• 1404 سه‌شنبه 22 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6163 -
  • 1404 سه‌شنبه 22 مهر

گفت‌وگو با ميترا ابراهيمي، نقاش به مناسبت برپايي نمايشگاه «پيروان پوسيدگي»

اشیای مضمحل، استعاره از مغزهای توخالی

آثار این نمایشگاه را متاثر از شرایط جامعه و آدم‌هایی خلق کردم که دور و برم می‌دیدم

مریم آموسا

«پيروان پوسيدگي» عنوان نمايشگاه نقاشي ميترا ابراهيمي است كه از 11 تا 22 مهرماه در گالري سهراب برپاست. ابراهيمي خلق اين مجموعه را از سال 1401 متاثر از شرايط اجتماعي خلق كرده است. در اين مجموعه فيگور انسان را با المان‌هاي طبيعي كه زنده نيستند و هيچ گونه باروري و رشدي ندارند، تركيب كرده و به بياني استعاره‌اي رسیده. در اين نمايشگاه ۲۳ اثر با تكنيك تركيب مواد روي مقوا در ابعاد مختلف به نمايش درآمده است.

ابراهيمي در بخشي از استيمنت نمايشگاهش نوشته است؛ «سنگ‌ها خاك مي شوند، فسيل‌ها دوباره نفس مي‌كشند، استخوان‌ها گل مي دهند و در گردونه خاك دوباره و دوباره تكرار مي شوند. اما در ذهنم، در آميختگي آنها با انسان، تصوير انديشه‌هاي سختي شدند كه نه بارور مي شوند، نه مي‌ميرند، مي‌مانند.» ابراهيمي در سال ۱۳۳۱ در تهران متولد شد. در سال ۱۳۵۷ فوق‌ليسانس خود را در رشته‌ چاپ‌هاي دستي (ليتوگرافي و اچينگ) از Goldsmiths College دانشگاه لندن دريافت كرد. ابراهيمي تاكنون آثارش را در نمايشگاه‌هاي انفرادي و گروهي متعددي در ايران و خارج از كشور به نمايش گذاشته است. به مناسبت برپایی نمایشگاه آثارش با عنوان «پيروان پوسيدگي» با او گفت‌وگو کردیم.

    در ابتداي امر بگوييد چگونه با نقاشي آشنا شديد؟

من به هر حال در يك خانواده با فرهنگ متولد شدم؛ پدر و مادرم هنرمند نبودند، اما محمود جوادي‌پور پسرعمه‌ام بود و البته پدرش هم هنرمند بودند و تابلو‌هايي با صدف و گوش ماهي درست مي‌كردند. پدربزرگم هم خط بسيار خوبي داشت شعر هم مي‌سرود. شعر‌هاي خودش و شاعران بزرگ را با قلم ريز نستعليق شكسته مي‌نوشت من چند نمونه خط‌هايش را دارم. يك‌بار همسرم يكي از خط‌هايش را به آقاي افعي نشان داده بود به همسرم گفته بودند امروزه هيچ كس پيدا نمي‌شود كه‌ چنين خطي بنويسد. به هر حال من در چنين فضايي بزرگ شدم و هر وقت به خانه آقاي جوادي‌پور مي‌رفتم از تماشاي آثارش و زماني كه مشغول كار بود، لذت مي‌بردم. به نوعي تحت تاثير نقاشي‌هايش بودم. وقتي هم كه ديپلم رياضي گرفتم، مي‌خواستم معماري بخوانم. دانشكده هنر‌هاي تزييني قبول شدم در دانشگاه دو سال درس عمومي مي‌گذرانديم و بعد انتخاب رشته مي‌كرديم آن زمان با عليرضا اسپهبد هم‌دانشگاهي بوديم و چون او گرافيك خوانده بود به من گفت تو هم گرافيك بخوان تا بعد با هم دوباره ادامه تحصيل بدهيم. مي‌خواستم مجسمه‌سازي بخوانم، اما اسپهبد رايم را زد. بعد از دوره كارشناسي با هم رفتيم لندن و آنجا چاپ‌هاي دستي ليتو و اچينگ خواندم تقريبا تا اوايل انقلاب من كار گرافيك مي‌كردم و به عليرضا در كار‌هاي گرافيكش كمك مي‌كردم.

     از چه زماني تمركزتان را روي نقاشي گذاشتيد؟

بعد از اينكه پسرم سه، چهار ساله شد و رفت كودكستان شروع كردم به نقاشي كردن و از سال ۱۳۶۵ پيوسته نقاشي مي‌كردم و آثارم را هم در نمايشگاه‌هاي انفرادي و هم نمايشگاه‌هاي گروهي در گالري گلستان به نمايش گذاشتم.

     آيا پيش از دوره دانشگاه نقاشي مي‌كشيديد؟

از دوران كودكي مثل همه بچه‌ها نقاشي مي‌كشيدم. اما از كودكي به هنر‌هاي دستي خيلي علاقه‌مند بودم دست من دايم كار مي‌كرد. اوايل انقلاب من براي امرار معاش خانواده با پارچه تابلو، كوسن و روميزي درست مي‌كردم و مي‌فروختم. در خانواده ما همه زن‌ها خياطي مي‌كردند و من با تكه پارچه‌هايي كه داشتم با تكنيك‌هاي دوختي كه از اروپايي‌ها و امريكايي‌ها فرا گرفته بودم چهل تكه درست مي‌كردم. بعد‌ها يكسري از گره‌هاي معماري و گچكاري‌هاي ايران را هم با تكنيك چهل تكه اجرا كردم هنوز چند نمونه‌اش را دارم. يكي از تابلو‌ها همچنان روي ديوار خانه‌ام نصب است. دوره‌اي هم چون زنان تازه مجبور شده بودند روسري سر كنند بسياري از طرح‌ها و موتيف‌هاي ايراني را روي روسري اجرا مي‌كردم و روسري‌ها را مي‌فروختم. در كنارش سال‌ها براي خودم و خانواده‌ام خياطي مي‌كردم و همه از كار‌هايم حيرت مي‌كردند.

     بي‌شك محمود جوادي‌پور يكي از مهم‌ترين نقاشان ايران است. هيچ وقت شاگرد‌ ايشان نبوديد؟

خانه و آتليه آقاي جوادي‌پور يكي بود و من هر بار به خانه‌اش مي‌رفتم محو شيوه كار كردن و آثارش مي‌شدم. آنقدر آقاي جوادي‌پور شخصيت آرام و دلنشيني داشت كه هر كس او را مي‌ديد اگر استعدادي در نقاشي نداشت به نقاشي علاقه‌مند مي‌شد. من فقط آثارشان را ديده‌ام و شاگرداش نبودم، اما زماني كه دچار نقاشي شدم، تلاش كردم ضمن تجربيات شخصي خودم از تجربيات استاد جوادي‌پور هم در نقاشي استفاده كنم و تا حدودي متاثر از ‌ايشان بودم. البته تا حدودي هم متاثر از شيوه تركيب‌بندي، بعد بينش متاثر از همسرم عليرضا اسپهبد بودم.

     رنگ سفيد يا بك‌گراند خالي از مشخصات آثار شما به شمار مي‌رود. چگونه به اين رنگ و بك‌گراند خالي در آثارتان رسيديد؟

اين صفحه‌هاي سفيد يا بك‌گراند‌هاي سفيدي كه در كار‌هايم ديده مي‌شود متاثر از رشته گرافيكي است كه خوانده بودم. من رنگ سفيد را به عنوان پس‌زمينه خيلي دوست دارم و اصولا كار‌هاي خلوت را خيلي دوست دارم.

     آيا نقوش هندسي كه با پارچه مي‌ساختي هيچ وقت نخواستيد به عنوان كلاژ وارد نقاشي‌هايتان كنيد؟

نه، اما هميشه ‌ايده‌هايي دارم كه از آنها در كار‌هايم استفاده كنم. من يك چهل‌تكه دو متري سال‌هاي پيش ساخته‌ام و در اين كار خاطرات كل خانواده‌ام را از مادربزرگم تا همسر و فرزندم حفظ كرده‌ام. دلم مي‌خواهد از اين كار در آثارم كلاژ كنم، اما انگار هنوز زمانش نرسيده. اين چهل‌تكه‌ها در طبيعت‌هاي بي‌جانم در قالب نقاشي راه خودشان را پيدا كرده‌اند.

     سوژه همه نقاشي‌هاي شما حتي زماني كه طبيعت بي‌جان كار مي‌كنيد، انسان است. اين انسان‌ها از كي وارد آثار شما شده‌اند؟

من متاثر از جامعه هستم و از ۲۰ سال پيش آدم‌ها به ويژه زن‌ها وارد آثارم شده‌اند و در كنارش اسطوره‌ها و روايت‌ها از دوره‌اي كه سياه‌قلم كار مي‌كردم وارد آثارم شده‌اند. واقعيتش اين است در دوره‌اي كه زندگي مي‌كنيم، نمي‌توانم گل و بلبل بكشم به هر حال انسان و فيگورش برايم مهم است و دوست ندارم انتزاعي يا سورئال نقاشي بكشم.

     در مجموعه اخيرتان شاهد تلفيق انسان با سنگ تنه‌هاي خشكيده و جمجمه هستيم. اين فرم‌ها چگونه به جهان شما راه يافت؟

اين تركيب متاثر از جامعه وارد آثارم شد؛ متوجهم.

     آدم‌هاي نقاشي‌هايتان يا زمان و مكانمند هستند يا اينكه نه ما آدم‌ها را در دوره‌هاي مختلف تاريخي مي‌توانيم ببينيم؟

اين آدم‌ها به مكان و جغرافياي خاصي تعلق ندارند، چون انسان و مسائلش در همه جهان مشترك است و انسان‌ها عواطف مشتركي دارند.

     آيا هر اثري كه خلق مي‌كنيد، به عنوان اثری در متن یک مجموعه به آن فكر مي‌كنيد يا اينكه نه، فقط یک تك اثر است؟ چگونه يك دوره كاري برايتان شروع مي‌شود؟

من دوره‌هاي مختلفي در نقاشي تجربه كرده‌ام كه شايد اصلا به هم ربطي نداشته باشند. مثل برخي هنرمندان يك دوره را نمي‌گيرم تا ابد هي تكرار بكنم. برخي نقاشان فقط با يك تكنيك سال‌ها روي يك موضوع كار مي‌كنند، اما من در هر دوره، تجربه جديدي كسب مي‌كنم. از تكرار خودم بدم مي‌آيد.

به همين دليل معمولا دوره‌هاي مختلف هم با موضوع‌هاي مختلفي شروع شده، وقتي هم يك دوره تمام مي‌شود دوباره به آن برنمي‌گردم. برخي ‌ايده‌ها در شب بي‌خوابي‌ها به ذهنم خطور كرده و مدتي طول كشيده تا كامل شده است هر دوره كاري هم به سايز و تكنيك كار بستگي دارد. مثلا مجموعه اخيرم از سال ۱۴۰۱ شروع شده و تا چند وقت پيش كه كامل شد. در دهه اخير به خاطر مشكل گردنم تقريبا لاك‌پشت‌وار پيش مي‌روم.

     ريشه اين جزيي‌نگری کجاست؟

شايد به روحيه ايراني من باز مي‌گردد؛ مثل مينياتور و صنايع‌دستي‌مان كه هميشه با آن برخورد داشتيم، جزييات مينياتور‌هاي ايراني ما را جذب مي‌كند. من هم به دليل كار گرافيك و هم خياطي كه خيلي با ظرافت و دقت همراه هستند هميشه در آثارم به جزييات توجه دارم. كلا ساخت و ساز را دوست دارم و اين كار به من خيلي آرامش مي‌دهد. به خصوص زماني كه آدم اضطراب دارد يا يك كمي حال روحي‌اش مساعد نيست.

     آدم‌هاي نقاشي‌هاي شما از كجا مي‌آيند و چه جوري وارد جهان شما مي‌شوند؟

اين آدم‌ها كاملا ذهني هستند؛ ولي همه جا مي‌توانند زندگي بكنند. به هر حال آدم‌هاي اطراف هم ممكن است كه بيشتر در ذهنم باشند و آنها را هم طراحي بكنم. خيلي از آدم‌هايي كه كشيدم اصلا نمي‌شناسم؛ اما بار‌ها تداعي‌كننده فردي است.

     چه انرژي و نيرويي شما را به نقاشي كردن وا مي‌دارد؟

من هميشه فكر مي‌كنم كسي كه نقاشي نمي‌كشد در طول روز چه كار مي‌كند. خود نقاشي و مطالعه كردن به من انرژي كار كردن مي‌دهد. من در طبيعت و كوهنوردي و پياده‌روي هميشه به نقاشي فكر مي‌كنم و خيلي از همين جزييات از طبيعت وارد جهان نقاشي‌هايم شده است. يكي از مهم‌ترين چيز‌هايي كه شما را در واقع مي‌تواند پخته كند و بهتان انرژي بدهد، طبيعت است. رودن مي‌گويد سرچشمه همه هنر‌ها طبيعت است و من اين موضوع را با گوشت و پوستم درك كرده‌ام.

     مجموعه اخيرتان چگونه شكل گرفت؟

همين نمايشگاه اخير هم در واقع از يكسري چوب‌هاي خشك و ريشه‌هاي خشك درختان و يكسري سنگ و يك جمجمه كه من ۳۰ سال پيش جمع كرده بودم، شروع شد. اين ‌اشيا را هر بار كه در خانه‌ام مي‌ديدم، مي‌گفتم كه بايد از اين ‌اشياي بي‌جان يكسري كار بكنم تا اينكه سال ۱۴۰۱ به ذهنم خطور كرد كه مي‌توانم آنها را با فيگور انسان تركيب كنم.

     چرا در این مجموعه شما‌ اشيا و عناصري که مراحل اضمحلال و فروپاشي را تجربه كردند، با يك انسان تلفيق كرده‌ايد؟

اين تاثير را من از جامعه گرفتم؛ هميشه ما با يكسري آدم دور و برمان مواجهیم كه انگار مغزشان خالي است و هيچ تفكر و عملي ندارند. من سال ۱۴۰۱ تحت تاثير همان شرایطی که به وجود آمد و اعمالي كه از ‌يکسري آدم‌ها ديدم، اين مجموعه را خلق كردم.

     بازخورد نمايشگاهتان چطور بود؟

خيلي عالي بود. در فضاي مجازي هم كلي بازخورد‌هاي خوب گرفتم.

     يادم است قرار بود اين نمايشگاه در اول تيرماه برگزار شود كه با جنگ، برگزاري آن به زمان ديگري موكول شد. انگار خود نمايشگاه هم متاثر از جنگ شد؟

بله، اتفاقا به آقاي تركمن، مدير گالري سهراب چندين بار گفتم كه اين روز‌ها كه مكانيزم ماشه قرار است فعال شود چرا نمايشگاه برپا كنيم؛ در نهايت او مرا مجاب كرد كه ما سال‌هاست درگير اين ماجرا هستيم و از فردا هم خبري نيست براي همين تن به برپايي نمايشگاه دادم. اتفاقا سال ۱۳۹۸ هم سايه گراني بر سر نمايشگاهم افتاد. خب ما در اين جامعه زندگي مي‌كنيم با همه اين بحران‌ها هميشه سر و كار داريم و بايد كار خودمان را بكنيم.

     با توجه به اينكه شما به انسان فكر مي‌كنيد و به انسان فكر كردن تعهد مي‌آورد، اين تعهد كجاي كار شماست؟

اگر هنرمند بخواهد فقط بيان صرف داشته باشد به سمت شعار مي‌رود، اما وقتي حرف از هنر مي‌شود هنر در واقع‌ زواياي ديگر به اين كار مي‌دهد و اين باعث مي‌شود كار لايه به لايه شود. تعهد در هنر مثل بندبازي است. واقعا براي اينكه اگر يك ذره اين ورتر بيايد كار شعاري و تبديل مي‌شود به گرافيك روزانه يا كاريكاتور كه تاريخ دارد. آدم باید با حساسيت بسيار كار بكند تا ‌ايده‌اش را با بيان هنري اجرا كند.

     وقتي به دوره‌هاي مختلف كاري شما نگاه مي‌كنم، می‌بینم اصلا درگير سوژه‌هايی كه بازار به هنرمند تحميل مي‌كند، نشديد.

بله دقيقا، چون من جوگير اين ماجرا‌ها نمي‌شوم و واقعا كار خودم را ارائه مي‌دهم و اصلا اهل اين ماجرا‌ها و هياهوي هنر‌هاي تجسمي نيستم. حتي عضو انجمن نقاشان نيستم، چون هميشه خواستم استقلال راي خودم را داشته باشم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون