• 1404 چهارشنبه 21 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6188 -
  • 1404 چهارشنبه 21 آبان

فلسفه همچون ميدانِ جنگ (قسمت دوم و پاياني)

جدال هزارساله ميانِ ايده‌آليسم و ماترياليسم

لوئي آلتوسر

ترجمه نويد گرگين

اشاره: متن حاضر بخش دوم از يكي از درسگفتارهاي تماتيك لوئي آلتوسر (1990-1918) فيلسوف معاصر فرانسوي درباره تاريخ فلسفه با محوريت قرائت سياسي از تزها و مقولات فلسفي است. بخش نخست روز دوشنبه 19‌آبان در صفحه انديشه منتشر شد. 

آنچه كه در چشم‌انداز جنگِ فلسفي [در تاريخِ فلسفه] به وضوح جنون‌آميز است، وضعيت خودِ فلسفه است كه در جنگي جهاني و دايمي، جنگ همه عليه همه و بر بستر نزاعي بزرگ يعني جنگ هزارساله ميانِ ايده‌آليسم و ماترياليسم قرار دارد. آنچه جنون‌آميز است مشاهده اين واقعيت است كه اين جنگ نه تنها هرگز متوقف نمي‌شود بلكه هميشه [فقط] آغاز شده است يعني نمي‌توان نقطه آغازش را تعيين كرد و در طول قرون هم بدون وقفه دنبال مي‌شود. در دوران ما افلاطون و ارسطو به همان اندازه حاضر هستند كه هميشه بوده‌اند و كماكان دو فيلسوفي هستند كه هنوز هم تا سر حدِ مرگ با يكديگر مي‌جنگند. در دوران ما دموكريت و اپيكور (و ديگران) نيز به همان اندازه حاضرند كه هميشه بوده‌اند و اينها فيلسوفاني هستند كه امروز نيز با يكديگر تا سر حد مرگ مي‌جنگند يا [دستِ كم] با تكيه بر تزِ خودشان تا جايي پيش‌مي‌روند كه توانِ مبارزه با ديگران را از طرفِ مقابل بگيرند.

شما خواهيد گفت، و البته درست هم هست، كه همه فيلسوفان تا اين حد مسلح و مصمم نيستند و هميشه به خوبي نمي‌دانند دشمنانشان كجا هستند. من اين نكته را تاييد مي‌كنم اما اين نكته چيزي را در اساس تغيير نمي‌دهد. بياييد فرض كنيد فيلسوفي كه به جاي ادعاي «تفكرِكل» (1) به‌طور جدي فقط روي تحليل آنچه در يك منطقه كوچك از يك قاره علمي خاص و در يك دوره خاص از تاريخ يا در جزييات كوچكي از يك ايدئولوژي اتفاق مي‌افتد تمركز كند مثلا كسي كه به مطالعه مكانيسم‌هايي مي‌پردازد كه ارسطو (2) با آنها نظريه هيولاهاي خود را ساخت (3): حتي چنين فيلسوفي از قانونِ آنتاگونيسمِ جهان‌شمول و اجباري فلسفه نمي‌تواند فرار كند. بلكه از آنجايي كه او با صوري خاص و مقولاتي خاص فكر مي‌كند در نتيجه «غاياتِ» خاصي را نيز دنبال مي‌كند كه خودش آنها را ابداع نكرده، حتي اگر چنين تصوري از خودش داشته باشد، بلكه لزوما آنها را از يكي از دو اردوگاه بزرگ وام گرفته يعني ازميدانِ آنتاگونيستي كه حوزه فلسفه و به همان اندازه حوزه تاريخ فلسفه را تشكيل داده و ساختار مي‌بخشد. و حتي كسي را در نظر بگيريد (و هميشه چنين كساني هم پيدا مي‌شوند) كه اين تضاد و اين دشمنان را كنار مي‌گذارد و مانند نيچه اعلام مي‌كند كه بايد تمام ارزش‌هاي موجود را حتي ارزشي مثلِ حقيقت را كه تمام فلسفه‌هاي ايده‌آليستي به آن پناه مي‌برند و حتي ارزشي مثلِ ماده‌كه جايي است كه فلسفه‌هاي ماترياليستي در آن پناه مي‌گيرند واژگون كرد. چنين فيلسوفي هرگز به قولِ زيباي همين نيچه، كه بدونِ اينكه بداند خودش را به خوبي مي‌شناخت، چيزي جز يك متفكر «واكنشي» (4) نخواهد بود، يعني متفكري كه توسط واكنش نفي‌اش، و در نتيجه توسط كل سيستم فلسفي موجود، و به صورت ظريف‌تر توسط ايده‌آليسمي كه پيوسته بر او مسلط است، متعين مي‌شود. نيچه مي‌گفت يا مي‌توانست بگويد كه بسيار بهتر است فيلسوفي ارتجاعي (5) بود (زيرا در آن صورت دستِ كم اين واكنش مي‌تواند خلاقانه هم باشد) تا فيلسوفي «واكنشي» (زيرا واكنش همواره صرفا منفي است) . خواهيم ديد كه، در اين معناي بسيار محدود، يگانه فيلسوفانِ «ارتجاعي» كه با خود حاملِ خلاقيت هم هستند، فيلسوفان ماترياليستند به اين دليلِ ساده كه آنها يگانه انقلابيون‌ در ميدانِ فلسفه‌‌اند. 

مداخلات [سياسي] فيلسوفان

ما مي‌توانيم براي اينكه به پيش برويم فعلا اين نكات را تا حدودي تثبيت‌شده فرض كنيم. يعني اكنون كمي دقيق‌تر درباره ماهيتِ اين «تزهاي» مشهورِ فلسفي تأمل كنيم.

كلِ آنچه گفته شد حاكي از آن است كه تزهاي فلسفي صرفا گزاره‌هايي آرام، ابژكتيو (عيني) و «معرفت‌شناختي» (6) (گنوسولوژيك كلمه‌اي وحشتناك كه از يوناني آمده به معناي آنچه با شناخت ارتباط دارد) نيستند. بلكه كاملا برعكس گزاره‌هايي فعال و موثرند. ناگفته پيداست كه بايد تزهاي فلسفي را همچون اعلانِ جنگ در نظر گرفت، حتي اگر دشمن خود را فقط در سكوت نشانه روند. بهتر بگوييم كه آنها حتي اعلانِ جنگ صرف نيستند بلكه اقداماتِ جنگِ نظري هم هستند و مي‌توانند صورتِ زيركانه‌ترين استراتژي‌هاي جنگ‌هاي خندقي (7) را به خود بگيرند، با همان نيرنگ‌ها، بي‌راهه‌ها، تونل‌ها، و سنگرها، همانطور كه در صورت‌هاي آشكارتر جنگِ جبهه‌اي (8)، با تك‌ها (حملات)، رجزخواني‌ها، طبل‌ها، نردبان‌ها، ارابه‌ها، فيل‌ها، پياده‌نظام (9)، سواره‌نظام (10)، شيپورها، پرچم‌ها، جملاتي مثلِ «به سوي درفشِ سفيد من بشتابيد!» (11)، «پدرْ مراقب جناحِ چپ باش، مراقب جناحِ راست باش» (12) و حتي مواردي مثلِ مرغداري‌هاي متحرك و ننه دلاور (13) . اين نشان مي‌دهد كه فلسفه خيلي هم خوب عمل مي‌كند هرچند به شكلي غيرمادي. درست است كه جنگِ فلسفي انتزاعي است ولي دقيقا مانند ارتشي در جنگ با دشمنان واقعي و در ميدانِ نبرد فلسفي (Kampfplatz )در كانت (14) برخوردهايي رخ مي‌دهد كه اگر چه جدالي مقوله‌اي است (يعني جدالي بين مقولات و تزها) اما به همان اندازه خونين است كه حتي اگر بلافاصله در كوتاه‌مدت خودش را نشان ندهد در حداقل ميان‌مدت و بلندمدت روي خواهد داد.

در نتيجه  شاهدِ خشونت‌هاي افراطي هستيم كه اغلب با اعمالِ خشونت‌بر مقولات و مفاهيم شروع مي‌شوند و به خشونت‌هايي ختم مي‌شود كه بر كساني مثلِ جوردانو برونو و گاليله اعمال شد و در نهايت هم شكلِ خشونت‌هايي اعمال‌شده بر كل مردم را به خود مي‌گيرند، نظيرِ برخورد با مخالفانِ برده‌داري در جهانِ باستان، خشونت‌هاي استعماري در سرمايه‌داري و همچنين آنچه بر قربانيانِ فاشيسم رفته است. و اگر كسي تعجب كند كه به چه حقي چنين پيامد افراطي و دور از انتظاري را نتيجه مي‌گيريد آنهم وقتي همه خيلي خوب مي‌دانند كه فيلسوفان جز با ايده‌ها سر و كار ندارند و به علاوه فلاسفه از جرياناتِ سياسي اين جهان هم سر در نمي‌آورند و تازه به خود افتخار مي‌كنند كه در آن دخالت نكنند، پاسخ آسان است: آيا افلاطون در سيسيل مداخله نكرد؟ و آيا هابز در دوران كرامول مشاركتي نداشت؟ و آيا اسپينوزا در هلند و تمام فيلسوفانِ عصر روشنگري، كه شامل كانت نيز مي‌شود، در اروپاي قرن هجدهم مداخلاتِ سياسي نداشتند؟ و البته ماركس در مبارزه طبقه كارگر مشاركت نداشت؟ و نمونه برگسون در اتحادِ مقدس در جنگ جهاني اول و البته هوسرل در مساله بحران علوم غربي؟ و هايدگر در آلمانِ هيتلري؟ و الي آخر.

و اگر كسي اعتراض كند كه بله اين فيلسوفان يقينا بودند ولي بسياري از ديگران هيچ دخالتي نكردند؟ خب كافي است بتوانيم از نزديك به آثارشان نگاه كنيم و ببينيم چطور تزهاي اين فيلسوفان نيز هرچند از دور اما به شكلي انضمامي روي فيلسوفاني كه مستقيما در موضوعاتِ سياسي مداخله مي‌كردند موثر بوده و بدين‌ترتيب قانع مي‌شويم كه چطور آن بي‌گناهي سياسي‌شان تا چه اندازه عملياتِ فريب بوده است. اين همان موضوعي است كه ما را به بحثِ حضور اين الگو از فريب نزد فلسفه ايده‌آليستي برمي‌گرداند و بزرگ‌ترين فريب هم همين نكته است كه بر انسان‌ها جنگ حكم‌فرما نيست. اينكه جنگ بر فيلسوفان حاكم نيست. اين فريب كه انسان‌ها واقعا بدن ندارند بلكه صرفا روح هستند يا اينكه اگر هم بدني دارند اين بدن چيزي جز يك ماشين نيست، ماشيني بدون هرگونه رانه يك ميلِ ناخودآگاه و خاموش كه از انسان‌ها موجودات ميل‌ورز مي‌سازد. اين فريب كه «آسمان بالاي سقف است» (كانت، ورلن (15)) و قانون اخلاقي دل (16) . يا حتي اين فريب كه اگر عمه من دو چرخ داشت، دوچرخه نبود (17) . اما خواهيم ديد كه ميانِ عمه، انتظار، چادر، نهفتگي و غيره، بينِ چرخ، رولت، حقه، و بينِ دوچرخه، دايره، بازيافت (18)، روابط ناگفته‌اي براي فلسفه‌هاي ايده‌آليستي وجود دارد (19) .  

ما از اذعان به اين عمليات‌ها هراسي نداريم و در زمان مناسب خواهيم ديد كه [عملياتِ] فريب يعني پنهان كردن دقيقا به چه معناست: آن هم يك پنهان‌كاري وحشتناك (20) .

و البته اينجا نبايد بگذاريم كسي ما را به بازي با كلمات متهم كند. در هر صورت يا ما در فلسفه با كلمات بازي نمي‌كنيم، كه اغلب بعيد است، يا از اين بازي لذت مي‌بريم و اين كاري است كه بزرگ‌ترين فيلسوفان هميشه انجام داده‌اند، يا صرفا براي سرگرم كردنِ خودشان (افلاطون)، يا برعكس به قصد جديت آن‌هم وقتي كه به كلماتِ موجود معاني‌اي باورنكردني داده‌اند (كلماتي مثلِ روح، جوهر، من، چشم، نور (21) و غيره)، يا حتي وقتي كلماتي را از نو ابداع كرده‌اند كه هرگز پيشتر وجود نداشته است (پيشيني، سوژه استعلايي، قصديتِ آگاهي، تفاوت (22) و غيره) . نيچه، اين ضدِ همنوا‌گراي همنوا‌گرايي (23)، همراه با مالارمه و پيروانش در اين زمينه استادي خبره بود و البته كه نبايد او را در ماترياليسم استاد شمرد.

پاورقي

1- penser le tout / think the whole

2- Génération des animaux, Livre IV, 3 (767 b 1-767 b 17) ; Livre IV,3-4 (769 b 10-773 a 30) . Voir aussi Physique, Livre II, 8 (199 a 33-199 b15) .

ارجاع به دو كتاباز ارسطو: تولدِ جانوران (كتابِ چهارم) و طبيعت (كتاب دوم) .

3- در ويراست اول: «كه ژاك لكان از خلالِ آن ايدئولوژي خودش را بر اساس آثار فرويد بنا نهاد.»

4- réactif

تبارشناسي اخلاق. يك جدل‌نامه (پولِميك)، جستار يكم فقره دهم: 

«اخلاقِ بردگان براي رويش هميشه نخست نياز به يك جهانِ بيروني دشمنانه دارد. به زبانِ فيزيولوژيك، براي آنكه كنشي داشته باشد به يك انگيختارِ بيروني نيازمند است- زيرا كنشِ آن از بنياد واكنش است.» (برگرفته‌ از ترجمه داريوش آشوري) 

5- réactionnaire

6- Gnoséologiques / gnoseological

7- guerre de tranchée / trench warfare

8- guerre frontale/ frontal warfare

9- Fantassins / foot soldiers

10- Cavaliers / cavalrymen

11- « ralliez-vous à mon panache blanc ! »

مشهور است كه شاه هنري چهارمِ فرانسه قبل از نبرد اِوري (Évry) در سال ۱۵۹۰ به سربازانش گفته بود كه اگر بيرق‌هاي خودشان را گم كردند بايد به درفشِ سفيد او متوسل شوند.

12- « père, gardez-vous à gauche, gardez-vous à droite »

گفته مي‌شود پسر شاه ژانِ نيك‌خواه (Jean le Bon) اين را در گرماگرم نبرد پواتيه (Poitiers) در سال ۱۳۵۶ ميلادي با فرياد به پدرش گفته است.

13- Mütter Courage

اشاره به داستانِ ننه‌دلاور در جنگ‌هاي سي‌ساله (۱۶۱۸-۱۶۴۸) دارد كه در نمايشنامه ضدِ جنگِ برشت تصويري زنده فضاي جنگي و موقعيت‌هاي مشخصي در نبرد ارايه مي‌كند. در اينجا منظور از مرغداري متحرك همان گاري ننه دلاور در صحنه دوم از نمايشنامه است كه در آنجا او به خريد و فروش طيور به سربازان مي‌پردازد.

14- كانت در پيشگفتار نقدِ عقلِ محض از اصطلاحِ «ميدانِ نبرد» يا Kampfplatz درباره فلسفه استفاده مي‌كند. و اين ديدگاهي است كه او دايما در مورد اختلافِ مواضع در مباحثِ متافيزيكي تصوير مي‌كند. او مي‌گويد: 

‘Der KampfplatzdieserendlosenStreitigkeitenheißt nunMetaphysik.’

« ميدان نبرد اين اختلافاتِ بي‌پايان‌ امروز متافيزيك ناميده مي‌شود.»

15- اين قسمتي از شعري از پل ورلن است با اين مطلع: 

Le ciel est, par-dessus le toit,

Si bleu, si calme !

