گروه دين و فلسفه
كندِيس ميكسون (Candace Mixon) پژوهشگر و استاديار مطالعات مذهبي در كالج ريد (Reed College) در ايالات متحده، اهل ايالات متحده امريكا است. علايق تدريس او شامل موضوعات متنوعي در مطالعات اسلامي و همچنين ماديت اعمال مذهبي است. او دكتراي خود را از دانشگاه كاروليناي شمالي در چپل هيل، كارشناسي ارشد خود را از دانشگاه مك گيل و كارشناسي خود را از دانشگاه وندربيلت دريافت كرد. او در حال حاضر روي پروژه كتاب خود، موضوع فاطمه (س) در تشيع معاصر ايران كار ميكند. اين كتاب بر تشيع معاصر در ايران از طريق تحليل فاطمه، دختر پيامبر اسلام، با استفاده از مجموعهاي از فرهنگ بصري و مادي عبادي و بررسي آن متمركز است. او اهميت فاطمه الزهرا(س) را در ايران معاصر و بهويژه در شهر مشهد كه از طريق مصنوعات مادي و يادبودهاي آييني از زمان جنگ ايران و عراق (1988-1980) توليد شده است، بررسي ميكند. در تحليل او با دنبال كردن مسير جانشيني پيامبر مكرم اسلام (ص) و حوادثي كه نهايتا به نبرد كربلا منجر شد نقش ويژه شخصيت حضرت فاطمه (س) و فعاليتها و خطبه ايشان اهميت مضاعفي نسبت به پژوهشهاي ديگر مستشرقان مييابد. او چند سال قبل مقالهاي در دايرهالمعارف تحقيقاتي آكسفورد در مورد دين و همچنين مقالاتي كه در مجله دين و فيلم و همچنين دين مادي منتشر شد، منتشر كرده و قرار است مقالهاي در كتاب راهنماي اصلاحات اسلامي آكسفورد نيز منتشر كند. كنديس سردبير همكار و ويراستار نقد كتاب براي مجله دين مادي است و مصاحبهكننده پادكستهاي پروژه مطالعات مذهبي است. متن زير گزارشي از مقاله كانديس ميكسون است با عنوان «مادر پدرش» - امابيها - كه به زندگي و زمانه حضرت فاطمه زهرا(س) دختر نبي مكرم اسلام (ص) ميپردازد. عنوان اصلي اين پژوهش «مادر پدرش: ارادت به فاطمه الزهرا در ايران معاصر؛ (MOTHER OF HER FATHER: DEVOTION TO FATIMA AL-ZAHRA IN CONTEMPORARY IRAN) است.
اين مقاله سال 2019 در نشريه مربوط به دانشكده مطالعات ديني در دانشگاه كاروليناي شمالي در چپل هيل (University of North Carolina at Chapel Hill)، ايالات متحده امريكا به چاپ رسيد.
فاطمه (س) در ايران
كانديس ميكسون در اين مقاله، تفسيري از تشيع معاصر در ايران را با تمركز بر تحليل شخصيت حضرت فاطمه(س)، دختر پيامبر اسلام (ص) از طريق جمعآوري و بررسي فرهنگ بصري و نمادين مرتبط با ارادت به ايشان ارايه ميدهد. ميكسـون كار خود را با تمركز بر اهميت حضرت فاطمه (س) در ايران معاصر، به ويژه در شهر مشهد و نحوه بزرگداشت ايشان بنا نهاده است. او «پارادايم فاطمه» را به عنوان چارچوبي براي قرار دادن حضرت فاطمه (س) در جايگاه مركزي مطالعه تشيع در ايران امروز معرفي ميكند. نويسنده در اين پژوهش از رويكرد روششناختي تركيبي استفاده كرده كه شامل بازيابي آرشيوها، قومنگاري (اتنوگرافي) و تحليل بصري است تا دركي فرهنگي و زمينهاي از جايگاه حضرت فاطمه (س) در ايران معاصر به دست آورد. او اذعان دارد كه به عنوان يك محقق امريكايي، زن و غيرمسلمان، در زمينه شيعهشناسي ايراني كار ميكند. او طي پنج سال پيش از انتشار رساله، اطلاعات و مواد پژوهشي خود را از ايران جمعآوري كرده و به مراكزي مانند بنياد فرهنگي عاشورا، كتابخانه تخصصي حضرت فاطمه الزهرا(س) و كتابخانه و موزه آستان قدس رضوي در مشهد دسترسي داشته است.
