• 1404 دوشنبه 28 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6168 -
  • 1404 دوشنبه 28 مهر

روايت هشتادم: خاطرات سياسي امين‌الدوله (6)

طبابت و سياست

مرتضي ميرحسيني

با سفر خارجي مظفرالدين‌شاه هم مخالف بود. مي‌گفت پولي براي چنين تفريحاتي نداريم. خزانه نمي‌كشد. مي‌گفت تا گردن در بدهي فرو رفته‌ايم و به اين و آن مقروض هستيم. اما مخالفتش فايده‌اي نداشت. هوس سفر بدجوري به جان شاه افتاده بود و مدام از شنيده‌هايش از مسافرت‌هاي پدرش صحبت مي‌كرد. 
همچنين چندتايي از درباريان به سركردگي حكيم‌الملك اين حرف را وسط انداخته بودند كه سفر به اروپا نه براي تفريح و خوشگذراني، كه براي درمان بيماري شاه ضروري است. حرفي كه نمي‌شد- حداقل آشكارا و به صراحت - با آن مخالفت كرد. در خاطرات امين‌الدوله مي‌خوانيم «مخالفين طرح جديدي به كار آوردند و آن تحريص شاه بود به مسافرت اروپا. حكيم‌الملك جديتي داشت كه براي معالجه اين مسافرت واجب است. اصل مساله عشق به صحت مزاج شاه نبود. غرض اشكال‌تراشي براي امين‌الدوله بود كه در تهيه مسافرت از كارهاي ديگر بازماند.» شاه نيز پافشاري مي‌كرد. 
گاهي مي‌گفت براي معالجه مي‌رود و گاهي هم صحبت با شاهان اروپايي را بهانه مي‌كرد. امين‌الدوله «جواب داد از همه‌كس من بيشتر جديت دارم شما فرنگ را ببينيد و با دربارهاي سلاطين آشنا شويد. در ضمن اطباء بزرگ شما را معاينه كنند. اشكالي كه هست مساله مالي است. 
امين‌السلطان خزانه پدر شما را تا دينار آخر خالي كرد، كما اينكه اگر مساعدت بانك شاهنشاهي در موقع حركت شما از تبريز نبود خودتان مي‌دانيد حركت شما به پايتخت مقدور نمي‌شد. اگر بخواهيد به‌طور رسمي به فرنگ برويد مخارج زيادي خواهد داشت و امروز خزانه شما خالي است. محل خرج را نشان بدهيد، من اطاعت مي‌كنم. 
يك شكل ممكن است مثل بعضي از سلاطين اروپا به‌طور غيررسمي براي گردش و معالجه با عده مختصري سفر كنيد. در اين صورت اهتمام مي‌كنم به هر نحوي باشد تدارك سفر غيررسمي شما بشود.» شاه نپذيرفت. هيچ حرفي، جز تهيه پول لازم براي سفر رسمي، آن‌هم با تشريفات كامل، برايش جذاب نبود. حكيم‌الملك هم كه هر بار به ديدن شاه مي‌رفت - و گاهي روزي چند بار - از چشمه‌هاي آب گرم و هواي مساعد اروپا مي‌گفت و هوس او را تحريك مي‌كرد. «شاه عليل‌المزاج مريض‌الفكر در دست حكيم‌الملك چنان اسير و مرعوب بود كه افكار او را العياذبالله تعالي، وحي منزل مي‌پنداشت. ملتفت نبود كه ابرام اين طبيب‌نماي خائن براي اين است كه معالجاتي به كار برده است كه روز به روز مزاج شاه بدتر شده و مي‌خواهد در فرنگ راي اطباي حاذق را بفهمد و از روي دستور آنها رفتار كند و خود را از تك و تا نيندازد. همه مي‌دانستند حكيم‌الملك بهره‌اي از طب ندارد و ارثا معالج اين شاه بدبخت شده است. متأسفانه خود مريض حس نمي‌كرد و مثل يك طفل ناخوش به دامن حكيم‌الملك افتاده بود.»
 ديگر درباريان هم، يا به همراهي با شاه در سفر اروپايي اميد بسته بودند يا از مخالفت با حكيم‌الملك - كه شاه از او حرف‌شنوي داشت - پرهيز مي‌كردند. امين‌الدوله در مواجهه با آن فسادي كه تا مغزاستخوان حكومت قاجار رسيده بود، عملا تنها ماند. متهم شد كه در تهيه پول سفر كم‌كاري مي‌كند و مساله‌اي به اهميت درمان شاه را جدي نمي‌گيرد.
 نه استدلال‌هايش در غيرضروري بودن سفر را مي‌شنيدند و نه هشدارهاي دلسوزانه‌اش درباره خزانه خالي را جدي مي‌گرفتند. مي‌خوانيم «ساير نوكرهاي شاه هم جرأت اظهار نمي‌كردند. بالاخره حكيم كذايي كه سياست را بر طبابت مقدم مي‌داشت زير بار نمي‌رفت (و به مظفرالدين‌شاه مي‌گفت) كه شما بايد مفصل‌تر از ناصرالدين‌شاه به فرنگ برويد، اگر جديت كنند ممكن است از خارجه چند كرور براي مسافرت و مخارج مدت اقامت آنجا قرض كنند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون