روابط كابل و اسلامآباد در آستانه بحراني خطير: بازي تازهاي در جنوب آسيا
عليرضا رجايي
روابط ميان افغانستان و پاكستان بار ديگر در نقطهاي بسيار حساس ايستاده است. در حالي كه كابل سه هشدار صريح و بيسابقه به اسلامآباد داده است
- بازگرداندن كالاهاي تجار افغان، توقف اخراج مهاجران و پايان تجاوزهاي مرزي- در پشت صحنه نشانههايي از تحركات ديپلماتيك و امنيتي، به ويژه با نقش نهفته واشنگتن، ديده ميشود. اين گزارش تلاش ميكند با بررسي سه محور هشدار طالبان، مداخلههاي خاموش قدرتهاي فرامنطقهاي و جريانهاي تازه ميداني مانند بمباران مرزي، انتحاري و نقض آتشبس، چشماندازي از پيچيدگي اين بحران ارايه دهد.
۱- مداخلههاي خاموش؛ از مرز تا بگرام
تحليلگران افغان معتقدند كه از زمان افزايش تنشهاي مرزي، نشستهاي فشردهاي ميان برخي مقامهاي امنيتي سابق افغانستان و نمايندگان غربي در اطراف پايگاه بگرام برگزار شده است. اگرچه هيچ منبع رسمي اين ديدارها را تصريح نكرده، اما گمانهزنيها درباره بازگشت تدريجي نقش امريكا در تحولات جنوب آسيا قوت گرفته است. يك منبع منطقهاي در گفتوگو با رسانههاي مستقل اظهار داشت: «تنش ميان كابل و اسلامآباد، بيش از آنكه ريشه در اختلافات قومي يا مرزي داشته باشد، نتيجه فشار قدرتهاي خارجي براي تجزيه اراده سياسي مسلمانان در منطقه است.» در اين تفسير، بازيگران فرامنطقهاي با دامن زدن به بياعتمادي ميان دو كشور اسلامي، در پي احياي حضوري نظامي يا حداقل نفوذ امنيتي غيرمستقيم در محور بگرام-كراچي هستند؛ حضوري كه ميتواند بار ديگر ثبات جنوب آسيا را به خطر اندازد. به عبارت ديگر، هر چند سطح درگيري ميان كابل و اسلامآباد، بر سر مرز، مهاجران و تجارت ديده ميشود، اما ريشههاي عميقتر آن به تحولات خروج امريكا از افغانستان و بازتنظيم روابط منطقهاي برميگردد. همزمان، واشنگتن به ظاهر در حاشيه قرار دارد اما تحليلگران معتقدند كه با حفظ ظرفيت تداركاتي يا اطلاعاتي، به عنوان بازيگري «ناظر پرنفوذ» حاضر است. براي نمونه، در گزارشها آمده است كه همزمان با نشستهاي امنيتي در بگرام، نمايندگاني از امريكا يا متحدانش درگيريهايي را براي مهار داعش خراسان يا گروههاي جهادي مرزي نظارت ميكنند.
۲- سه هشدار طالبان به پاكستان
در نشست اخير كابينه طالبان، سه محور اصلي خطاب به دولت پاكستان اعلام شد:
1- بازگرداندن كالاهاي توقيف شده تجار افغان در كراچي و بنادر پاكستان؛
2- توقف تعرض مرزي و رعايت توافقنامههاي دوحه؛
3- پايان دادن به اخراج اجباري مهاجران افغان و حفظ كرامت انساني آنان.
طالبان هشدار دادهاند كه اگر اين مطالبات ناديده گرفته شود، روابط ديپلماتيك، تجاري و ترانزيتي با پاكستان به طور كامل قطع خواهد شد. بخش اولِ هشدار، يعني مطالبه بازگرداندن كالاهاي تجاري افغان، نشانه آشكاري است از خشم اقتصاد محلي كابل نسبت به آنچه «تعلّق نداشتن» يا «محرومسازي اقتصادي» توسط پاكستان ميخوانند. براساس گزارشها، از زمان آغاز طرح «بازگرداندن اتباع غيرمجاز» در پاكستان (پاييز ۲۰۲۳)، بيش از 4/1 ميليون تبعه افغانستاني مجبور به ترك كشور شدهاند و دهها كانتينر كالاي تجاري افغان در بنادر پاكستان توقيف شده است. محور دوم، تعرض مرزي و نقض توافقات دوحه است؛ اين نكته به ويژه از اين لحاظ مهم است كه مذاكرات دوحه در سالهاي اخير ميان طالبان و پاكستان، با واسطه چين يا كشورهاي منطقه، براي كاهش تنشها مورد استفاده قرار گرفته بود، اما به نظر ميرسد اكنون كابل ديگر آن مذاكرات را كافي نميداند و اينبار با صداي بلند هشدار ميدهد.
محور سوم، خانه به دوشي اجباري و اخراج مهاجران نيز بُعد انساني بحران را به تصوير ميكشد. افغانستان تحت حكمراني طالبان با فشاري رو به رو است كه نميخواهد شاهد بازگشت اجباري، بيثباتي اجتماعي و احساس تحقير در ميان مهاجران شود. اين موضوع ميتواند تبديل به عامل بيثباتي داخلي در خود افغانستان نيز شود.
۳- جنگ بر سر مهاجران، تجارت و حالا بمبارانها
از زمان آغاز طرح اخراج گسترده افغانها در پاكستان، فشار اقتصادي بر كابل افزايش يافته است و تحليلگران اين سياستها را «ناخواسته يا آگاهانه» در خدمت پروژهاي ميدانند كه هدفش ناامنسازي روابط دو ملت مسلمان و وابستهسازي اقتصادي كابل به مسيرهاي غيرمنطقي ديگر است. اكنون اما ابعاد جديدي به اين بحران افزوده شده است: بمبارانها و انتحاريها و نقض آتشبس. به عنوان نمونه، در تاريخ ۱۲ اكتبر ۲۰۲۵ گزارش شد كه نيروهاي ارتش افغانستان و پاكستان از طريق توپخانه و آتش سنگين در مناطق مرزي استانهاي خُست، ننگرهار، پكتيكا، پاكتيا و كنر درگير شدهاند. همچنين در روزهاي بعد، خبرگزاريها از بمباران هوايي پاكستان در داخل افغانستان خبر دادند؛ افغانستان اين اقدامات را «نقض بيسابقه آتشبس» توصيف كرد. يك نمونه ديگر: انفجاري انتحاري در نزديكي مرز پاكستان-افغانستان، منجر به كشته شدن حداقل هفت سرباز پاكستاني شد. اين حمله درحالي رخ داد كه آتشبس موقت اعلام شده بود. در پي اين حمله، پاكستان اعلام كرد كه آتشبس را تمديد كرده، اما طالبان افغان اعلام كردند كه «آتشبس شكسته شده است.» ازسوي ديگر، آژانس كمكهاي سازمان ملل در افغانستان (UNAMA) اعلام كرد كه در جريان اين درگيريهاي مرزي دهها شهروند افغان كشته يا زخمي شدهاند. در تحليل اين تحولات، شواهدي ديده ميشود كه بحران مرز و مهاجرت اكنون به سطح نظامي ارتقا يافته است و ديگر صرفا يك مناقشه اقتصادي يا سياسي نيست. به طور خلاصه: عرصه مقابله تغيير كرده است؛ از توقف كالاها و اخراج مهاجران، به توپخانه، بمباران هوايي، انتحاري و آتشبس نيمبند. اين دقيقا همان مرحلهاي است كه تحليلگران از آن به عنوان نقطه «بيثباتي فراگير جنوب آسيا» ياد ميكنند.
۴- نه به جنگ، نه به بيگانه
در همين حال، در كابل، قندهار و حتي پيشاور، صداي تازهاي شنيده ميشود: «نه به جنگ، نه به بيگانه»
اين شعار، همزمان اعتراض به دخالت قدرتهاي خارجي و هشدار به رهبران دو كشور است كه نبايد به دام تحريكات بيروني بيفتند. جامعه مدني، علما و حتي گروهي از بازرگانان پاكستاني تاكيد دارند كه اختلافات ميان دو كشور اسلامي بايد بر ميز گفتوگو حل شود، نه در ميدان نبرد. يك تحليلگر پاكستاني مينويسد: «اگر اسلامآباد و كابل نتوانند درك متقابلي برقرار كنند، آنگاه بازيگران ثالث -چه منطقهاي و چه فرامنطقهاي- از اين شكاف سوءاستفاده خواهند كرد.» اين تحليل دقيقا با نگرانيهاي كابل همخوان است؛ طالبان افغان هشدار دادهاند كه اين اختلافات نبايد به «بازيگري بيگانه عليه امت اسلامي» بدل شود. همزمان، تجار افغان و پاكستاني نيز بهطور فزايندهاي نگران پيامدهاي اقتصادي تنش هستند؛ در عمل، توقف ترانزيت، توقيف كالا، بسته شدن مرزها و بروز درگيريهاي مسلحانه همه زنگ خطري است براي اقتصاد دو كشور كه بخش عمدهاي از آن بر هم وابسته است.
