ادامه از صفحه اول
بازگشت استراتژيك امريكا به قلب آسيا
اگر حوادث گذشته را مبنا قرار دهيم و اقدامات اخير امريكا در آسياي مركزي را مورد بررسي قرار دهيم، قاعدتا ميتوان برداشت كرد كه نوعي بازگشت استراتژيك امريكا به اين منطقه در حال شكلگيري است. بازگشت امريكا، اگرچه هنوز در مراحل اوليه قرار دارد، ميتواند زمينهساز نفوذ سياسي و امنيتي اين كشور در كشورهاي آسياي مركزي شود و بدون ترديد تهديدي عليه نفوذ و منافع چين و روسيه محسوب ميشود. در روابط قدرتهاي بزرگ، هر بازيگري داراي يك حوزه نفوذ است و هرگاه يكي از بازيگران وارد حوزه نفوذ ديگري شود، معمولا باعث عقبنشيني آن قدرت ديگر خواهد شد. آسياي مركزي به طور تاريخي حوزه نفوذ روسيه است، با اين حال روسيه به چين اجازه و امكان داده بود تا در اين منطقه نفوذ پيدا كند. نفوذ چين در آسياي مركزي، همزمان به نوعي محدودكننده نفوذ روسيه نيز بوده است. پس چرا روسيه به چين اجازه حضور در منطقه نفوذ خود را داد؟ پاسخ اين پرسش در روابط بينالملل اصطلاح «استراتژي واگذاري قدرت به دلايل رئاليستي» است. منظور از اين اصطلاح آن است كه چون روسيه نميتوانست در مقابل امريكا، آسياي مركزي را تحتالحفظ خود نگه دارد برخلاف ميل خود، به چين اجازه داد تا وارد آسياي مركزي شود تا از اين طريق، عرصه را بر امريكا تنگ كند. اتفاقا اين استراتژي در گذشته موثر واقع شد و منجر به خروج امريكا از آسياي مركزي شد. حال اگر اقدامات اخير امريكا در آسياي ميانه را به عنوان اولين گامها براي نفوذ مجدد به آسياي مركزي درنظر بگيريم، ميتوان گفت كه قطعا در اين منطقه عرصه بر چين و روسيه تنگ خواهد شد، چراكه بازي در روابط قدرتها از قاعده حاصل جمع جبري صفر تبعيت ميكند. اين بدان معنا است كه نفوذ يك قدرت جديد در حوزه نفوذ قدرت قديم، معمولا به عقبنشيني قدرت قديم منجر ميشود. به عبارت ديگر برد يكي باخت ديگري خواهد بود. بنابراين، اگر اجلاس و ميزباني اخير واشنگتن از رهبران كشورهاي آسياي ميانه را نشانهاي از بازگشت استراتژيك امريكا به آسياي مركزي قلمداد كنيم اين موضوع ميتواند موقعيت چين و روسيه در منطقه را تضعيف كرده و توانايي آنها را در رقابت در بازي بزرگ ميان قدرتها در سطح جهاني كاهش دهد. اكنون نيز توپ در زمين روسيه و چين است تا تصميم بگيرند كه حضور امريكا در آسياي مركزي را چگونه ارزيابي و تفسير كنند. آيا براساس تفسير و تلقي آنها اين حضور صرفا اقتصادي و كمرنگ است يا اينكه يك حضور استراتژيك و موثر و پررنگ به حساب ميآيد؟ با اين حال حتي اگر حضور امريكا در اين منطقه جنبه اقتصادي داشته باشد، اقتصاد به عنوان روزنهاي براي نفوذ سياسي و امنيتي خواهد بود. در اين راستا، چين و روسيه بايد در قالب سازمان همكاري شانگهاي كشورهاي آسياي مركزي را قانع كنند كه نفوذ امريكا در اين كشورها نبايد از حد يك همكاري اقتصادي فراتر رود. در غير اين صورت يعني اگر ميزان اين نفوذ به سطح سياسي و امنيتي رسيد نه تنها موقعيت چين و روسيه درآسياي مركزي تضعيف ميشود، بلكه اعتبار و انسجام سازمان همكاري شانگهاي نيز به خطر خواهد