در بحران آب با خلأ آموزش از طريق رسانه ملي مواجهيم
شاهپور محمدي
بحث اين روزهاي كشور، خشكسالي و بحران آب است. گفته ميشود در صورت تشديد بحران، احتمال جيرهبندي آب يا حتي تخليه تهران، گزينههاي پيش روي دولت خواهد بود. بيش از پنج سال است كه كشور با بحران بيآبي و خشكسالي مواجه است، اما دولت به اين نتيجه رسيد كه بايد برخي اقداماتي را انجام دهد. سوالي كه مطرح ميشود اينكه در مدت پنج سال گذشته، وظايف و تكاليف مردم در امر كنترل اين امور تا زمان رفع بحران، تا چه ميزان يادآوري و هشدارهاي لازم در اين زمينه داده شده است؟ مرجع آموزش همگاني مردم در امر صرفهجويي و استفاده درست و بهينه از آب، چه كسي و كدامين مرجع قانوني در كشور بوده است؟ اگر رسانه ملي كشور، مسووليت آموزش و فرهنگسازي در اين زمينهها را داشته بايد پرسيد به وظايف خود در اين زمينهها تا چه حد عامل بوده است؟ مدام از طريق مطبوعات به خلأ آموزش در كشور اشاره ميشود كه اگر مسووليت آموزش مهارتهاي زندگي در همه حوزههاي اجتماعي به عهده رسانه ملي است، پس چرا برنامههاي آموزشمحور را به شكل گسترده در اين رسانه شاهد نيستيم؟ اصحاب قلم در مورد لزوم آموزش در جامعه تا كي بايد بنويسند و فرياد كنند و هشدار دهند كه وظيفه اصلي رسانه ملي، آموزش مهارتها و راه و روش صحيح زندگي براي مردم است و گوشي براي شنيدن آن وجود نداشته باشد؟ تا كجا بايد از معضلات اجتماعي در مطبوعات بنويسيم و رسانه ملي را مخاطب قرار دهيم و به خلأ آموزش در اين زمينهها بپردازيم و مدتي بگذرد، باز از اقدامات عملي در اين رسانه خبري نشود؟! اين عدم توجه به چه معناست؟ مگر چنين مطالباتي، خواستههاي شخصي محسوب ميشوند كه رسانه ملي نخواهد به آنها توجهي نشان دهد؟ هماكنون نيز با موضوع و بحران بزرگتري به نام آب و خشكسالي طرفيم. مثل همان معضلات اجتماعي كه مدام در مطبوعات به آنها پرداخت ميشود و گوش شنوايي براي آموزش و پيشگيري در مورد آنها مشاهده نميشود، اينبار نيز ظاهرا قرار نبوده و نيست اين رسانه حركت بزرگي در راستاي پرداخت گسترده به اين بحران ملي از خود نشان دهد.
مديران راديو و تلويزيون كشور توضيح دهند وقتي گفته ميشود حداقل شبكه آموزش سيما را براي آموزش خلأهاي موجود فرهنگي و بالا بردن سطح مهارت زندگي مردم اختصاص دهيد، چرا اهميتي به اين خواسته كه جنبه عمومي و همگاني دارند، نميدهند؟ تا كي قرار است در زمينه تعليم و آموزش و روشنگري در مورد مشكلات و معضلات مردم، اين رسانه از جامعه خود عقب بماند؟! در مورد بحران آب در كشور هنوز شهروندان به درستي نميدانند كه ميزان مصرف روزانه يك هموطن در شرايط بيآبي و قحطي چقدر است؟ رسانه ملي موظف است با كمك مراكز ذيربط در مورد اين گرفتاري بزرگ ملي بهطور شبانهروزي به برنامهسازي پرداخته و فرهنگسازي كند تا مردم در امر مهم مديريت آب مشاركت كنند، نه اينكه به چندين آگهي و ميان برنامه كوتاه در اين زمينهها بسنده كرده و رفع تكليف كند. رسانه ملي نبايد در مورد بحران به اين بزرگي، خنثي و بيتفاوت عمل كند. ساليان سال است كه از طريق مطبوعات در مورد لزوم آموزشهاي همگاني از طريق تلويزيون در همه حوزههاي اجتماعي براي مردم گفته و گوشزد ميشود، اما چرا رسانه ملي در اين زمينهها ضعيف عمل ميكند؟ واقعا جاي سوال است!! چرا آموزشهاي لازم، قبل از هر اتفاقي از طريق اين رسانه فراگير ملي به مردم داده نميشود؟ هماكنون در مورد موضوع بحران آب با مشكلات فرهنگي عديدهاي مواجهيم.
بخشي از مردم كه شرايط مالي مناسبتري دارند با اين تصور زندگي ميكنند كه چون توان پرداخت بهاي آب و برق را با هر قيمت و تعرفهاي دارند، بنابراين مجازند به هر ميزان از آب و انرژي ملي كشور استفاده كنند. همين فرهنگ غلط، متاسفانه به اين طيف از مردم تفهيم نشده است كه داشتن پول هنگفت در امر استفاده از آب و انرژي ملاك نيست و در شرايط بحران خشكسالي، همه آحاد جامعه، با هر نوع استطاعت مالي، موظفند به يك اندازه و در يك سطح از منابع ملي كشور استفاده كنند. همين موضوع به ظاهر ساده و كوچك را اكثر مردم، مخصوصا قشر مرفه جامعه نميدانند در حالي كه رسانه ملي ميتواند در اين زمينههاي فرهنگي به راحتي ورود كرده و مدام با توليد و ساخت برنامههاي آموزشي، به آگاهسازي عمومي بپردازد. رسانه ملي توضيح دهد كه چرا نسبت به اينگونه مفاهيم فرهنگسازيها بيتفاوت است؟ مگر دستاندركاران رسانه در اين كشور زندگي نميكنند و با فرهنگ جامعه آشنايي ندارند؟ وقتي از آموزشهاي فردي در اين زمينهها خبري نباشد برخي از روي غفلت و ناداني به هرگونه ريخت و پاش و اعمال و رفتار غيرمنطقي و حتي غيرقانوني در جامعه دست زده و نظم عمومي جامعه را به هم خواهند ريخت. چرا بايد اين رسانه هر بار كه كشور با مشكلات عديدهاي مواجه ميشود، منتظر بماند تا صرفا به پيامدها پرداخته و به اطلاعرسانيهاي بعد از اتفاقات در قالب خبر و گزارش اكتفا كند؟ گزارشهاي خبري بعد از ايجاد بحران، به چه درد مردم خواهند خورد؟ مكررا گفته ميشود كه رسانه ملي بايد قبل از هر اتفاقي در جامعه، به پيشگيري و آگاهسازي مردم انديشه كند...!! تكتك افراد جامعه به آب، اين ثروت ملي وابستهاند و بحران آب را بايد يك فاجعه هولناك ملي ناميد و مردم كشورمان اين موضوع مهم را بايد با تذكرات و هشدارهاي ممتد درك كنند. بارها و بارها از طريق همين مطبوعات اعلام شده كه رسانه ملي، از بين اين همه شبكههاي فعال خود، حداقل ميتواند شبكه آموزش خود را نسبت به برنامهسازي در اين زمينهها مجاب كند، اما متاسفانه اين اتفاق نميافتد.
معلوم نيست كه چرا از برنامهسازي با محتواي آموزشهاي همگاني بازدارنده در اين شبكه تخصصي كه نام آموزش را با خود يدك ميكشد، در رسانه ملي خبري نيست؟ رسانه ملي توضيح دهد كه چرا شبكه آموزش سيما، به پخش برنامههاي غيرآموزشي ميپردازد؟ مگر كاركرد اين شبكه، آموزش نيست؟ چرا اين شبكه از كشورهايي مثل ژاپن و فنلاند در امر آموزش و مهارتهاي زندگي براي كودكان و نوجوانان الگو نميگيرد؟ مديريت اين شبكه تخصصي بايد به صورت حرفهاي عمل كرده و با شناسايي گلوگاههاي مهم جامعه، به آموزشهاي لازم در آن حوزهها بپردازد. هماكنون وقت عمل است. شبكه آموزش سيما، به جاي پخش مستندهاي تخصصي كه بيشتر با شبكه مستند سيما در ارتباطند، تمركز خود را با ساخت برنامههاي متنوع آموزشي روي بحران آب در كشور قرار دهد. در شرايط حاد بحران آبي كشور كه جان مردم در خطر است، رسانه ملي و در راس آن شبكه آموزش موظفند بيست و چهار ساعته به آموزشهاي همگاني در اين زمينهها بپردازد. اميدواريم اين آخرين باري باشد كه اشاره ميكنيم با اين خلأهاي موجود آموزشي در برنامهسازيها، خاصه شبكه تخصصي آموزش، مديران رسانه، آموزشهاي اوليه رسانهداري را بايد ببينند تا بتوانند اولويتهاي اصلي مردم را به درستي تشخيص دهند و آموزشهاي ضروري مربوط به بحرانهاي اجتماعي را در صدر برنامهسازيهاي خود قرار دهند. آموزشهاي همگاني، مخصوصا در بحث امنيت و سلامت مردم، جزو وظايف اصلي و اوليه رسانه ملي است كه قصور و كم كاري و بيتفاوتي در اين زمينهها ميتواند پيامدهاي غير قابل جبراني را به همراه داشته باشد.
مستندساز و منتقد