ادعاي اصلي ميكسون و استدلالهاي اصلي او
ادعاي محوري نويسنده در اين مقاله اين است كه حضرت فاطمه الزهرا (س) بايد در مركز مطالعات تشيع معاصر ايران قرار بگيرد. او اين مفهوم را «پارادايم فاطمه» مينامد. ميكسون با رويكرد انتقادي نسبت به پژوهشهايي در شيعهشناسي كه كار خود را بر ماجراي كربلا و قيام امام حسين (ع) متمركز ميكنند معتقد است در مطالعات شيعهشناسي تا به امروز، تحليلها عمدتا بر نقش نسبي حضرت فاطمه (س) در ارتباط با پيامبر(ص) و امامت متمركز بوده است. پژوهشهاي معاصر شيعهشناسي با تمركز انحصاري بر پيامبري و ائمه شيعه و وقايعي مانند نبرد كربلا (پارادايم كربلا)، فرصت بررسي مفاهيم جنسيتي و الگوهاي رهبري ديني، و اهميت حضرت فاطمه(س) به عنوان «پيوند زنانه به سلسله ائمه» را از دست دادهاند.
ضرورت تمركز بر وقايع پيش از كربلا
«پارادايم فاطمه» با محور قرار دادن وقايعي مانند ماجراي فدك و بزرگداشت شهادت حضرت فاطمه(س) - ايام فاطميه- نشان ميدهد كه اين رويدادها نقش محوري در روايتهاي شيعي از تاريخ اوليه اسلام و وضعيت معاصر دارند. اين وقايع پيش از كربلا رخ دادهاند و نقش حضرت فاطمه(س) را نه صرفاً به عنوان مادر شهداي كربلا، بلكه به عنوان فردي كه در منازعات سياسي مهم پس از رحلت پيامبر (ص) نقش فعال داشت، نشان ميدهد. اهميت حضرت فاطمه(س) در فرهنگ عمومي و مذهبي معاصر ايران به صورت گستردهاي در منابع ايراني ارايه و مستند شده است، در حالي كه پژوهشهاي قبلي اين عناصر را ناديده گرفتهاند. نويسنده با تحليل آثار نمادين و بصري (مانند فيلمها، پوسترهاي دوران جنگ تحميلي ايران و عراق و ...)، ساختار جنسيتي حضرت فاطمه(س) به عنوان «الگويي براي ايرانيان معاصر» (اعم از زنان و مردان) را به نمايش ميگذارد. نويسنده در ادامه به ارج و منزلت حضرت فاطمه (س) در تشيع دوازده امامي ميپردازد و مقام ايشان را بسيار بالا در انديشه اماميه معرفي كند؛ چرا كه «خون پيامبر (ص)» از طريق ايشان حفظ شده است. همچنين نقش ايشان به عنوان «مادر پدرش» (ام ابيها)، پيونددهنده ضروري بين مقام پيامبر (ص) و امامت است. علاوه بر اينها، او تصريح ميكند حضرت فاطمه زهرا (س) تنها زني هستند كه در ميان «چهارده معصوم» قرار دارند و در منشأ ازلي اين شخصيتهاي مقدس سهيم هستند.
پارادايم فاطمه در نسبت با پارادايم كربلا
نويسنده استدلال ميكند كه پارادايم كربلا كه اغلب به عنوان مدل اصلي عدالت اجتماعي، انقلاب و عمل ديني شيعيان در نظر گرفته ميشود، بايد با پارادايم فاطمه(س) تكميل و بازآرايي شود.
او تصريح ميكند كه حركت امام حسين (ع) در عاشورا از زمان انقلاب اسلامي ايران در سال ۱۹۷۹ ميلادي، به عنوان يك چارچوب بلاغي و نمادين براي تهييج و بسيج انقلابيون، و القاي روحيهاي استوار براي مبارزه در راه عدالت اجتماعي به كار رفته است؛ چيزي كه وي از آن به «پارادايم عاشورا» تعبير ميكند. اما وي بر اهميت پارادايم فاطمه (س) تاكيد ويژهاي ميكند و از طريق وقايع پيش از كربلا مانند فدك و بزرگداشت ايام فاطميه، درك پالايش شدهاي از تشيع معاصر ايران ارايه ميدهد كه صرفا متكي بر شهادت مردانه (عاشورا) نيست. اين پارادايم، فاطمه (س) را به عنوان «يك رهبر و ميانجي» معرفي ميكند كه در جامعه نوپاي اسلامي جايگاهي والا براي احقاق حق داشت.
