوش شاه درباره امين‌الدوله بد مي‌گفتند - در ذهن شاه تداعي مي‌كرد. اينكه اگر در انجام اصلاحاتش كامياب شود، دست شاه را از خزانه كوتاه مي‌كند، از اختيارات سلطنتي مي‌كاهد و به بي‌دين‌ها و منحرفان ميدان مي‌دهد. شاه ترسيد. قول‌هايي را كه به امين‌الدوله داده بود، ناديده گرفت و با كناره‌گيري‌اش موافقت كرد. «در صورتي كه يك هفته قبل شاه به منزل امين‌الدوله مهمان بود و آنجا به قرآن مجيد قسم خورد نمي‌گذارم كناره‌جويي كني و مخالفان اسباب زحمتي براي شما فراهم كنند. بعد از اين مذاكرات، امين‌الدوله به منزلش آمد و استعفانامه خود را به شاه فرستاد. استعفا قبول شد. براي امين‌الدوله حسن‌اتفاق بود. نه مزاجش اجازه مي‌داد ادامه به خدمت بدهد و نه اخلاق خراب شاه و تحريكات مخالفان مي‌گذاشت كاري پيشرفت كند.» از دولت كنار كشيد و بعد، با فشار مخالفانش و به دستور شاه - به تبعيد - به گيلان رفت. رياست دولت به حكيم‌الملك كه سركرده دشمنان امين‌الدوله در دربار بود، رسيد و دو ماه بعد به امين‌السلطان تقديم شد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون