« اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با كارشناسان بررسي میکند
دلال صلح در شرمالشيخ
عبدالرضا فرجيراد: نشست شرمالشيخ فرصتي است براي ترامپ تا فارغ از چالشهاي پيش روي طرح غزه خود را چهرهاي صلحساز قلمداد كند
حسن بهشتيپور: ايران هوشمندانه در نشست شرمالشيخ شركت نكرد، زيرا نميخواست به فرمول از پيشنوشته شده امريكا براي آينده غزه مشروعيت بدهد
حديث روشني
كنفرانس صلح غزه روز گذشته در شهر ساحلي شرمالشيخ مصر با حضور سران و نمايندگان دهها كشور از جمله ايالات متحده، قطر، عربستان سعودي، اردن، فرانسه، بريتانيا، ژاپن و هند برگزار شد. رياست اين نشست را «عبدالفتاح السيسي»، رييسجمهور مصر برعهده داشت و محور گفتوگوها، تثبيت آتشبس در غزه و آغاز روند بازسازي اين منطقه عنوان شد. در حالي كه اسراييل در اين نشست غايب بود، ايران نيز بهرغم دريافت دعوتنامه رسمي، از حضور در اجلاس خودداري كرد. سيد عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان در توضيح اين تصميم گفت: «تهران از دعوت رييسجمهور مصر قدرداني ميكند، اما نه رييسجمهور پزشكيان و نه من نميتوانيم با همتاياني وارد تعامل شويم كه به مردم ايران حمله كرده و همچنان به تهديد و تحريم ما ادامه ميدهند.» او در عين حال تاكيد كرد كه جمهوري اسلامي از هر ابتكاري كه به نسلكشي اسراييل در غزه پايان دهد و خروج نيروهاي اشغالگر را تضمين كند، استقبال ميكند. در همين حال دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا پيش از انجام سفر به تلآويو در گفتوگو با خبرنگاران مدعي شد: «جنگ در غزه تمام شده» و وعده داد: «اداره جديد غزه به زودي آغاز به كار خواهد كرد.» او توافق اخير ميان اسراييل و حماس را «بزرگترين دستاورد دوران رياستجمهورياش» خواند و از نقش قطر در دستيابي به اين توافق قدرداني كرد. گفتني است رسانههاي امريكايي از جمله آكسيوس و نيويوركتايمز همزمان گزارش دادهاند كه داماد ترامپ، «جرد كوشنر» در كنار «استيو ويتكاف»، نماينده ويژه ترامپ در خاورميانه، هدايت بخش مهمي از تماسهاي غيرعلني را برعهده داشتهاند. به گفته اين منابع، مذاكرات صلح نه در واشنگتن، بلكه از اقامتگاه كوشنر در ميامي آغاز و سپس به قاهره منتقل شد. در عين حال و با وجود اجماع اعراب و امريكا براي نهايي كردن طرح صلح ترامپ در مصر، همچنان گمانهزنيها پيرامون آينده غزه و در بعدي كلانتر آينده منطقه به قوت خود باقي است. گروهي از ناظران نسبت به ماهيت و دوام اين توافق در ميان مدت و بلندمدت ترديد دارند و آن را صلحي شكننده به مثابه توافق آتشبسهايي كه پيشتر نيز ميان حماس و اسراييل برقرار شده بود، تحليل ميكنند. به ادعاي اين گروه تصميم ايران براي عدم حضور در شرمالشيخ را نيز ميتوان تلاشي براي حفظ فاصله از اجماعي دانست كه هنوز مباني واقعي آن روشن نيست، چرا كه به باور اين گروه تهران با تاكيد بر حق ملت فلسطين براي تعيين سرنوشت خود، همچنان بر ضرورت پايان كامل اشغالگري و توقف كشتار در غزه پافشاري ميكند. گروهي ديگر اما كنفرانس شرمالشيخ را بيش از آنكه نشانهاي از آغاز صلحي پايدار بدانند، بازتابي از رقابت قدرتهاي بزرگ بر سر بازتعريف نقش خود در خاورميانه ارزيابي ميكنند، جايي كه هر «طرح صلح» نيز بوي رقابت ميدهد و هر توافقي در دل خود، بذر منازعه تازهاي را ميكارد.
عبدالرضا فرجيراد:
طرح توافق غزه ميتواند كابينه نتانياهو را با بحران مشروعيت روبهرو كرده و زمينه را براي بركناري نخست وزيري اسراييل فراهم كند
عبدالرضا فرجيراد، استاد ژئوپليتيك در پاسخ به پرسش «اعتماد» نتايج كنفرانس صلح در شرمالشيخ مصر با حضور رييسجمهور امريكا و چرايي حضور ترامپ در اين نشست توضيح داد: نشست شرمالشيخ حداقل به ظاهر براي شخص ترامپ به عنوان يك دستاورد بزرگ طي چند ماه گذشته قلمداد خواهد شد. البته كه ميتوان گفت تا حدودي نيز صلح غزه براي او موفقيتي بزرگ تلقي ميشود، چراكه جنگ در غزه دو سال ادامه داشت و فاجعه نسلكشي نيز رخ داد. حماس نيز به اين طرح ترامپ واكنش مثبتي نشان داد و همزمان كشورهايي مانند مصر و قطر هم در روندي كه اتفاق افتاد، نقش داشتند. از نظر من اين دستاوردي است كه آقاي ترامپ تا چند ماه از آن بهرهبرداري خواهد كرد. به گفته فرجيراد احتمال دارد بعد از اين دستاورد، او به ديگر مسائل منطقهاي بپردازد. البته دونالد ترامپ اظهارات متناقض زيادي دارد؛ چند روز پيش مدعي شد كه ما سراغ حل بحران اوكراين ميرويم و بار ديگر مدعي شد كه ما مساله ايران را نيز حل ميكنيم. اما اكنون به نظر ميرسد تمركز او روي خاورميانه است؛ به عبارتي بعد از تكميل آتشبس و اجراي بندهاي قرارداد، احتمالا بر تداوم توافق ابراهيم يعني عاديسازي روابط كشورهاي عربي و اسراييل تمركز خواهد كرد. فرجيراد در ادامه افزود: در اين ميان يكي از موانع اصلي كه هم اروپا و هم اعراب روي آن تاكيد دارند، راه حال دو دولتي است. در توافق ۲۰ مادهاي مربوط به غزه، ترامپ تنها يك اشاره گذرا به مساله دو كشور داشته كه شايد با همان اشاره كوچك نيز بخواهد اين طرح را پيش ببرد و همزمان طرح ابراهيم را دنبال كند. البته كابينه راستگراي اسراييل ممكن است مانع اجراي اين طرح باشد؛ اين احتمال نيز وجود دارد كه پس از طرح صلح نتانياهو دادگاهي شود. از طرفي انتخابات زودرس در اسراييل برگزار شود و نتانياهو دوباره تلاش كند نخستوزير شود، اما شرايط اينبار به مراتب سخت است. در داخل اسراييل، اوضاع پيچيده است، چراكه به واسطه تبادل اسرايي كه چه زنده بودند و چه كشته شدند موجي عليه نتانياهو شكل گرفته است. تظاهراتي كه پيشتر نيز برگزار شده احتمال دارد گستردهتر شود. لذا اگر تغييري در درون اسراييل رخ دهد، ممكن است نظر ترامپ هم نسبت به اين طرح صلح تغيير كند.
فرجيراد در ادامه گفتوگويش در رابطه با تاثير رويكرد راست افراطي اسراييل بر توافق ميان اسراييل و فلسطين خاطرنشان كرد: به نظر ميرسد تحركات اعضاي اين جريان چندان اثرگذار نباشد، چراكه موجي در اسراييل به راه افتاده كه منجر به قهرمانسازي شخص ترامپ شده است. اين قهرمانسازي ميتواند روي سياستهاي داخلي اسراييل اثر بگذارد. به باور اين استاد ژئوپليتيك اگر ترامپ پيشنهاد كند به مردم بگويند به چه كسي راي دهند يا ندهند، احتمال انتخابات زودرس وجود دارد. مردم اسراييل نيز خستهاند و ممكن است تحت تاثير اين روايت قرار بگيرند كه ترامپ باعث شد اسرا آزاد شوند يا جنگ تمام شود. نتانياهو نيز تلاش ميكند خود را شريك اين موفقيت نشان دهد و اخيرا نيز مدعي شد جنگ تمام شده است؛ ادعايي كه به نظر ميرسد مردم اسراييل آن را نپذيرفتهاند. اخيرا نيز آقاي ويتكاف هم در جمع تظاهركنندگان نام نتانياهو را بر زبان آورد و مردم واكنش نشان دادند. البته كه نميتوان گفت نتانياهو در ميان مردم منفور شده است اتفاقا طرفداران زيادي دارد. اما ترامپ ميتواند موجي در اسراييل ايجاد كند كه بر محبوبيتش تاثيرگذار باشد.فرجيراد در ادامه و درباره رويكرد احتمالي حماس پس از توافق صلح و بالاخص مساله خلع سلاح تشريح كرد: مساله خلع سلاح دو بعد دارد: يكي سلاح سنگين و ديگري سلاح سبك. تا آنجا كه اطلاع دارم، حماس موافقت كرده سلاح سنگين خود را تحويل دهد به دولت فلسطيني و برخي دولتهاي عربي مانند مصر و قطر. اما موضوع سلاح سبك پيچيدهتر است؛ حماس ميگويد اين سلاح سبك براي ايفاي نقش انتظامي و پليسي لازم است و حاضر نيست همه سلاحهاي سبك خود را تحويل دهد. طرف مقابل يعني اسراييل ميگويد حماس بايد همه سلاحها را تحويل دهد و بنا بر آنچه در طرح صلح آمده است اگر تفكر حماس همچنان بر تقابل با اسراييل باشد، امكان حضور اين گروه در غزه وجود ندارد و در آن صورت ممكن است رهبران مجبور شوند از نوار غزه خارج شوند. واقعيت اين است كه اين فرآيند فراز و نشيب فراواني دارد و به مرحله دوم مربوط ميشود. با اين همه مرحله اول آتشبس كه شامل ورود مواد غذايي، دارويي و آزادي اسراست، اجرا شد. همچنين اسراييل نيز از تصرف پنجاه درصدي خاك غزه عقب نشسته است هرچند همان پنجاه درصدي كه در اختيار داشت را همچنان در تصرف خود دارد. اجراي مرحله دوم اما نيازمند كمك كشورهاي عربي، تركيه و فشار امريكاست. مرحله دوم نيز خلعسلاح حماس و استقرار نيروهاي اسراييلي در مرز است و شكلگيري دولتي تكنوكرات يا مديريتي بينالمللي و شخص توني بلر نخست وزير اسبق انگليس. البته حماس نسبت به اين فرآيند اعتراض دارد. من معتقدم احتمال اينكه اسراييل دوباره وارد جنگ با غزه شود، زياد است، زيرا هرگونه درگيري جديد به اعتبار و دستاورد تبليغاتي ترامپ آسيب ميزند. بنابراين بعيد است كه مجددا موج آوارگي و تخليه جمعيتي شكل بگيرد. اما در عين حال مساله خلع سلاح كامل هنوز حل نشده و پيچيدگيهاي زيادي پيشِرو است.
