گروه اجتماعي
در چهارمين روز هفته سلامت روان، محمدجعفر قائمپناه كه معاون اجرايي رييسجمهور است به مراسم افتتاحيه همايش انجمن علمي روانپزشكان آمد و ضمن صحبتهايي كه در ضرورت حفظ سلامت روان ملت ايران داشت، از روانپزشكان و روانشناسان كشور خواست كه براي افزايش تابآوري و بهبود سلامت روان مردم تلاش كنند. به دنبال اين صحبتها و در پايان مراسم، خبرنگار «اعتماد» هم در گفتوگوي كوتاهي با معاون اجرايي رييسجمهور، از قائمپناه درباره دليل درخواستش از جامعه روانپزشكان كشور و وضع فعلي سلامت رواني جامعه و اقدامات دولت براي بهبود زخمهاي رواني ملت ايران پرسيد.
صادقانه در مورد ناآراميهاي جامعه توضيح داديد ولي به عنوان معاون رييسجمهور، وضع جامعه را چطور ميبينيد كه كمك روانپزشكان را لازم ميدانيد؟
روانپزشكان ميتوانند اميد و تابآوري و استواري در دل جامعه بپاشند.
چرا؟
چون جامعه مضطرب است و تابآوري مردم در برابر فشارهاي زياد و فشارهاي اقتصادي كم شده. ما هم تمام تلاشمان را داريم كه تابآوري مردم بالا برود.
آقاي رييسجمهور براي سلامت روان جامعه چه كاري ميخواهد انجام بدهد؟
يكي از اركان سلامتي، روان سالم، تابآور و استوار است. وقتي مشكلات اقتصادي مثل تورم و سايه جنگ و ساير مسائل اجتماعي و سياسي مطرح ميشود، طبيعي است كه ممكن است در جامعه اضطراب ايجاد شود. وظيفه دولتها اين است كه سايه جنگ را دور كنند. هم با اقتدار نيروهاي نظامي امنيتي، ميتوان بازدارندگي ايجاد كرد و هم همبستگي و اتحاد و انسجام ملي ميتواند سايه جنگ را از كشور دور كند. ما هم در جنگ 12 روزه خوشبختانه موفق شديم با رزمندگان دلاورمان و بيشتر از همه با انسجام ملي، وحدت ايران عزيزمان را از هر گزندي دور نگه داريم. اين مهمترين عاملي است كه هم امروز و هم در آينده ميتواند در جهت ايجاد احساس امنيت، نجاتبخش ما باشد. دولت هم براي موضوعاتي مثل گراني و تنشهاي اجتماعي، برنامهريزي دارد. تامين به موقع مواد غذايي، رفع ناترازيهاي انرژي، رفع ناترازيهاي پولي، حفظ محيط زيست، كمبود آب، تمام اين موارد در فهرست برنامههاي دولت است و البته تمام اين موارد ميتواند براي جامعه اضطرابآور باشد. دولت در تلاش است براي تمام اين موارد در حد توان برنامهريزي كند ولي از طرف ديگر، ما نميتوانيم به تهديد دشمن تن بدهيم. ايران بايد استوار بماند. ايران نبايد در مقابل دشمنان كم بياورد و سر خم كند و خميده شود. ايران بايد استوار بماند و ممكن است هم دولت و هم مردم، براي استوار ماندن هزينه بدهند ولي در طول هزاران سال، ايران هيچ وقت خم نشده و اين ايستادگي مديون تابآوري و تلاش همگاني است ولي دولت بايد بيش از همه براي سربلندي و پيروزي ايران برنامهريزي و تلاش كند.
به دنبال پاسخهاي معاون اجرايي رييسجمهور به سوالات «اعتماد»، سيدوحيد شريعت كه رياست انجمن علمي روانپزشكان ايران را برعهده دارد و در مراسم افتتاحيه همايش هم، بابت وضعيت نابسامان سلامت روان جامعه ابراز نگراني كرده بود، به سوالات «اعتماد» درباره شواهد مويد اين نابسامانيها پاسخ داد.
در مورد ناآرامي روان جامعه صحبتهايي در مراسم افتتاحيه داشتيد؛ ولي چه شواهدي در اين زمينه مشاهده ميكنيد؟
هنوز كه مطالعه جديدي در مورد سلامت روان انجام نشده ولي بعد از پايان جنگ 12 روزه تاكنون، بيشتر بر اساس شواهد غير مستقيمي كه در مراجعانمان و در اطراف و در جامعه احساس ميكنيم، اين ناآراميها را ميبينيم.
و اين شواهد چيست؟
شاهديم كه تنشها به شدت بيشتر شده، اضطراب مردم افزايش يافته، بسياري از بيماراني كه پيش از اين براي اختلالات روانيشان تحت درمان قرار میگرفتند، به مرحله كنترل بيماري رسيده بودند ولي با وقوع جنگ 12 روزه، بيماريشان دوباره عود كرد و مشاهدات ما از اين وضع نشان ميدهد كه استرس ايجاد شده به دنبال جنگ، شدت قابل توجهي داشته و كاملا بر وضعيت سلامت رواني مردم تاثيرگذار بوده است.
فقط جنگ 12 روزه چنين آسيبي براي سلامت روان مردم ايجاد كرد يا باقي مسائل جامعه هم در ايجاد اين آسيب نقش داشته؟
جنگ باعث استرس حاد شده، اما باقي استرسها، مزمن است. البته هم استرس حاد و هم استرس مزمن، مهمند. اثر استرسهاي حاد، فوري است، اما استرسهاي مزمن مخربتر است با اينكه اثرشان در درازمدت ايجاد ميشود.
مشكلات اقتصادي و شرايط اجتماعي و بحرانهاي اجتماعي در آسيب رواني تاثير ندارد؟
تاثير دارد و مشكلات اقتصادي و اجتماعي، عوامل ايجاد استرسهاي مزمن است و همان طور كه گفتم استرسهاي مزمن، مخربترينها براي سلامت روان محسوب ميشوند.
و با شواهدي كه روانپزشكان از آسيب بر سلامت روان مردم ميبينند، كارشان سختتر شده؟
بسيار سختتر شده و در بعضي موارد عملا كار زيادي از دست ما برنميآيد.
رييس انجمن علمي روانپزشكان ايران، ديروز در سخنان كوتاهي در مراسم افتتاحيه اين همايش گفته بود: « امسال با توجه به بحرانهاي متعددي كه پشت سر گذاشتيم و متاسفانه ميشود گفت كه احتمالا پيش رو خواهيم داشت، اين همايش را با شعار حفظ اميد پيش ميبريم . صحبت در مورد اميد و دانستن در مورد اميد در حالي است كه در مواجه شدن با چالشهايي در اين مسير و به صورت روزمره شاهديم كه بسياري از مراجعانمان، بايد درمان را دوباره آغاز كنند تا به اين شيوه دوباره به زندگي اميدوار شوند . البته اين وضع را نهتنها در مورد مراجعانمان، بلكه در سطح جامعه هم شاهديم . ما براي خودمان اين شأن را قائليم كه بايد براي كل جامعه تاثيرگذار باشيم، چون عوامل موثر بر سلامت، عوامل اجتماعي هستند . »
معاون اجرايي رييسجمهور هم در سخناني كه در مراسم افتتاح اين مراسم داشت، بارها به بزرگان شعر و ادبيات ايران و اشعار سعدي و حضرت مولانا و هوشنگ ابتهاج استناد كرد و صحبتهاي خود را هم با بيت آغازين شاهنامه و ابيات حكيم سخن و معمار ادبيات و زبان فارسي، فردوسي بزرگ آغاز كرد كه در اثناي آن هم به هنگام به زبان آوردن نام وطن و ملقب كردن ايران به « وطن خاموش اما صبور » متاثر شد و سپس صحبتهاي خود در اهميت تلاش روانپزشكان را چنين ادامه داد: « ما فرزندان سرزميني هستيم كه اين مادر پير اما استوار در دامن رنجها و شاديها، هزاران سال است كه ما را پرورده است . مادري كه گاه خسته است، گاه كامروا ولي هرگز ما را ترك نكرده، در توفانها خم شده اما نشكسته، در بحرانها اشك ريخته اما لبخند را از چهره فرزندانش دريغ نكرده . ايران، اين مادر دلير، امروز بيش از هر زمان ديگر به فرزندان آگاه و مهربانش نياز دارد، خصوصا به شما پزشكان روان و آرامبخش اين ملت . اگر پزشكان در دوران جنگ بيش از هر زمان ديگر تنهاي مجروح را درمان كردند، امروز اين شما هستيد كه بايد روان زخمي كشور و روان زخمي كثيري از فرزندان اين سرزمين را التيام ببخشيد . امروز به جاي زخمهاي جنگ، جوانان نااميد را زياد ميبينيم . بحرانهاي اقتصادي، مهاجرتها، فشارهاي اجتماعي، فرسودگي و نااميدي، همه اين زخمها شايد ديده نشوند اما در عمق جان جامعه نشستهاند . شما فراتر از درمانگر هستيد، شما نگاهبانان اميديد . هر جلسه درماني، هر گفتوگوي موثر ميتواند چون نوازش مادري باشد بر پيشاني كودكي خسته از دل تاريكي كه به سوي نور باز ميگردد .» قائمپناه در ادامه صحبتهايش به چالشهاي جدي در مسير درمان اختلالات رواني اشاره داشت و گفت: « ما در شرايطي كار ميكنيم كه حوزه سلامت روان با چالشهاي جدي روبهرو است . هنوز بسياري از هموطنان ما به خدمات روانشناختي دسترسي ندارند. در مناطق محروم كمبود روانشناس، مشاور و روانپزشك به وضوح احساس ميشود . بسياري از خانوادهها حتي اگر بخواهند درمان را آغاز كنند در برابر هزينهها ناتوان ميمانند . سلامت روان بر خلاف سلامت جسم هنوز در نظام بيمهاي كشور جايگاهي درخور نيافته است . از اين رو دولت، وزارت بهداشت و سازمان تامين اجتماعي، وظيفه اخلاقي و ملي دارند كه حمايت بيمهاي از خدمات روانشناختي را بسيج و اجرايي كنند و سلامت روان را نه امري لوكس، بلكه حقي همگاني بدانند، چرا كه هيچ جامعهاي بدون آرامش روان توسعه پايدار نخواهد داشت . ما نيازمند سياستهايي هستيم كه دسترسي به رواندرماني، مشاوره و آموزشهاي سلامت روان را در سراسر كشور، به ويژه در مناطق كمبرخوردار، ممكن و عمليسازيم . روانشناسي بايد از طبقات خاص فراتر رود و به دل مدارس، روستاها، دانشگاهها، شهرهاي كوچك و خانوادههاي نيازمند برسد . در گفتوگو با رواندرمانگران و مهاجران و خانوادههايي كه زير بحرانها خم شدهاند، بارها شنيدهايم كه هنوز به زندگي دل بستهاند و هنوز ميخواهند بايستند و من باور دارم اين خواستن و همين جرقه كوچك، آن چيزي است كه روان يك ملت را نجات ميدهد . ما امروز در شرايطي هستيم كه شايد اميد داشتن، دشوارتر از هميشه باشد اما در روانشناسي، اميد نداشتن هرگز درمان نيست.
اميد، نه خوش خيالي، يك تصميم آگاهانه براي ادامه دادن و ايستادن است . امروز در علم روانشناسي تابآوري يعني ايستادن، نه به خاطر آسان بودن راه، بلكه به خاطر هدف . اما بايد يادمان بماند كه تابآوري، ذاتي نيست . هيچ انساني از آغاز تابآور به دنيا نميآيد. در قصههاي اساطيري ما چه كسي مظهر تابآوري است ؟ رستم . براي ايستادن و راه رفتن بايد تابآوري داشت و همه زخمها را به جان خريد . تابآوري در روابط انساني ساخته ميشود . در محيطي كه امنيت، معنا و تعلق ميبخشد . در جمعي كه در آن ميتوان شكست خورد و دوباره برخاست . در فرهنگي كه اميد را ارزش ميداند . امروز بايد به ياد بياوريم خوشبختي مفهومي فردي نيست، بلكه مولفهاي جمعي است. هيچ انساني در جزيره خوشبخت نميشود . وقتي پيرامون ما رنج و فقر و اضطراب و نوميدي موج ميزند، احساس خوشبختي فردي، شكننده و موقتي است . ما تنها در جامعهاي ميتوانيم آرام بگيريم كه روان جمعي آن آرام گرفته باشد . چو عضوي به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار . سلامت روان و اميد، نه فقط درمان فرد، بلكه بازسازي احساس تعلق و امنيت جمعي است و شما همان كساني هستيد كه ميتوانيد اين فضا را بيافرينيد . شما ميتوانيد جامعهاي بسازيد كه در آن انسان احساس كند كه ديده ميشود . شما ميتوانيد آن چراغهاي كوچك اميد را در دل تاريكيها برافروزيد. در روزگاري كه نوميدي يك نشانه روشنفكري تبديل شده ما بايد پيامآور ايمان عملي و علمي انسان باشيم . »
ادامه صحبتهاي معاون اجرايي رييسجمهور البته باز به اهميت پاسداشت ارزشهاي وطن مربوط بود آن هم در حالي كه جمع حاضر در اين همايش به خوبي ميدانستند كه درد امروز مردم ايران، كمرنگ شدن عشق و علاقه به وطن نيست، بلكه ناتواني بابت انبوه مشكلات زندگي و پيوستگي اين مشكلات با بحرانهاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي است كه از نيمه دوم سال 1400 تا الان، روان مردم و تمام اقشار جامعه را آزار داده و زخمي كرده است .