افتاد. امروزه قدرتهاي بزرگ براي تضعيف رقيب از استراتژي «وجينگ» يا شكافافكني استفاده ميكنند. در قالب اين استراتژي يك قدرت بزرگ سعي ميكند از طريق نفوذ در قلمرو فردي يا نهادي قدرتهاي بزرگ ديگر، بين آن قدرت بزرگ و شركايش شكاف اندازد. از اين منظر به نظر ميرسد امريكا دقيقا اين استراتژي (وجينگ) را عليه روسيه و چين در آسياي مركزي به كار گرفته است. بدين معني كه سعي ميكند با جدا كردن كشورهاي آسياي مركزي از روسيه و چين به نوعي سازمان همكاري شانگهاي را دچار مشكل كند. در هر حال در صورتي كه نفوذ امريكا در اين منطقه ادامه يابد، ساير عناصر نفوذ روسيه و چين در آسياي مركزي، ازجمله پروژه «كمربند و جاده»، سرمايهگذاريهاي چين و نفوذ سياسي و نظامي روسيه، تحت تاثير قرار خواهند گرفت. اين اقدام عملا پيامد استراتژيك مهم ديگري نيز دارد و آن ايجاد فاصله ميان روسيه و چين، هم از نظر جغرافيايي و هم طبيعتا امنيتي است. به اين دليل كه آسياي مركزي پهنهاي است كه چين و روسيه را درنهايت به يكديگر متصل ميكند و در شرايط كنوني نزديكي چين و روسيه و در پي آن همراهي آسياي مركزي با مسكو و پكن به عنوان مانعي براي گسترش نفوذ امريكا در سطح جهان محسوب ميشود. اگر اين محور شكسته شود، در حقيقت توانايي چين و روسيه در مقابله با ايالاتمتحده كاهش خواهد يافت و فرصتهاي نفوذ امريكا در ديگر نقاط جهان افزايش پيدا خواهد كرد. درنهايت، نفوذ امريكا در آسياي مركزي يك بازي بزرگ قدرت است و براي چين و روسيه تهديدي جدي محسوب ميشود. اين روند ميتواند موازنه قدرت در منطقه و فراتر از آن را دستخوش تغيير كند و جايگاه چين و روسيه را در اين پهنه حياتي تضعيف نمايد.
استاد دانشگاه تهران
آزمون انسانیت در جامعه در حال پیر شدن
با همکاری نیروی انتظامی و دستگاه قضایی، فرد متعرض شناسایی و بازداشت شد. این نمونه، جلوهای از همکاری موثر میان نهادهای اجتماعی در صیانت از حقوق انسانی و کرامت سالمندان است. اما هیچ ساز و کاری، جایگزین فرهنگ احترام و مهربانی در خانوادهها نمیشود. خشونت، در هر شکلش، زخمی بر روح جامعه است و سالمندآزاری، زخمی بر وجدان جمعی ما. اکنون که جمعیت ایران به سرعت رو به سالخوردگی میرود، باید بدانیم آینده سالمندی، آینده خود ماست؛ رفتار امروز ما با پدران و مادران سالخورده، تصویر فردای ما در نگاه فرزندانمان است. بهزیستی کشور با همه ظرفیتهای خود، از آموزش در «مراکز مثبت زندگی»، بهرهگیری از ظرفیتهای اجتماعی مانند طرح سلامت اجتماعی «سلام»، تا مداخله فوری اورژانس اجتماعی و برنامههای آگاهیبخشی رسانهای، میکوشد تا این پیام را به گوش همه برساند: هیچ خشونتی توجیه ندارد، هیچ رنجی نباید پنهان بماند و هیچ سالمندی نباید بیپناه باشد. در روزگاری که کشورمان با شتاب به سوی سالخوردگی پیش میرود، ارزشمندترین نشانه بلوغ اجتماعی، تکریم و حمایت از سالمندان است، زیرا جامعهای که به موسپیدهای دنیادیده خود احترام میگذارد، آینده جوانانش را تضمین کرده است.
مشاور ريیس سازمان بهزیستی کشور
در امور فرابخشی و ارتباطات و راهبر
روابط عمومی و امور بینالملل