حسن بهشتيپور:
ترامپ شايد در كوتاهمدت تلاش كند از نشست شرمالشيخ بهرهبرداري كند، اما از آنجايي كه صلح با توسل به زور اعمال شده و ناپايدار است، دستاوردهاي آن نيز براي امريكا قابل اعتنا نيست
حسن بهشتيپور، پژوهشگر مسائل بينالملل در پاسخ به پرسش «اعتماد» درباره چرايي عدم حضور ايران در نشست شرمالشيخ با حضور ترامپ گفت: به واقع به اين ايده كه ايران بايد در اين نشست حضور پيدا ميكرد، نقدي جدي دارم. استدلال حاميان چنين ادعايي بر اين پايه است كه ميگويند صندلي خالي ايران در اين اجلاس كمكي به ايران نخواهد كرد و بايد حضور داشته باشيم و ديدگاههاي خودمان را مطرح كنيم. اين مهمترين دليلي است كه مطرح ميكنند. ضمن اينكه معتقدند شركت در اين نشست، فضايي مثبت ايجاد ميكند، ملاقاتها انجام ميشود و گفتوگوهاي حاشيهاي شكل ميگيرد و اين به نفع ايران خواهد بود. اما در نقد اين ديدگاه بايد گفت اين استدلال كه نبايد صندلي ايران خالي باشد بيشتر براي اجلاسهاي بينالمللي است كه كشورها بتوانند نظرهاي خود را بيان كنند؛ اما اجلاس شرمالشيخ يك اجلاس بينالمللي دستوري است.
دستور كار آن از قبل مشخص است، محتوا معلوم است و اصولا ايران يا ساير كشورها نقشي تعيينكننده در روند آن ندارند. موضوع اصلي اين اجلاس، آينده غزه است، نه آتشبس، چون آتشبس از قبل برقرار شده و ايران هم بيانيهاي دقيق و مستدل داده و استدلالات روشني براي حمايت از آن ارايه كرده است. اهداف اين طرح كه تا حدودي مورد حمايت ايران نيز بود شامل اين موارد است؛ اول پايان دادن به جنايت عليه بشريت. دوم اينكه مردم مظلوم غزه در شرايط بسيار سختي هستند و فضا براي كمكهاي انساني فراهم شود و سوم زمينه براي خروج اسراييل از مناطق اشغالي ايجاد شود، هر چند ايران هشدارهاي خود را ارايه داده است. اما بحث اصلي نشست شرمالشيخ، آتشبس نيست؛ بلكه آينده است. آيندهاي كه طبق فرمول امريكا شكل گرفته است. به عبارتي اين فرمول بر اين ادعا تاكيد دارد كه اول اينكه حماس خلع سلاح شود و در آينده نقش عملياتي نداشته باشد. دوم مديريت غزه به شكل بينالمللي ادامه يابد و سوم اسراييل همچنان در بخشهاي مختلف غزه حضور نظامي داشته باشد. به گفته بهشتيپور در چنين اجلاسي كه دستور كار و جزييات آن از قبل مشخص است، حضور ايران دو وجه دارد: يك وجه اين است كه ايران به شكلي انقلابي ظلم و جناياتي كه طي دو سال گذشته رخ داده را مطرح كند و پرواضح است كه چنين اظهاراتي هيچ همراهي ندارد. وجه دوم، ارايه عباراتي ديپلماتيك و دوپهلو است؛ حرفهايي كه نتيجه ملموسي نداشته و به نوعي نشان دهد ايران مخالف نيست. اين هم در واقع نقض غرض است؛ يعني دقيقا در راستاي منافع امريكا عمل كردهايم و مشاركتكننده در بحثي شديم كه ظلم آشكار در حق مردم فلسطين را ناديده ميگيرد. از طرفي ذكر اين نكته مهم است كه حتي اگر فرض محال بگيريم ايران، اسراييل را به رسميت ميشناخت و اعلام ميكرد كه فلسطينيها بايد درباره سرنوشت خود تصميم بگيرند، باز هم اگر به اين اجلاس دعوت ميشديم بايد براي حضور خود مابهازايي دريافت ميكرديم. حداقل از نگاه رئاليسم تدافعي ميتوانستيم بگوييم كه اكنون كه ما نيز اين شرايط را پذيرفتيم، چه اتفاق خارقالعادهاي رخ خواهد داد. در اين حالت، طرف امريكايي بهرهبردار اصلي ميشد. واقعا اين چه توصيهاي است كه به مسوولان داده ميشود كه در اين نشست حضور پيدا كنند.بهشتيپور در ادامه و ضمن ارزيابياش از برگزاري چنين اجلاسي درباره اينكه شرمالشيخ ميتواند موفقيتي بزرگ براي ترامپ رقم بزند يا خير، تشريح كرد: اينكه اين اجلاس يك دستاورد براي ترامپ محسوب ميشود يا نه، به نتيجه آن بستگي دارد. به عنوان مثال اينكه بر اساس اين طرح اگر حماس در آينده غزه هيچ نقشي نداشته باشد و همزمان اسراييل نيز راهكار تشكيل دو دولت را بپذيرد، بله براي ترامپ دستاورد تلقي ميشود. اما به باور من چنين چيزي اتفاق نخواهد افتاد. تجربه گذشته نشان داده وقتي يك توافق پايدار شكل ميگيرد كه دو طرف حداقل نفع را ببرند، اما وقتي يك طرف ديكته ميكند و استراتژي صلح از طريق قدرت، همان راهبردي كه توسط ترامپ پيگيري ميشود، اعمال شود، ممكن است صلحي در كوتاهمدت برقرار شود ولي در ميانمدت و بلندمدت پايدار نخواهد بود، چراكه طرفي كه به او ظلم شده، با تمام امكانات تلاش ميكند پاسخ دهد و روند را به هم بزند.
اين تحليلگر روابط بينالملل در ادامه و در زمينه ادعاي تحميل نظم جديد در خاورميانه توسط ترامپ به «اعتماد» گفت: اين تحليل هم درست است و هم نادرست. از اين جهت درست است، چراكه اين ايده خاورميانه جديد در چارچوب كلي دكترين ايالات متحده در سالهاي طولاني مطرح شده است. بعد از فروپاشي شوروي، بحث خاورميانه جديد توسط شيمون پرس مطرح شد و حتي قبل از آن هم مطرح شده بود، ولي خيلي روشنتر و صريحتر بعدها نيز توسط خانم رايس، وزير امور خارجه آقاي بوش اين ايده تئوريزه شد. اوباما نيز بعدتر توضيحات مفصلي ارايه كرد. به عبارتي ايده خاورميانه جديد و نظم جديد چيز تازهاي نيست و از سال ۱۹۹۱ تاكنون مرتب مطرح شده است؛ شكلهاي آن متفاوت بوده، اما ماهيت كلي يكسان است. از طرفي، تحليل غلط است اگر تصور كنيم با يك كنفرانس صلح يا نشست ميتوان نظم جديد ايجاد كرد. اين فقط ادامه حركت گذشته است؛ ادامه تلاشهاي امريكا و شخص ترامپ. ترامپ اين نظم را طوري تصور ميكند كه اسراييل محور است و كشورهاي عربي در پيرامون اسراييل در چارچوب صلح ابراهيم مشاركت داشته باشند و فلسطينيها همچنان شهروندان درجه دو باقي و زير سلطه اسراييل بمانند. اين نقشه ترامپ است، اما واقعا چنين ايدهاي عملياتي نيست و نميتوان به راحتي آن را اجرا كرد.
بهشتيپور در ادامه خاطرنشان كرد: درست است، مقاومت تضعيف شده ولي همانطور كه گفتم، در ميانمدت و بلندمدت ظلم يكطرفه پايدار نخواهد بود. بايد منافع فلسطين هم لحاظ و سرزميني براي آنها در نظر گرفته شود، در حالي كه اسراييل اصلا زير بار چنين ايدهاي نميرود. اين بازيگر با تداوم شهركسازيهايش در كرانه باختري و همزمان بيش از سه هزار شهرك ساخته و حدود صد هزار نفر جمعيت را در آنها اسكان داده است. آمار واقعي احتمالا بيشتر است؛ تمام خطوط ارتباطي كلان كرانه باختري قطع شده و مناطق در اختيار شهركنشينان قرار گرفتهاند. اينكه چگونه اين نظم جديد در چنين شرايطي اجرايي شود، واقعا پيچيده است. بنابراين به باور من در عمل خيلي دشوار است و ميتوان گفت اين ايده نظم جديد در خاورميانه اقدامي در راستاي اقدامات قبلي است كه امريكا و متحدانش در حال انجام آن هستند.