مطالبات هنرمندان کماکان ناديده گرفته ميشود
شاهپور محمدي
ساليان سال است كه مطالبهگريهايي به صورت ممتد و مداوم از طرف اصحاب رسانه، در مورد رسيدگي به وضعيت زندگي هنرمندان و سينماگران در داخل و لزوم بازگشت هنرمندان خارج از كشور به وطن صورت ميگيرند، اما متاسفانه واكنش عملي از طرف مسوولان فرهنگي كشور ديده نميشود. دليل آن چيست؟ چرا عليرغم اين همه هشدارها و تذكرات در مورد لزوم تامين رفاه حداقلي براي هنرمندان كشور، گوش شنوايي در كار نيست؟ چرا در مورد بازگشت هنرمندان به وطن، هيچگونه حركتي از طرف مديران ذيربط كشور مشاهده نميشود؟ وضعيت آشفته اقتصادي و تورم و گراني، مشكلات هنرمندان كشور را دوچندان كرده است، اما كماكان مديران حوزه فرهنگ در بيتفاوتي سير ميكنند. چرا كميسيون فرهنگي مجلس در اين زمينهها ساكت است؟ مگر وظيفه اين كميسيون، پيگيري مشكلات هنرمندان كشور نيست؟ چرا براي پيگيري بازگشت هنرمندان مقيم خارج، اقدامي از طرف اين كميسيون صورت نميگيرد؟ چرا ارتقاي وضعيت زندگي هنرمندان و سينماگران، اولويت اين كميسيون و ديگر مراجع فرهنگي كشور نيست؟ پس وظيفه اصلي متوليان فرهنگي كشور در قبال هنرمندان چيست؟ وظيفه نظارت بر رفتارهاي مديران فرهنگي كشور به عهده كيست و اگر كمكاري در اين زمينهها بخواهد صورت گيرد چه كسي بايد پيگير موضوع باشد؟ با اين بيتفاوتيهايي كه در مورد مشكلات هنرمندان مشاهده ميشود، احتمالا مديران ارشد فرهنگي كشور بر اين تصورند كه صندوق اعتباري هنر، با اعطاي وامهاي ناچيز، مشكل اصحاب هنر را حل ميكند و هيچ كمبود و كم و كسري در اين زمينهها وجود ندارد و همه امور بر وفق مراد است و هنوز برايشان اين سوال بزرگ ايجاد نگرديده كه با وضعيت گراني و تورم موجود و ركود بازار كسب و كارهاي فرهنگي و هنري، هنرمندان كشور چگونه بايد زندگي كنند؟ صندوق هنر كه به عنوان نماينده حمايتي بخش دولت، ميبايست در جهت تامين رفاه حداقلي هنرمندان كشور پيشتاز باشد، معلوم نيست چه كار بزرگ و مفيدي براي هنرمندان كشور انجام ميدهد؟ كسي هم ظاهرا قرار نيست آنها را بازخواست كند و مورد سوال قرار دهد؟ آيا وظيفه اين صندوق دادن وامهاي ناچيز آن هم با كلي تشريفات اداري است؟ آيا چنين رفتارهايي در شأن هنرمندان است؟ يا اگر هنرمندي بيمار شد يا فوت كرد، يك رقم ناچيز حمايتي را براي كفن و دفن، به خانواده او اختصاص دهند؟ تازه اگر آن خانواده بتواند به مديران بالادستي اين صندوق دسترسي داشته باشد! آيا وظيفه اين صندوق در قبال هنرمندان، با چنين نگاهي و تا همين حد است؟ يكبار براي هميشه مديران اين صندوق در رسانهها اعلام كنند كه وظيفه ذاتي و تعريف شده اين صندوق در قبال هنرمندان چيست تا همگان از آن آگاه شوند و از هنرمندان هم سوال شود كه آيا از وضعيت حمايتي اين صندوق رضايت دارند يا خير؟
مديران حوزه فرهنگ بايد توضيح دهند كه وقتي شرايط اقتصادي كشور بههم ميريزد، تكليف هنرمندان و سينماگران، مخصوصا آنهايي كه درآمد ثابتي ندارند، چيست؟ اصحاب قلم و منتقدين، اين موارد را مدام در رسانهها منعكس نموده و به پرسشگري ميپردازند، اما پاسخ مديران و متوليان امر، همواره سكوت است، چرا؟ مديران فرهنگي كشور توضيح دهند كه چرا عليرغم اين همه پرسشگريها، قائل به پاسخگويي در اين زمينهها نيستند؟ چرا شأن و منزلت هنرمندان كشور با سكوت ناديده گرفته ميشود؟ چرا نسبت به سرمايههاي هنري كشور بيتفاوتي صورت ميگيرد؟ در مورد لزوم بازگشت هنرمندان و سينماگران از خارج از كشور مدام در مطبوعات كشور بدان تاكيد ميشود، اما چرا اعتنايي صورت نميگيرد؟
در مورد نبود امنيت شغلي هنرمندان و لزوم ايجاد رفاه حداقلي براي خانواده بزرگ هنر و سينماي كشور، اين همه اطلاعرساني ميشود، اما مدام با سكوت همراه ميشود!؟ چرا؟ آيا وظيفه حوزه فرهنگ كشور، صرفا مميزي آثار هنري و برگزاري جشن و جشنواره و همايش است يا وظايف ديگري هم در قبال سرمايههاي هنري كشور دارند؟ تا كي و تا كجا بايد فرياد زد كه هنرمندان، خاصه سينماگران كشور توان مقابله با اين گرانيهاي كمرشكن را ندارند؟ مراجع فرهنگي كشور، از شوراي عالي سينما گرفته تا كميسيون فرهنگي مجلس و شوراي عالي انقلاب فرهنگي و هر مرجع فرهنگي ديگري در كشور، لطفا توضيح دهند كه چرا براي حل مشكلات حاكم بر زندگي هنرمندان كشور، چه در داخل و چه خارج از كشور، تدابير اساسي اتخاذ نميكنند؟ به نظر ميرسد از بس اين موارد مهم در مطبوعات و رسانهها منعكس گرديده، تبديل به يك رويه عادي و تكراري شده و اهميت آن براي مسوولان امر از بين رفته و موضوع ديگر لوث شده است!! مراجع فرهنگي كشور بايد بدانند كه طيفي از هنرمندان و خاصه سينماگران كشور، به خاطر نوع حرفهاي كه دارند، نميتوانند درآمد ثابتي داشته باشند، بنابراين لازم است براي گذران زندگي آنها برنامهريزي اصولي و تصميمگيري اساسي صورت گيرد. اگر هم مشكل نبود اعتبارات لازم براي چنين اموري وجود دارد، مديران و تصميمگيران امر در جهت تامين آن از طريق مجاري مختلف دولتي اقدام نمايند، نه اينكه صرفا سكوت و بيتفاوتي در اين حوزههاي مهم اختيار نمايند!! آيا اين بيتفاوتيها به معناي كوچك شمردن شأن و شخصيت فرهنگي و منزلت اجتماعي هنرمندان نيست؟ تا كي قرار است در مورد بازگشت هنرمندان به وطن، مدام در رسانهها فرياد زده شود، اما هيچگونه اقدام عملي صورت نگيرد؟ متولي بازگشت آنها كيست؟ چرا زندگي هنرمندان تا اين سطح به شوخي گرفته ميشود؟ مديران ارشد فرهنگي كشور در حوزههاي مختلف، پاسخ دهند كه چرا يك تشكل واحدي براي رسيدگي به مشكلات و مطالبات هنرمندان كشور وجود ندارد؟ اين همه شوراهاي عالي در مورد حوزههاي فرهنگي و هنري لطفا توضيح دهند كه وظيفهشان در قبال اصحاب هنر و سينما چيست؟ چرا بايد به مطالبات هنرمندان كشور اهميتي داده نشود؟ در حوزه سينما، بارها از طريق رسانهها اعلام گرديده كه خانه سينما به اتفاق سازمان سينمايي حداقل كاري كه ميتواند انجام دهد، راهاندازي يك فروشگاه تعاوني رفاهي براي سينماگران است كه اين موضوع جزو اساسنامه خانه سينماست، اما متاسفانه از آن اقدام كوچك هم دريغ ميشود. چرا؟ معلوم نيست چرا راهاندازي يك فروشگاه رفاهي براي اين قشر فرهنگساز جامعه، اينقدر بايد كار سختي باشد و كسي هم پاسخگو نباشد؟ مگر ايجاد يك چنين امكانات رفاهي چقدر جا و سرمايه نياز دارد؟ تكرار اين موارد بسيار ساده در مطبوعات رسمي كشور واقعا شرمآور است، اما از بس گوش شنوايي در كار نبوده و نيست، لاجرم ميبايست اينگونه تذكرها مدام تكرار شوند. بايد ديد چرا فرهنگ پاسخگويي در بين مديران فرهنگ و سينماي كشور رنگ باخته و از بين رفته است؟ چرا مديران خانه سينما و سازمان سينمايي و مديران ارشد ارشاد و صندوق هنر و ديگر متوليان فرهنگ كشور نميخواهند بدانند كه يك هنرمند و سينماگر، كارمند نيست و درآمد ثابتي ندارد و سبك زندگي او با همه افراد جامعه متفاوت است و ميبايست براي تامين زندگي و رفاه حداقلي او فكري شود؟ اتاق فكر اين مراكز فرهنگي كجاست؟ چقدر بايد فرياد زد كه هنرمندان كشور دچار بحران معيشتاند؟ لازم است مديران ارشد فرهنگي، هنري و سينمايي كشور اندكي به خود بيايند و در همه حوزههاي مربوط به هنرمندان، مخصوصا تامين امور رفاهي و مسكن و درمان و ديگر امور زندگي اهالي هنر فكري اساسي بكنند. بيتفاوتي در اين بخشها، باعث ايحاد فاصله بين هنرمندان و دولتمردان و ايجاد ضربهاي مهلك بر پيكره جامعه هنري و سينمايي كشور خواهد بود. متوليان حوزه فرهنگ كشور اگر فكر ميكنند كه انعكاس مكرر مطالبات هنرمندان در مطبوعات توسط اصحاب رسانه، به دليل بيكاري يا داشتن وقت اضافي نويسندگان اين مطالب صورت ميگيرد، بايد گفت كه سخت در اشتباهند و يادآوري اين مشكلات، صرفا به خاطر اهميت جايگاه اجتماعي اصحاب هنر در جامعه صورت ميگيرد كه متاسفانه عدهاي از درك آن غافلاند.
مستندساز و منتقد