• 1404 سه‌شنبه 20 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6187 -
  • 1404 سه‌شنبه 20 آبان

نگاهي انتقادي به بازيگران عرصه فرهنگ به مناسبت برگزاري يكصدمين سالروز تولد مرحوم استاد ايرج افشار

آپورياي «روشنفكري ايراني»

قاطعانِ طريقِ آگاهي در كمينگه عقل‌اند

عظيم محمودآبادي

«كسي كه گذشته را كنترل مي‌كند، آينده را كنترل مي‌كند. كسي كه اكنون را در دست دارد، گذشته را در دست دارد.» (جرج اورول) 

از مصائب روزگار ما اين است كه به‌رغم ستايش بزرگان‌ و مفاخر فرهنگ‌مان - كه گاه در اين ستايش‌ها مرزهاي غلو و اغراق را در مي‌نورديم - اما كمترين همتي يا حتي رغبتي براي شناخت ايشان و آرا و آثارشان نمي‌ورزيم و در عين اينكه سر به آستان جلال‌شان مي‌استاييم اما گامي در راستاي شناخت انديشه‌شان و طلب چاره از آن انديشه‌ها براي گشودن گره‌هاي امروزين‌مان بر نمي‌داريم! اين حكمي است كه هم در مورد معارف ملي و هم مذهبي‌مان تقريبا به‌ طور يكسان صادق است.

معطل مانده معارف ديني و ملي

در مورد معطل ماندن معارف ديني، ديري است كه اهل نظر، نظر داده‌اند و گاه مصاديق آن را بر شمرده‌اند و چندان چيز ناآشنايي نيست. اما درباره مفاخر ملي، وضع بسيار اسف‌بارتر است! به ويژه كه حاميان اين گفتمان روحيه از خودمتشكرتري نيز دارند و با قيافه حق ‌به‌جانب‌تر و اطوار روشنفكرانه‌‌اي كه دارند در برابر يادگيري سرسختي بيشتري از گروه نخست نشان مي‌دهند. جماعتي كه هفتم آبان به ياد كورش دوم بساط پيك‌نيك‌شان را در پاسارگاد مي‌گسترانند، براي نام‌گذاري فرزندشان با شور و شوق دنبال نامي در شاهنامه مي‌گردند، براي نصب نشدن مجسمه حكيم طوس در فلان منطقه سينه چاك مي‌كنند و در تقديس سيماي‌اش گاه تا مرز قديس بالا مي‌برندش! حال اگر از ايشان بپرسي شاهنامه فردوسي چه درسي براي امروز ما دارد و كدام سخن او است كه مي‌تواند گرهي از كار فروبسته ما ايرانيان در اين روزگار بگشايد يك‌باره آتش آن هيجانات كاذب فرو مي‌نشيند و با موجودي «صُمٌّ بُكْمٌ» مواجه مي‌شوي!

بازي با بزرگان

از اين تلخ‌تر و مايوس‌كننده‌تر اين است كه اگر بخواهي دست‌كم از اين علاقه شديد ايشان استفاده كني و نكاتي را بياموزاني كه فردوسي بزرگ در يگانه اثر خود بيان كرده است با چنان بي‌رغبتي و بي‌تفاوتي‌اي مواجه مي‌شوي كه لاجرم به ياد سخن مرحوم آل‌احمد مي‌افتي كه گفته بود عده‌اي در ميان ما هستند كه «فردوسي بازي» مي‌كنند: «... چه بازي‌ها كه به راه انداخته شد. از زردشتي‌بازي بگير تا فردوسي‌بازي». (در خدمت و خيانت روشنفكران، جلال آل‌احمد، انتشارات خوارزمي، جلد دوم، ص153)  گاه پيش آمده براي نگارنده اين سطور وقتي در مورد برخي مسائل ايران در عرصه بين‌المللي و منطقه‌اي با عنايت به آموزه‌هاي حكيم طوس نكته‌اي را گفته يا نوشته‌ام با نوعي عبوسي و ترش‌رويي از سوي جماعت مورد اشاره مواجه و مخاطب اين سخنان قرار گرفته‌ام: «... آقا دنيا عوض شده و جهان مدرن را مي‌خواهي با فردوسي هزار سال پيش بفهمي و ...»؟ 