ايام فاطميه
او ايام فاطميه را نشاندهنده نقش حياتي ايشان در روايتهاي تشيع معاصر ميداند و تصريح ميكند كه اين مراسم معمولا طي يك دوره ۲۰ روزه بين سيزدهم جماديالاول تا سوم جمادي الثاني برگزار ميشود.
عزاداري براي حضرت فاطمه (س) ديگر صرفا به دليل نقش ايشان به عنوان مادر امام حسين (ع) نيست، بلكه نمايانگر جايگاه فينفسه ايشان در باور پيروان مذهب اهلبيت (عليهم السلام) است. به نوشته وي در اين ايام، اشيا، وسيلهاي براي انتقال اطلاعات ارزشمند درباره شخصيت و منزلت ايشان به شيعيان معاصر ايراني هستند. اين مراسم شامل برپايي تريبونهاي وعظ، بازسازي ماكت خانه پيامبر (ص) و خانه حضرت فاطمه(س) و همچنين برپايي دستههاي عزاداري است.
خطبه حضرت فاطمه (س) و ماجراي فدك
ميكسون خطبه حضرت فاطمه (س) - خطبه فدكيه - را سندي محوري در اين پارادايم ميخواند. اين خطبه پس از رحلت پيامبر (ص) در مسجدالنبي و در پي مناقشه بر سر مالكيت فدك (يك مزرعه كشاورزي در نزديكي مدينه) ايراد شده است. از قضا او به اين مساله مهم توجه دارد و به درستي معتقد است كه خطبه فدكيه فراتر از يك مناقشه ملكي است؛ بلكه حاوي احكام قرآني، بيانيههاي اخلاقي، و اعتراض به انتقال شتابزده رهبري جامعه پس از پيامبر (ص) است. نويسنده اين مقاله با صريحترين كلمات تاكيد ميكند كه اين خطبه دانش عميق حضرت فاطمه (س) نسبت به وحي قرآني و تفسير آن را نشان ميدهد. او همچنين با بر شمردن مواردي نشان ميدهد كه رهبران ايران در مقاطع مختلف و مسائل گوناگون سياسي و فقهي از آن خطبه الهام گرفتهاند.
مراسم دعا و نيايش در ايام فاطميه
در طول مراسم ايام فاطميه در مشهد، برگزاركنندگان دفاتري در اختيار شركتكنندگان قرار ميدهند تا نامهها و نيايشهاي كوتاه خود را خطاب به حضرت فاطمه (س) بنويسند. اين دفاتر دستنويس كه حاوي شعرهاي كوتاه، سپاسگزاريها يا درخواستهايي براي هدايت هستند، پس از مراسم جمعآوري شده و در آرشيو كتابخانههاي تخصصي (مانند كتابخانه تخصصي حضرت فاطمه الزهرا (س)) نگهداري ميشوند. اين شيوه باعث ميشود تا نيايشهاي گذرا را به «اشيای نمادين، دائمي و ماندگار» تبديل كند و از سوي ديگر نشاندهنده قدرت شفاعت حضرت فاطمه(س) در ميان پيروانشان است.
فاطمه(س) در ادبيات كودك و نوجوان
كنديس ميكسون با اشاره به كتابهاي كودكان و نوجوانان در ايران معتقد است كه زندگي، سخنان و جايگاه حضرت فاطمه (س) نقش مهمي در انتقال ارزشهاي مرتبط با ايشان به جامعه شيعي در ايران دارد. اين آثار مفاهيم پيچيده كلامي (مانند پيوند حضرت فاطمه (س) با معصومين)، موضوعات معنوي و حماسي (مانند كربلا و شهادت)، و نقش الگويي حضرت فاطمه در جامعه اسلامي (مانند ترويج حجاب و عفاف) را با ابزارهاي بصري جذاب و منتقل ميكنند. اين كتابها اغلب بر مفاهيمي چون «مادر بودن، سوگواري براي ظلمها و مصيبتها و... تاكيد دارند.
سوره كوثر و اهميت فاطمه(س)
نويسنده در بخش ديگري از مقالهاش بر جايگاه سوره كوثر، تفسير آن و نسبتش با اهميت شخصيت حضرت فاطمه(س) ميپردازد. او معتقد است «كوثر» يكي از مهمترين سورههايي كه در قرآن كريم، تفسيرهاي شيعي بر روي آن متمركز شده است و تفسير شيعي از اين سوره قرآن كريم را بهطور مستقيم به حضرت فاطمه(س) پيوند ميدهد. كوثر در لغت به معناي «فراواني» «خير كثير» است. همچنين در روايات اسلامي آمده است كه اين واژه نام چشمه يا نهري در بهشت است. در برخي تفاسير شيعي اين مفهوم ناظر به فرزندان پرشمار حضرت فاطمه (س) و نسل پيامبر اكرم (ص) تعبير شده است. اين تفسير اهميت حضرت فاطمه را در بستر وحي قرآني نشان داده و نقش حياتي ايشان به عنوان تنها حامل نسل پيامبر (ص) را تقويت ميكند. نويسنده همچنين به وفور ظهور و بروز اين ارتباط در آثار هنري و خوشنويسي معاصر ايران نيز اشاره ميكند.
بازنمايي فاطمه (س) در سينما
بنياد فرهنگي عاشورا هر ساله يك ديويدي براي مستندسازي اجراي مناسك ايام فاطميه در مشهد توليد ميكند. اين فيلم مستند ۳۰ دقيقهاي با كيفيت بالا، هنرمندانه و همراه با خوشنويسي و موسيقي تهيه ميشود. فيلم به مخاطب اين امكان را ميدهد كه در غياب فيزيكي در مراسم، از راه دور با عزاداري و زندگي حضرت فاطمه(س) درگير شود و مناسك را به فضاي خصوصي خانه يا مدرسه ببرد . اين فيلم صرفا يك مستندسازي ساده نيست؛ بلكه از تكنيكهاي سينمايي استفاده ميكند، از جمله صحنههاي بازسازي شده و فيلمهاي آرشيوي كه رويدادهاي تاريخي مانند حمله به خانه حضرت فاطمه (س) و همچنين تخريب زيارتگاههاي اهل بيت (ع) توسط وهابيها را نمايش ميدهد. اين رويكرد به طور موثري به تقويت گفتمان شيعي كمك ميكند. اين فيلم بر نمايش نمادين زندگي حضرت فاطمه(س) تأكيد دارد؛ از جمله نمايش ماكت خانه ساده، بستر و نهايتا تشييع نمادين تابوت ايشان. اين بازنماييها كمبود يك مكان زيارتي فيزيكي و مشخص براي ايشان تداعيكننده مزار گم شده ايشان است كه اين نيز خود در مظلوميت حضرت فاطمه(س) و به طور كلي اهل بيت پيامبر اسلام (ص) در دوران پس از رحلت پيامبر اهميت ويژهاي دارد.
پارادايم فاطمي؛ ريشه مستحكم پاراديم عاشورا
رساله كانديس ميكسون با تحليل فرهنگ نمادين و بصري مرتبط با حضرت فاطمه(س) در ايران معاصر، به اين نتيجه ميرسد كه ايشان جايگاهي محوري در شيعهشناسي امروز دارند. او برخلاف پژوهشهاي پيشين اسلام شناسان غربي كه نقش ايشان را صرفا در رابطه با پيامبر (ص) يا ائمه (ع) تعريف ميكردند نشان ميدهد كه ايشان در صحنه ارادتورزي معاصر ايران، نقشي فعال و حتي مستقل دارند. همچنين تمركز موكد بر خطبه فدكيه، فاطمه(س) را به عنوان «رهبري با اقتدار اخلاقي و سياسي» نشان ميدهد كه پيشگام مطالبه عدالت در جامعه نوپاي اسلامي بوده است. تغيير از الگوي مادر مصيبتديده به الگوي رهبر فعال ديگر تغيير پاراديمي است كه نويسنده معتقد است در ايران جديد به وقوع پيوسته. او تصريح ميكند اگرچه ايشان بهطور سنتي «مادرسالار شهيدان كربلا» است كه همواره عزادار فرزند خود و ياران باوفايش است اما در ايران معاصر، ارادت به ايشان فراتر از نقش مادري بوده و علاوه بر آن به عنوان يك «الگوي جامع براي عمل سياسي و عدالتطلبي» شناخته ميشود. ميكسون در آخر با اشاره به ارادت به حضرت فاطمه (س) و وقايع مرتبط با زندگي ايشان در ميان شيعيان به ويژه در ايران، اين مساله را بستري براي بحث در مورد چالشهاي بينالمللي و داخلي اين كشور فراهم كرده كه نشاندهنده «حيات و پويايي پارادايم فاطمه» در ساختار ديني و سياسي نظام حاكم در ايران است.
او با مقايسهاي جالب ميان پارادايم كربلا و پارادايم فاطمي در ايران شيعي مينويسد: اگر پارادايم كربلا را به مثابه يك «شمشير برنده» براي عدالت و انقلاب در نظر بگيريم، پارادايم فاطمه همانند «زمين حاصلخيز و ريشه مستحكم» است كه نه تنها نسل امامت را پرورش داد، بلكه زمينهاي نمادين و معنوي براي هرگونه مطالبه حق و مبارزه با ظلم در طول تاريخ تشيع فراهم آورده است. حضرت فاطمه(س)، با خطبه و ارادتهاي نمادين پيرامونش، «بذري از عدالت»كاشت كه همواره در حال جوانهزدن است، چه در سوگهاي عمومي و چه در نسخههاي نفيس خطبهاي كه گنجينهاي فرهنگي و هنري محسوب ميشوند.
مقاله کاندیس میکسون با تحلیل فرهنگ نمادین و بصری مرتبط با حضرت فاطمه (س) در ایران معاصر، به این نتیجه میرسد که ایشان جایگاهی محوری در شیعهشناسی امروز دارند.
میکسون برخلاف پژوهشهای پیشین اسلامشناسان غربی که نقش ایشان را صرفا در رابطه با پیامبر (ص) یا ائمه (ع) تعریف میکردند پژوهش میکسون نشان میدهد که ایشان در صحنه ارادتورزی معاصر ایران، نقشی فعال و حتی مستقل دارند.
میکسون با رویکرد انتقادی نسبت به پژوهشهایی در شیعهشناسی که کار خود را بر ماجرای کربلا و قیام امام حسین(ع) متمرکز میکنند، معتقد است در مطالعات شیعهشناسی تا به امروز، تحلیلها عمدتا بر نقش نسبی حضرت فاطمه (س) در ارتباط با پیامبر(ص) و امامت متمرکز بوده است. پژوهشهای معاصر شیعهشناسی با تمرکز انحصاری بر پیامبری و ائمه شیعه و وقایعی مانند نبرد کربلا (پارادایم کربلا)، فرصت بررسی مفاهیم جنسیتی و الگوهای رهبری دینی و اهمیت حضرت فاطمه (س) به عنوان «پیوند زنانه به سلسله ائمه» را از دست دادهاند.
تمرکز موکد میکسون بر خطبه فدکیه، فاطمه(س) را به عنوان «رهبری با اقتدار اخلاقی و سیاسی» نشان میدهد که پیشگام مطالبه عدالت در جامعه نوپای اسلامی بوده است.
میکسون با اشاره به ارادت به حضرت فاطمه(س) و وقایع مرتبط با زندگی ایشان در میان شیعیان به ویژه در ایران، این مساله را بستری برای بحث در مورد چالشهای بینالمللی و داخلی این کشور فراهم کرده که نشان دهنده «حیات و پویایی پارادایم فاطمه» در ساختار دینی و سیاسی نظام حاکم در ایران است.
او با مقایسهای جالب میان پارادایم کربلا و پارادایم فاطمی در ایران شیعی معتقد است اگر پارادایم کربلا را به مثابه یک «شمشیر برنده» برای عدالت و انقلاب درنظر بگیریم، پارادایم فاطمه همانند «زمین حاصلخیز و ریشه مستحکم» است که نه تنها نسل امامت را پرورش داد، بلکه زمینهای نمادین و معنوی برای هرگونه مطالبه حق و مبارزه با ظلم در طول تاریخ تشیع فراهم آورده است. حضرت فاطمه (س)، با خطبه و ارادتهای نمادین پیرامونش، «بذری از عدالت» کاشت که همواره در حال جوانه زدن است، چه در سوگهای عمومی و چه در نسخههای نفیس خطبهای که گنجینهای فرهنگی و هنری محسوب میشوند.
او استدلال میکند که پارادایم کربلا که اغلب به عنوان مدل اصلی عدالت اجتماعی، انقلاب و عمل دینی شیعیان در نظر گرفته میشود، باید با پارادایم فاطمه(س) تکمیل و بازآرایی شود.
او تصریح میکند که حرکت امام حسین(ع) در عاشورا از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی، به عنوان یک چارچوب بلاغی و نمادین برای تهییج و بسیج انقلابیون و القای روحیهای استوار برای مبارزه در راه عدالت اجتماعی به کار رفته است؛ چیزی که وی از آن به «پارادایم عاشورا» تعبیر میکند.