Un arbre, par-dessus le toit,

Berce sa palme.

16- اين اشاره‌ به ادعاي كانت به نظر آلتوسر نمايانگر نوعي عملياتِ فريبِ ايدئاليستي است و همانطور كه شعر ورلن به آسمانِ بالا نوعي والايي و برتري و همزمان حالتِ خنثي و معصوميت (رنگِ آبي) را نسبت مي‌دهد در اينجا هم كانت مي‌خواهد موضع خودش را معصومانه نشان دهد. كانت در نقدِ عقلِ عملي مي‌گويد:  دو چيز ذهن را مملو از تحسين و احترامي‌ دايماً تازه و فزاينده مي‌كنند، و هر چه تأمل انسان درباره اين دو چيز بيشتر و مداوم‌تر باشد [اين تحسين و احترام هم فزوني مي‌گيرد]: آسمان پرستاره بالاي سرم و قانون اخلاقي درونم.

17- وقتي از آنري كراسوكي، رهبر حزب كمونيست فرانسه، دعوت شد تا در مورد اين واقعيت كه به فرانسوا ميتران يعني رهبر سوسياليست‌ لقب تونتون (يعني عمو) داده شده است اظهارنظر كند او پاسخ داد كه اگر عمه‌اش هم دو چرخ داشت احتمالا مردم او را دوچرخه صدا مي‌زدند.

18- La tante, l’attente, la tente, la latence, etc., la roue, la roulette, la rouerie, la bicyclette, le cercle, le recyclage

19- در واقع آلتوسر با مقدار زيادي اغراق قصد داشته است كه با آوردن كلماتي كه اين نزديكي صوتي را دارند به بازي با كلمات و نوشته‌هاي مسجع كه به نظرش در الگوهاي فريبِ ايدئاليستي رايج است اشاره كند. از موضعِ او يكي از الگوهايي كه در هنرِ بوطيقا مي‌تواند زينت‌بخش اثرِ هنري باشد ولي در فلسفه مي‌تواند كشنده باشد همين توجه به جمالِ ظاهري كلمات يا ساختارهاي نظري است. البته آلتوسر اين حق را براي فيلسوف محفوظ مي‌داند كه با كلمات بازي كند و خودش نيز همانطور كه در چند جمله بعدي خواهيم ديد به چنين سبكي علاقه دارد (همانطور كه دوست نزديكش لكان چنين گرايشي داشت) و حتي آن را بخشي از ماهيتِ فلسفه به‌طور كلي مي‌انگارد؛ اما همزمان حقِ نقد يا خودانتقادي «اين بازي» را (خصوصا براي فيلسوفِ ماترياليست) محفوظ مي‌داند. ن.گ.

20- در اينجا خودِ آلتوسر هم با صداي كلمات بازي مي‌كند و مي‌نويسند: taire: tair-Riblement يعني همزمان پنهان‌كردن و آنهم پنهان كردني وحشتناك.

فعلِ se taire در فرانسه مي‌تواند معناي خود را ساكت كردن هم بدهد (كه البته در شكلِ امر Tais-toi! معناي توهين‌آميز «خفه شو» مي‌دهد) و اغلب ياد‌آور آن جمله مشهور ويتگنشتاين در انتهاي تراكتاتوس است كه به شكلي‌ تناقض‌آميز گفت «در باب آنچه نمي‌توان سخن گفت، سكوت بايد كرد» (Sur ce dont on ne peut parler, il faut se taire) . از طنز تاريخ اينكه يكي از تند‌ترين مقالات در ميانِ منتقدانِ آلتوسر از سوي يكي از نزديك‌ترين شاگردان او يعني اتينِ باليبار نوشته شد با عنواني بسيار تهاجمي «آلتوسر ديگر خفه شو!» (Tais-toi encore, Althusser !!) . ‌ن.گ.

21- âme [soul], substance [substance], moi [self], œil [eye], lumière [light]

22- a priori, sujet transcendantal [transcendentalsubject], intentionnalité de la conscience [, intentionality of consciousness], différance

23- anticonformiste du conformisme

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون