طعم زندگي همايون ارشادي
حسن لطفي
وقتي همايون ارشادي از دنيا رفت، مثل خيلي از وقتهايي كه بازيگري از دست ميرود، تكههايي از فيلمهايش (طعم گيلاس، درخت گلابي، بادبادكباز و...) در فضاي مجازي دست به دست شد . تكههايي كه انگار قرار بود حس و حال اين هنرمند از دست رفته را نسبت به مرگ يا وقايع مختلف بگويد . از همه پرتكرارتر هم بخش معروفي از فيلم طعم گيلاس زندهياد عباس كيارستمي بود كه در آن همايون ارشادي درون اتومبيل با كس ديگري درباره مرگ و زندگي صحبت ميكند .
هر چند ميدانم تعدادي از كساني كه اين صحنهها را به اشتراك گذاشتهاند، حرفها را به پاي نويسندگان فيلمنامهها ميگذارند، اما شك ندارم تعدادي از اين نفرات هم تصور ميكردند آن حرفها مال زندهياد همايون ارشادي است (مثل خيلي وقتها كه يكي استوري ميكند به قول بهروز وثوقي... و ديالوگهاي قيصر، رضا موتوري، سوتهدلان را بازنشر ميكند) در چنين حالتي بيشتر از آنكه ديدگاه آقا يا خانم بازيگر را گوش كنيم يا بخوانيم حرفهاي آقا يا خانم نويسنده را دريافت كردهايم. البته وقتي خبر درگذشت همايون ارشادي پخش شد بعضيها هم از خودش، رفتارش، نحوه بازيگريش گفتند . جالب اينجاست كه همه به درستي او را بازيگري متين با تن صدايي خاص ميدانستند . گزيده كار بود و... همايون ارشادي براي نويسنده اين مطلب فقط بازيگري توانا نبود . دليلش هم بازيش در فيلمهاي سينمايي نبود . دوست جواني دارم كه تحصيلكرده سينما در ايتالياست.
براي ساخت فيلم كوتاهي به ايران آمده بود و پي بازيگري حرفهاي ميگشت تا نقش اول فيلمش را بازي كند . ميگفت: بازيگر حرفهاي اگر خوب باشد هم نقش را درست تحليل ميكند و هم كار سريعتر پيش ميرود . از همان ابتدا هم فكرش پي همايون ارشادي بود . ميگفت: نه تنها متناسب نقش است از بيشتر بازيگران ايراني در خارج سرشناستر است . فقط يك نگراني مهم داشت اينكه همايون ارشادي بازيگر حرفهاي سينما بود و معلوم نبود در فيلمي كوتاه بازي كند و از طرف ديگر مثل همه فيلمهاي كوتاه، بودجه زيادي براي فيلم نداشت. بودجهاش حتي كفاف بازي همايون ارشادي را هم نميداد، اما در نهايت چون احساس ميكرد كه نميتواند از اين گزينه مناسب بگذرد، دل را به دريا زده و با همايون ارشادي تماس گرفت. پاسخ همايون ارشادي شوكهاش كرده بود . براي او زمان و ميزان دستمزد اهميت نداشت . برايش فيلمنامه و حمايت از فيلمسازان جوان مهمتر بود . فيلمنامه را خواند و در فيلم (سوبژكتيو) بازي كرد . با آنكه روي دستمزدي هم به توافق رسيدند، اصرار كرد دستمزدي نگيرد و وقتي از آن طرف اصرار بيشتر ديد فقط، نصف مبلغ تفاهم شده را دريافت كرد . البته اين تنها خصوصيتي نبود كه پس از ساخت فيلم در ذهن من و دوست فيلمسازم (سعيد شهپرنيا) همايون ارشادي را جذابتر كرد. بازي و دركش عالي بود جاي خودش . موقعيتشناس بود (روز اول قرار بود راننده آژانس ساعت ۱۹ جلوي در خانهاش باشد) راس ساعت ۱۹ و دو دقيقه با مدير توليد تماس گرفت كه راننده دير كرده! نگاهش همراه با نكتهسنجي بود و برخلاف خيلي از بازيگران سينماي حرفهاي بر نكات مثبت همبازيهايش تاكيد ميكرد (بازيگر مقابلش نسرين قاسمزاده بود كه سالها پيش در فيلم اجارهنشينهاي زندهياد داريوش مهرجويي بازي كرده بود . همايون ارشادي با دقت بازي او را نگاه و پشت سرش از بازي او تعريف و بر نقاط مثبتش تاكيد ميكرد .) اينها فقط بخش كوچكي از نقاط روشن بازي بازيگري بود كه طعم زندگياش با طعم گيلاس عوض شد و تبديل به اتفاق خوبي در زندگي هنري و سينمايي فيلمسازان ديگري شد . يادش و آثارش مانا . شيوه و مرامش متكثر باد.