ادامه از صفحه اول
عناصر خاكي كمياب؛ تغيير نقشه ژئوپوليتيك
طنز تاريخ نفت اما در اينجاست كه راكفلر، آن امپراتور تمامي تاريخ نفت، در سال ۱۸۷۶ يا ۷۷ تصميم ميگيرد يك بازار چند صد ميليون نفري در خارج از امريكا، كه ديگر اشباع شده بود، براي فروش تصاعدي نفت پيدا كند. در اين انديشه ماهرانه، او يك تانكر بزرگ نفت با ۵۰۰۰ فانوس راهي شانگهاي و كاخها و بزرگان چين ميكند. بله چين. چين آن روزگار ۴۰۰ ميليون نفر جمعيت داشت و بازار بكر و دستنخوردهاي براي اشتهاي سيريناپذير راكفلر بود. او با فرستادن يك تانكر نفت و هزاران فانوس، خانه اعيان و اشراف و خيابانها و ميادين شهرهاي بزرگ چين را با روشنايي معجزهمانندي روشن ساخت: اعجاز نفت و فانوس. اكنون ۱۵۰ سال از آن اعجاز ميگذرد. چين نه فقط كارخانه توليد جهان، كه مبدا ژئوپوليتيك تازه جهان در قرن ۲۱ شده است. چين حساسيتهاي نفتي قرن بيستم را كه براي هر قطرهاش، يك قطره خون مباح ميشد، به صنعت عناصر خاكي كمياب تغيير داده است. به نحوي كه ديگر آتش جنگ در خاورميانه برپا نخواهد شد. خاورميانه حالا براي ارضاي عطش هميشگي جنگ در درون خودش بايد به چيزي به جز نفت فكر كند. به هر چيزي كه صلح نباشد.
به داستان عناصر خاكي كمياب و تغيير ذائقه ژئوپوليتيك جهان برگردیم. دوباره به چين. جهان يك بار ديگر در ساعت 57: 10 صبح جمعه ۱۰ اكتبر/ ۱۸ مهر ۱۴۰۴ با توييت بلند و پر از خشم ترامپ به خود لرزيد. هيچ كس نميدانست دقيقا چه شده است. ترامپ در اين بیانيه خشماگين اعلام كرد چين بر روي صادرات عناصر خاكي كمياب كه مورد نياز امريكاست، ممنوعيتهاي تازه قرار داده است. او پنج ساعت بعد، در پست خشمگينانه ديگري در تلافي اين اقدام چين، تعرفه ۱۰۰ درصدي، علاوه بر تعرفههاي پيشين، بر كالاهاي چيني قرار داد. ترامپ از شدت عصبانيت، برنامه ديدار ماه جاري خود در كره جنوبي با رييسجمهور چين را هم لغو كرد. اما چه شد كه ترامپ و كاخ سفيد تا به اين حد از اقدام چين براي جلوگيري از صادرات مواد خاكي كمياب، عصباني شده و عنان از دست دادند؟ وال استريت ژورنال در گزارش شنبه ۱۹ مهر خود پرده از اين راز برميدارد. اين روزنامه گزارش ميدهد: «چين اكنون ۷۰ درصد از استخراج عناصر خاكي كمياب، ۹۰ درصد از صنعت پالايش و فرآوري و ۹۳ درصد از توليد آهنربا را در اختيار دارد. اين تسلط پيامدهاي امنيتي ملي عمدهاي براي امريكا خواهد داشت.» گزارش در ادامه ميگويد عناصر خاكي كمياب براي صنايع دفاعي و جنگي امريكا از جمله جنگندههاي اف-۳۵، زيردرياييها، موشكهاي تاماهاك، پهپادها، رادارها و بسياري از بمبهاي هوشمند در ماشين جنگي امريكا نقش حياتي دارند. مشكل اينجاست كه امريكا تمام اين عناصر را بايد از چين يا شركتهاي مرتبط با چين حتي اگر در خارج از چين باشند، وارد كند. وزارت بازرگاني چين در پنجشنبه ۱۷ مهر، در فرمان شماره ۶۱ و ۶۲ سال ۲۰۲۵ خود، تمامي شركتهاي چيني يا همكار با شركتهاي چيني را از صدور هرگونه قطعه كه عناصر خاكي كمياب در آن به كار رفته باشد را به صنايع دفاعي ديگر كشورها منع كرده است. چنان كه ميبينيم، موضوع دقيقا دفاعي و ژئوپوليتيك است. از اين پس، تسلط بر اين عناصر خاكي كمياب است كه موازنه قدرت در جهان را تعريف ميكند. با اين تعريف، مولفههاي ژئوپوليتيك و عناصر قدرت به زودي معنا و مفهوم تازه خواهند يافت.
آيا من يادداشتم را با هوش مصنوعي نوشتهام؟
همان طور كه قلم بدون انديشه بيجان است، هوش مصنوعي هم بدون ايده انساني، فقط مجموعهاي از دادهها و الگوريتمهاست. ارزش واقعي، همچنان در ذهن و دل نويسنده است، نه در پردازنده ماشين.
در عين حال، مقاومت در برابر هوش مصنوعي به حدي رسيده كه گاهي در برخي نوشتهها ميبينيم نويسنده عمدا اشكالات نوشتاري يا دستوري ايجاد ميكند تا به مخاطب ثابت كند كه متن كاملا متعلق به خودش است و از هوش مصنوعي استفاده نكرده است. اين رفتار نهتنها خندهدار است، بلكه نشانه ترس و عدم اعتماد به نفس در مواجهه با فناوري جديد است. در واقع، وقتي مجبوريم براي اثبات اصالت نوشتارمان آن را عمدا ناپخته يا ناقص كنيم، به جاي آنكه به تواناييها و خلاقيت خود افتخار كنيم، خودمان را محدود ميكنيم.
اين نوع مقاومت بيش از حد، مانع رشد و يادگيري است و باعث ميشود از فرصتهايي كه هوش مصنوعي براي بهبود كيفيت نوشتهها و خلاقيت فراهم ميكند، محروم بمانيم. به جاي پنهانكاري و ايجاد اشكالات عمدي، بهتر است با آگاهي و دانش، از هوش مصنوعي به عنوان ابزاري مكمل و همكار استفاده كنيم تا آثارمان را به سطح بالاتري برسانيم.
مثال ديگر، استفاده از دوربينهاي پيشرفته گوشيهاي هوشمند است. افرادي كه هيچ آموزش عكاسي نديدهاند، ميتوانند با لمس يك دكمه عكسهايي با كيفيت حرفهاي بگيرند. اين امكان بدون نياز به گذراندن دورههاي طولاني، خلاقيت را در دسترس همه قرار داده است.
بنابراين همان گونه كه از ماشينحساب و دوربين گوشي استفاده ميكنيم، هوش مصنوعي را نيز بايد به عنوان ابزاري روزمره و مفيد بپذيريم. مقاومت در برابر اين فناوري نهتنها بيفايده است، بلكه باعث عقب ماندن از جريان پيشرفت ميشود.
هوش مصنوعي، همراه ما در مسير نوشتار، خلاقيت و زندگي بهتر است. كافي است به جاي ترس و ترديد، آن را بپذيريم و به كار ببنديم.
و در نهايت... اگر اين يادداشت را دوست داشتيد، شايد من نوشتمش؛
اگر نه... خب، حتما كار هوش مصنوعي بوده!
آيا گسل شمال تبريز تحريك ميشود؟
درياچه در غرب تبريز حدود ۶۰ تا ۱۰۰ كيلومتر فاصله دارد و برخي مدلها الگوهاي تغيير شكل قابل اندازهگيري را در اطراف درياچه نشان ميدهند. البته كسري از تنش سطحي كه با ژرفاي ۵ تا ۱۵ كيلومتري به گسل شمال تبريز ميرسند، ميتواند بسيار كوچكتر از مقدار سطحي باشد و اين امر پيشبيني مستقيم را بدون يك مدل دقيق كمي غيرممكن ميكند. اين بدان معنا نيست كه تخليه آب درياچه بهطور قطعي باعث يك زلزله بزرگ در گسل شمال تبريز ميشود. گسيختگيهاي بزرگ نياز به يك حالت تنش بحراني از پيش موجود و شرايط مناسب شكلگيري شكستگي روي گسل دارند. دادههاي در دسترس فعلي نگرانيهايي را ايجاد ميكند و محاسبات و نظارت دقيق بر تغييرات تنش حتما لازم است.