زير پوست حوادث
قتل مادر سالخورده به دست پسرش
رييس پليس آگاهي پايتخت از بازداشت پسر جواني در جنوب غرب تهران به اتهام قتل مادرش خبر داد و گفت: «متهم پس از اعتراف به قتل مادر، براي بررسي سلامت روان به روانپزشك معرفي شد.» علي وليپور گودرزي در مورد جزييات اين حادثه گفت: «چندي قبل كاركنان كادر درماني يك بيمارستان در جنوب غرب تهران، مرگ زن سالخوردهاي را به بازپرس كشيك قتل پايتخت اطلاع دادند.» او گفت: «در جريان معاينات اعلام كردند كه علت مرگ، ضربه مغزي بوده كه در ادامه، دختر متوفي با مراجعه به اداره دهم پليس آگاهي مدعي شد، برادرش كه دچار مشكلات روحي و رواني است، با مادرشان اختلاف داشته و در روز حادثه نيز تنها با او در خانه بوده است.» گودرزي در ادامه گفت: «با مطرح شدن اين ادعا، پسر جوان به عنوان مظنون اصلي توسط كارآگاهان اداره دهم تحت تحقيق قرار گرفت، اما در بازجوييهاي اوليه منكر هرگونه درگيري با مادرش شد. با اين حال، بررسيهاي اطلاعاتي نشان داد كه روز حادثه ميان او و مادرش مشاجرهاي رخ داده است.»
رييس پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: «براساس تحقيقات تكميلي، ساير اعضاي خانواده تاكيد كردند كه زن سالخورده قصد آسيب زدن به فرزندش را نداشته و پسر جوان به دليل بيماري رواني دست به اين جنايت هولناك زده است.» او گفت: «اين پسر جوان درنهايت پس از چند ساعت تحقيق و بازجويي به قتل مادرش اعتراف و عنوان كرد كه مادرش قصد داشته او را به قتل برساند و در اين درگيري مادر به قتل ميرسد.» رييس پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: «متهم براي بررسيهاي تخصصي دراختيار روانپزشك و پرونده براي تكميل تحقيقات دراختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفت.»
قرباني اسيدپاشي پس از ۲۱ سال درخواست ديه كرد
آمنه بهرامي، قرباني اسيدپاشي كه عامل اين جنايت را بخشيده بود روز ششم آبان ماه جاري به اجراي احكام دادسراي جنايي تهران آمد و خواستار دريافت ديه خود پس از چند سال كش و قوس قضايي شد. آمنه بهرامي، دانشجويي كه به خواستگارش، مجيد پاسخ منفي داده بود، قرباني جنايتي هولناك شد. دوازدهم آبان ماه سال ۱۳۸۳، اين جوان كينهجو، به قصد انتقام، او را هدف اسيدپاشي قرار داد و باعث نابينايي هر دو چشمش شد. مجيد بعد از اين حادثه بازداشت و در دادگاه محكوم به قصاص شد. سرانجام نهم مرداد سال ۱۳۹۰، وقتي مجيد براي اجراي حكم از زندان به بيمارستان دادگستري انتقال يافت، آمنه او را بخشيد. مرد زنداني محكوميتش را سپري كرد و چند سال پيش آزاد شد، اما آمنه در اين سالها براي درمان مدام به تهران و بارسلوناي اسپانيا در رفت و آمد بود. بعد ازچند سال كش و قوس قضايي و مكاتبه با مسوولان عاليرتبه قضايي توانست ثابت كند در زمان بخشش عامل اسيدپاشي ديه را نبخشيده است. قرباني اسيدپاشي روز ششم آبان به شعبه چهارم اجراي احكام دادسراي جنايي تهران آمد و شكايت جديد خود را مطرح كرد تا بتواند ديه را از اسيدپاش دريافت كند. آمنه ۴۸ ساله در اين باره گفته است: «در اين سالها خودم و خانوادهام سختيهاي زيادي را تحمل كرديم. قرباني عشق يكطرفه همكلاسي سابقم در دانشگاه شدم و بينايي دو چشم خود را از دست دادم. بعد از گذشت ۲۱ سال از اين حادثه هنوز در حال درمان هستم. مجيد چندي قبل در واتساپ پيام داد وگفت به مادرم و بقيه گفته بودم كه بعد از آزادي هم دست از سرت برنميدارم و بايد با من ازدواج كني. بابت اين مزاحمت و تهديدهايش شكايت كردم، اما ردي از او پيدا نيست.» او گفت: «آن زمان من از قصاص گذشتم، اما ديهاي كه طبق قانون بايد براي درمانم پرداخت ميكرد را نبخشيدم. بعد از پيگيري پرونده به من گفتند اين ديه بخشيده شده است. در اين چند سال به دنبال احقاق حقم بودم كه سرانجام مسوولان عاليرتبه قضايي اعلام كردند حق با من است و بايد ديه قانوني را از مرد اسيدپاش دريافت كنم. بنابراين به اجراي احكام دادسراي جنايي تهران آمدم و شكايت كردم. حالا قرار شد كه اسيدپاش احضار شود و ديه را پرداخت كند.»
ماجراي قتل در تعميرگاه
يك سال قبل درگيري در يك تعميرگاه اگزوز به ماموران گزارش شد. وقتي پليس به محل رسيد از بيمارستان گزارش دادند مرد جواني كه مجروح شده بود، جانش را از دست داد. ماموران در همان محل افشين مرد متهم را بازداشت كردند. او به قتل اعتراف كرد و گفت كه من به عمد اين كار را نكردم. با شكايت اوليايدم كيفرخواست عليه متهم صادر و پرونده براي بررسي به شعبه 5 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسيدگي وكيل اوليايدم در جايگاه قرار گرفت و خواستار قصاص شد.
او گفت: «مادر مقتول درخواست قصاص كرده است. با توجه به فوت پدر مقتول برادران مقتول درخواست قصاص كردهاند. متهم به دليل اينكه به عمد مرتكب قتل شده، موكلان من اعلام گذشت نميكنند.» در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و گفت: «من اتهام را قبول ندارم. چون از خودم دفاع كردم. ما با هم مشكل داشتيم اول با برادر كوچكتر مقتول درگير شدم و بعد آشتي كرديم. وقتي در مغازه بودم مقتول و برادر بزرگترش آمدند به من حمله كردند و فحش دادند و با چوب به من حمله كردند. چوب روي گلويم بود. نميتوانستم كاري بكنم. سنبه را از روي ميز برداشتم و زدم. يك ضربه كه زدم مقتول روي زمين افتاد. من قصد كشتن نداشتم.» قاضي گفت: «شاگرد شما گفته است خواستههاي نامشروع داشتي و به مقتول و برادرانش ميگفتي كه ماشين مردم را خراب كنند و مشتري براي تو بفرستند.» متهم گفت: «من قبول ندارم اينطور نبود. درگيري ما به خاطر رفتارهاي عاميانه صاحب ملك من بود پسر او حرف ميآورد و ميبرد. به همين خاطر ما درگير بوديم با هم وگرنه مشكل خاصي نداشتيم. آنها شيشهبري داشتند. شيشه ماشين را درست ميكردند و من هم اگزوز درست ميكردم ولي اصلا من كاري با آنها نكردم.» در پايان هيات قضات براي صدور راي وارد شور شدند.