آثاري كه تاريخ انقضا ندارد

حال آنكه اگر بزرگاني همچون فردوسي، سعدي، حافظ، مولوي، نظامي و خيام براي ما بزرگند جز به اين خاطر نيست كه در كلام و آثار ايشان حقايقي نهفته است كه تاريخ انقضا ندارد و تجربه چندين قرن به ما و بلكه به همه آنهايي كه در سراسر جهان با چنين آثاري آشنايند آموخته كه تعليمات آنها منسوخ شدني نيست و تا ايران باشد و ايرانيان بمانند مي‌توان و بلكه بايد از آموزه‌هاي ايشان مستفيد و مستفيض شد. اساسا بزرگي اين بزرگان جز به اين معنا نيست كه افكار و آراي‌شان منحصر به زمينه و زمانه‌شان نبوده و بهره‌مندي از ميراث بر جاي‌مانده‌شان اي‌بسا بيش از روزگار خود آنها به كار ما بيايد. واقعيت اين است كه ايران ما امروز بيش از هر چيز ديگري به تفكر روشن‌نِگرانه - و نه مقلدانه - و آشنايي مبتكرانه با گذشته فرهنگي و پيشينه تاريخي و تمدني‌اش محتاج است. اين احتياج در روزگار ما مقدم بر هر نياز ديگري است و بلكه دستيابي به ساير حوائج در گروي طي اين مرحله است.

كنترل گذشته؛ كنترل آينده

چنانكه در تارك اين نوشته از قول نويسنده مشهور رمان «1984» نقل شد: «كسي كه گذشته را كنترل مي‌كند، آينده را كنترل مي‌كند. كسي كه اكنون را در دست دارد، گذشته را در دست دارد». آري اورول به درستي تشخيص داده بود كه حقيقت تاريخي و حافظه جمعي، ميدان اصلي قدرت سياسي است. اگر قدرتي بتواند گذشته را جعل كند، مي‌تواند ذهن مردم را از واقعيت جدا كند و آينده را نيز در اختيار بگيرد.  اما اين مهم آسان به كف نمي‌آيد و كوفتن خرمن كار هر كس نيست. لذا با فردوسي بازي و روشنفكرمآبي، بارِ ما  بار نمي‌شود و اي‌بسا احوال‌مان بيمارتر و ايران‌مان رنجورتر شود.

 پرگويي‌هاي بي‌ثمر در فضاي فرهنگ

حال در وضعيتي كه پرگويي‌هاي بي‌ثمر، سراسر فضاي فكري و فرهنگي ما را احاطه كرده است اگر كسي از راه برسد كه بر اين قاعده استثنايي باشد و درهم شكننده اين چرخه باطل، لاجرم بايد قدر ببيند و بر صدر بنشيند. اما دريغ و درد كه قاطعانِ طريقِ آگاهي، علي‌الدوام در كمينگه عقل و عمرند و جز تكرار مكررات بي‌حاصل را روا نمي‌دارند. تازه‌ترين نمونه آن اتفاقي است كه در بنياد موقوفه مرحوم دكتر محمود افشار واقع شد. 

دعوتي كه پس گرفته شد!