۵- ضرورت اتحاد مسلمانان جنوب آسيا
تجربه چند دهه گذشته نشان داده كه هرگاه روابط افغانستان و پاكستان تيره شود، قدرتهاي فرامنطقهاي از خلأ اعتماد براي نفوذ استفاده ميكنند. اكنون بيشتر از هر زمان ديگر، ضرورت اتحاد سياسي و اقتصادي كشورهاي مسلمان جنوب آسيا احساس ميشود؛ اتحادي كه بتواند: از تكرار جنگهاي نيابتي جلوگيري كند، مانع بازگشت نيروهاي بيگانه به خاك منطقه شود و مسير اقتصاد منطقهاي را بهجاي وابستگي به مسيرهاي خارجي بازسازي نمايد. در حقيقت، اگر اسلامآباد و كابل بتوانند به زبان مشتركي برسند، آنگاه قدرتهاي فرامنطقهاي، ازجمله امريكا، چين، هند و روسيه كمتر خواهند توانست بدون مانع وارد عرصه شوند. اين اتحادي كه محور آن افغانستان-پاكستان باشد، ميتواند به مثابه سدّي در برابر بحرانهاي جديد باشد: موجهاي مهاجرت، طرحهاي امنيتي منطقهاي و تحولات ژئوپليتيكي جنوب آسيا. طالبان افغان اخيرا نيز ضمن اشاره به «پيوند ناگسستني مسلمانان جنوب آسيا»، خواستار تشكيل «مجمع اقتصادي و امنيتي مشترك افغانستان، پاكستان، بنگلادش» شدهاند. اگرچه اين پيشنهاد فعلا در مرحله مقدماتي است، اما نشان ميدهد كه كابل ميكوشد از مواجهه صرفا با اسلامآباد فراتر رود و بازيگران كلان منطقه را با خود درگير سازد.
۶- جمعبندي
درحالي كه نگاهها به مذاكرات دوحه دوخته شده و هر دو طرف از تمديد آتشبس موقت خبر دادهاند، واقعيت ميداني نشان ميدهد كه بحران كابل-اسلامآباد از سطح ديپلماتيك فراتر رفته و به آزموني براي استقلال سياسي امت اسلامي تبديل شده است. اگر دو كشور نتوانند از دام تحريكات خارجي رهايي يابند - چنان كه هشدار دادهاند - نه تنها مرزها بلكه بنيان اعتماد در سراسر منطقه فرو خواهد ريخت. بمبارانها و انتحاريها و نقض آتشبس نشان ميدهند كه اين بحران آرام نيست، بلكه در حال تسري يافتن به لايههاي امنيتي و نظامي است. اسلامآباد در موقعيتي دشوار قرار دارد: از يك سو بايد امنيت داخلي خود را تضمين كند، از سوي ديگر نميتواند رابطه با كشوري همسايه را دچار فروپاشي سازد. كابل نيز وضعيت مشابه دارد: اگرچه حاكميت طالبان بر افغانستان تثبيت شده تلقي ميشود، اما بحران اقتصادي، مهاجرتي و امنيتي همچنان فشار وارد ميكند. در نهايت، آنچه اهميت دارد اين است: آيا اسلامآباد و كابل خواهند توانست «به ميز گفتوگو» بازگردند پيش از آنكه بازيگران بزرگتر بازي را پيچيدهتر كنند؟ پاسخ به اين سوال، تا حدود بسيار زيادي تعيينكننده آينده جنوب آسيا خواهد بود.
عضو شوراي عالي و رييس كميسيون حقوقي و روابط بينالمللي تشكلهاي شاهد و ايثارگر