وقتي آب به سلاحي براي سلطه سياسي و اقتصادي تبديل ميشود
رژيم صهيونيستي و آپارتايد آبي
عبدالناصر سعيد- تحليلگر فلسطيني
آنچه در زمان حاضر در فلسطين اتفاق ميافتد صرفا يك اختلاف فني بر سر توزيع آب در منطقهاي خشك نيست، بلكه يك پروژه همهجانبه اسراييلي براي سيطره كامل بر زمين، مردم و منابع به ويژه منابع آب است كه بحق ميتوان آن را آپارتايد آبي ناميد، سيستمي كه آگاهانه و عامدانه از سوي رژيم صهيونيستي مديريت ميشود كه از همان ابتدا كوشيد امنيت ملياش را بر پايه در انحصار گرفتن تمام مولفههاي زندگي در سرزمين تاريخي فلسطين بنا كند. اين رژيم از ابتداي پيدايش دريافت كه تسلط بر منابع آب پيششرط اصلي شهركسازي و كشاورزي و تمدن نوين است، لذا به رود اردن، درياچه طبريا و منابع آب زيرزميني در كوهها و ساحل فلسطين نه صرفا به عنوان محيطزيست عادي بلكه به عنوان بخشي از نقشه امنيتياش نگريست. لذا پس از شعلهور شدن آتش هر جنگ و ترسيم مرزهاي جديد، رژيم صهيونيستي تسلط خود را بر منابع آب گسترش داد و آن را به بخشي از استراتژي خود براي تسلط همزمان بر مردم فلسطين و همسايگان عرب اين سرزمين تبديل كرد، به همين علت است كه امروز رژيم صهيونيستي به طور همزمان بر سرچشمه، رود و منابع آب سيطره افكنده و صاحبان اصلي فلسطين را مجبور كرده آبي كه از خودشان دزديده شده را بخرند در غير اين صورت در معرض تهديد مداوم تشنگي باشند.
اين مساله در حوزه رود اردن نيز به خوبي نمايان است، چراكه منابع آبي مشترك عملا به مالكيت رژيم صهيونيستي در آمده كه مسير اين رود را به طرف خود تغيير داده و همزمان از اشغال كرانه باختري و ارتفاعات جولان براي تضمين سيطرهاش بر منابع اين ارتفاعات سوءاستفاده و فلسطينيان را از اين منابع محروم كرده است. اين اقدام از آن جهت انجام شده تا دشمن صهيونيستي مديريت منابع آب را در انحصار خود داشته باشد و پديدهاي به نام منبع مشترك آبي ميان طرفين نباشد تا هر زمان كه بخواهد براساس مقتضيات سياسي و به طور يكجانبه شير آب را ببندد يا باز كند و فلسطينيها بدون سهم عادلانه و بدون توانايي برنامهريزي بلندمدت براي زمين، كشاورزي و جامعه خود، خارج از اين معادله باقي بمانند.
در اين ميان در كرانه باختري، چهره پليد آپارتايد آبي بيش از همه آشكار شده است. درحالي كه فلسطينيهاي كرانه روي يكي از مهمترين سفرههاي آب زيرزميني منطقه زندگي ميكنند، ولي عملا از دسترسي آزاد به حقابه خود محروم هستند، چراكه حفر چاه عميق نياز به دريافت مجوز از رژيم صهيونيستي دارد كه آن را صادر نميكنند و اجراي پروژههاي عمراني فلسطيني نيز با مخالفت اين رژيم مواجه ميشوند و همزمان مصرف منابع آب از نظر مقدار و زمانبندي دراختيار تلآويو است. لذا درحالي كه شهركهاي غيرقانوني صهيونيستي از آب فراوان، كشاورزي در مقياس گسترده، باغها و خدمات سطح بالا برخوردارند، روستاهاي فلسطيني مجبورند براي ابتداييترين نيازهاي زندگي روزمره آب را جيرهبندي و حتي بخشي از نيازهاي خود را از شركتهاي آب صهيونيستي خريداري كنند كه بر منابعي سيطره دارند كه در اصل متعلق به همين صاحبان اصلي فلسطين است. از اينرو در فلسطين سيطره اسراييلي بر منابع طبيعي از غارت صرف به سلاحي تبديل شده كه دشمن صهيونيستي از آن براي تسلط بر اقتصاد فلسطيني استفاده ميكند و هزينه آن را نيز قرباني يا همان ملت فلسطين ميپردازد. اما وضع آب در غزه، به مراتب بدتر است، چراكه در اين منطقه ديگر مساله تبعيض آبي مطرح نيست، بلكه خفگي آبي مطرح است؛ به اين معنا كه دشمن صهيونيستي با وارد كردن آب دريا به سفرههاي زيرزميني باعث افزايش آلودگي و شوري آب شده و ازسوي ديگر با محاصره طولانيمدت غزه باعث جلوگيري از بازسازي تاسيسات زيربنايي جهت تصفيه و شيرينسازي آب شده و در هر جنگ نيز ابتدا تاسيسات و منابع آب را هدف قرار ميدهد تا فعاليتشان براي آبرساني متوقف شود. به همين دليل اهالي غزه مجبورند براي به دست آوردن چند ليتر آب آشاميدني سالم به هر دري بزنند تا اين پيام دشمن صهيونيستي را دريافت كنند كه زندگي مردم و حق آنها براي نوشيدن آب، بهداشت و سلامت، جزو حقوق بشر نيست، بلكه منوط به تصميم امنيتي و سياسي رژيم اسراييلي است. ازسوي ديگر در خارج از مرزهاي فلسطين، سياست سيطره بر منابع آب كشورهاي همسايه ازسوي رژيم صهيونيستي بر چشمههاي ارتفاعات جولان و رودخانههاي جنوب لبنان اجرا ميشود و وضع به گونهاي است كه به عنوان مثال دولت لبنان درصورتي كه بخواهد آب رودهاي حاصباني و وزاني را براي مردم خود استحصال كند با تهديد و فشارهاي اسراييلي مواجه ميشود. لذا ميتوان گفت كه رژيم صهيونيستي نه فقط ميكوشد بر منابع آب فلسطين سيطره كامل داشته باشد، بلكه در تلاش است تا منابع آب منطقه را نيز بدون توجه به حقوق تاريخي و جغرافيايي كشورهاي منطقه و با استفاده از زور سلاح و برتري جايگاهش در انحصار خود بگيرد.
به همين دليل بايد گفت كه آپارتايد آبي صهيونيستي داراي سه ضلع است؛ اول سيطره كامل و يكجانبه رژيم صهيونيستي بر منابع آب مشترك با استفاده از قدرت نظامي، الحاق اراضي فلسطينيان به اين رژيم و توافقات ناعادلانه؛ دوم، توزيع آب به شكل گزينشي كه در آن شهركنشينان و شهروندان اسراييلي بيشترين سهم را ميبرند و فقط سهمي بسيار اندك به فلسطينيان ميرسد و سوم، استفاده از آب به عنوان ابزاري براي مجازات مردم فلسطين و فشار بر آنان از طريق عدم صدور مجوز حفر چاه در كرانه باختري يا محاصره كامل آبي غزه و مشروط كردن توسعه منابع آب همسايگان به موافقت تلآويو تا اين رژيم بتواند سلطه خود بر آب به عنوان ابتداييترين حق حيات را حفظ كند. بنابراين، دفاع مردم فلسطين از حقآبي خود به بخش جداييناپذيري از دفاع از حقشان در زمين، حاكميت و كرامت تبديل شده، چراكه از اين پس نميتوان پروژههاي منطقهاي آب، انرژي و عاديسازي روابط را اجرا نمود بدون آنكه پرسيد چه طرفي بر درياچه طبريا سيطره دارد؟ چه كسي سرنوشت رود اردن را در دست دارد و چه طرفي منابع آب غزه را دراختيار گرفته و چه طرفي به خود حق داده آب دزديده شده از اراضي غصب شده مردم فلسطين را به خود آنان بفروشد؟