به مناسبت يكصدمين سال‌روز تولد مرحوم استاد ايرج افشار - رضوان‌الله تعالي عليه - بنياد موقوفات افشار مراسم يادبودي با سخنراني برخي از اهل فضل و ادب برگزار كرد. قرار بود در اين مراسم ويدیوي ضبط شده سخنراني دو استاد ديگري كه در خارج از كشور به سر مي‌برند، پخش شود.  يكي از اين سخنرانان آقاي دكتر محمود اميدسالار - پژوهشگر، مترجم متون ادبي و مسوول سابق كتابخانه دانشگاه يوسي‌ال‌اي - اعلام شده بود.  ايشان همچنين نويسنده كتاب بسيار نفيس و عالمانه «بوطيقا و سياست در شاهنامه» است - كه از قضا توسط بنياد موقوفات دكتر محمود افشار - با ترجمه فرهاد اصلاني و معصومه پورتقي به همت انتشارات سخن منتشر شده است.   انتخاب استاد اميدسالار به عنوان يكي از سخنرانان - مجازي - اين يادبود، بسيار شايسته و پسنديده بود . اما ظاهرا متصديان اين مراسم، محتواي سخنان ايشان را نپسنديدند و لذا از پخش آن جلوگيري كردند و دعوت‌شان را پس گرفتند!! استاد اميدسالار در اين ويدیو ابتدا مطالبي را در مورد زنده‌ياد ايرج افشار و خدمات ارزنده‌اش به فرهنگ ايران بيان كردند و سپس به اين سوال پرداختند كه اگر آن مرحوم زنده بود مهم‌ترين دغدغه‌اش مساله امروز ايران و تهديداتي است كه در عرصه منطقه‌اي و بين‌المللي متوجه اين مرز و بوم است. لذا ايشان بخش اصلي صحبت‌هاي خود را به بيان راه‌حلي در اين زمينه اختصاص دادند؛ راه‌حلي كه ايشان مبناي آن را از شاهنامه فردوسي اخذ كرده بودند. 

درس مقاومت خسروپرويز به فرزندش شيرويه

او با اشاره به جدال ميان خسرو پرويز با فرزندش شيرويه - در مورد استقرار بخشي از نيروهاي نظامي ايران در فاصله‌اي بسيار دور از مرزهاي كشور – به حمايت از سياست‌هاي نظام در حمايت از نيروهاي مقاومت پرداخت و اين سياست را بر سبيل صواب معرفي كرد. همچنين در بخش ديگري از سخنان‌شان به داستان موفقيت رستم در نبرد با افراسياب، درهم شكستن سپاه تورانيان، تقاضاي آتش‌بس آنها و موافقت كي‌قباد پادشاه ايران با آن اشاره كردند؛ تصميمي كه مورد اعتراض رستم قرار مي‌گيرد: «بدو گفت رستم كه ‌اي شهريار / مجوي آشتي در گه كارزار / نبود آشتي هيچ در خورد‌شان/ بدين روز، گرزِ من آوردشان...»

 گرز رستم و موشك ما

استاد اميدسالار (سلّمه‌الله) با تأسي از حكيم طوس - در سخناني كه ناظر به جنگ 12 روزه نيز بود - متذكر شد كه تقاضاي آتش‌بس امريكايي‌ها در جنگ 12 روزه تاثير «گرز» نيروهاي مسلح‌مان بود و اين ‌بار لازم است قبل از اقدام دشمن با حمله‌اي پيشگيرانه، امنيت كشور تضمين شود. اين اظهارات حتما مي‌تواند محل مناقشه باشد و متخصصان امر در امور نظامي و ديپلماسي جا دارد با توجه جدي و بررسي دقيق له يا عليه آن موضع بگيرند. اما اينكه گردانندگان يك نشست فرهنگي كه به نام ياد يكي از برجسته‌ترين خادمان فرهنگ ايران برگزار شد از پخش سخنراني‌اي كه وعده‌اش را داده بودند، انصراف بدهند، حقا جاي هيچ توجيهي ندارد.  اين نگاه حتي از اهل سياست نيز پذيرفته نيست چه رسد به مقيمان مقام فرهنگ! سياست‌زدگي مبتذل و نامدبرانه‌اي كه گريبان طایفه روشنفكري امروز ما را گرفته حقيقتا آنها را به جرياني آپوريا و به بن‌بست رسيده تبديل كرده است؛ جرياني سترون كه نه خود براي كشور راه‌حلي دارد و نه نظر اهل فن و فكري كه عمق اشراف‌شان به تاريخ و فرهنگ ايران مي‌تواند حلال مسائل امروز باشد را بر مي‌تابند!  نگارنده به شرط حيات و توفيق بنا دارد با اقتباس از درسي كه از سخنراني توقيف شده در بنياد موقوفات دكتر محود افشار مقاله تفصيلي‌تري بنگارد كه ان‌شاءالله به زودي در همين صفحه منتشر خواهد شد. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون