• 1404 شنبه 19 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6160 -
  • 1404 شنبه 19 مهر

«اعتماد» در مصاحبه اختصاصي با سيد محمد‌علي سيد حنايي رويكرد دستگاه ديپلماسي ايران در برابر تغيير معادلات خاورميانه را بررسي كرد

فرصت‌سازي تهران در دل بحران

ايران بايد با تغيير پارادايم‌ها در حوزه ديپلماسي وتمركز بر آسياي مركزي، از اشتراكات فرهنگي و كريدورهاي ترانزيتي براي تقويت جايگاه ژئوپليتيك و اقتصادي خود بهره ببرد و از فرصت‌سوزي‌هاي گذشته اجتناب كند

نوشين محجوب

تحولات اخير خاورميانه، از طرح صلح ترامپ در شرم‌الشيخ تا تلاش امريكا براي بازپس‌گيري پايگاه بگرام و نقش كريدور زنگزور، پرسش‌هايي را درباره جايگاه ايران در معادلات منطقه‌اي ايجاد كرده است. همزمان، تحريم‌هاي حاصل از فعال شدن اسنپ‌بك و تحركات بازيگراني چون هند، چين و تركيه، ضرورت بازنگري در سياست خارجي ايران را برجسته مي‌سازد. در همين راستا و با هدف بررسي اين تحولات و تبيين راهكارهاي ديپلماتيك ايران براي تقويت نقش منطقه‌اي خود، روزنامه «اعتماد» گفت‌وگويي با سيد محمدعلي حنايي، رييس انديشكده ديپلماسي ملل، انجام داده است كه در آن به تحليل چالش‌ها و فرصت‌هاي ايران در غرب آسيا و آسياي مركزي پرداخته شده است.سيد حنايي معتقد است ايران بايد با تغيير پارادايم از شامات به آسياي مركزي، از اشتراكات فرهنگي و كريدورهاي ترانزيتي براي تقويت جايگاه ژئوپليتيك و اقتصادي خود بهره ببرد و از فرصت‌سوزي‌هاي گذشته اجتناب كند.

سيد حنايي در پاسخ به سوال نخست «اعتماد» درباره رويكرد ايران در غرب آسيا با توجه به تغيير معادلات حاكم بر اين منطقه گفت: بايد توجه داشت سياست به عنوان يك حوزه سيال و پويا، به عوامل و شرايط متعددي وابسته است و مانند ساير رشته‌هاي علوم انساني، از قطعيت برخوردار نيست. اين حوزه همواره در چارچوب نسبيت‌ها تعريف مي‌شود. در گذشته، ايران از برتري منطقه‌اي برخوردار بود و به‌ويژه در منطقه شامات، به عنوان بازيگري تعيين‌كننده شناخته مي‌شد. بااين‌حال، در شرايط كنوني، كشورهايي نظير تركيه، قطر، و مصر نقش‌هاي برجسته‌تري ايفا مي‌كنند. همچنين، اسراييل با حمايت ايالات متحده در تلاش است تا نظم نوين منطقه‌اي را به منطقه تحميل كرده و خود را به عنوان هژمون منطقه‌اي تثبيت نمايد.بااين‌حال، همان‌گونه كه برتري ايران در گذشته به معناي ضعف ساير بازيگران نبود، كاهش نفوذ كنوني ايران نيز لزوما به معناي ضعف مطلق آن نيست. اين تحليلگر مسائل بين‌الملل در ادامه افزود، سياست امري پيچيده و متأثر از پارامترهاي گوناگون است. براي مثال، تركيه در حال حاضر نقش فعالي در منطقه، به‌ويژه در سوريه، ايفا مي‌كند و از برتري نسبي برخوردار است. اما بايد توجه داشت كه اداره و نفوذ مستقيم در كشوري ديگر، هزينه‌هاي سياسي و اقتصادي سنگيني به همراه دارد و چالش‌هاي متعددي را براي حاكميت آن كشور ايجاد مي‌كند. همان‌گونه كه ايران در سال‌هاي اخير با چالش‌هاي گوناگوني در منطقه مواجه بوده، تركيه نيز، در صورت تداوم برتري در سوريه، با موانع و مشكلات متعددي روبه‌رو خواهد شد.
سيد حنايي در ادامه به فعل و انفعال‌هاي تهاجمي تل‌آويو نيز اشاره كرد و گفت، اقدامات اخير اين بازيگر با حمايت ايالات متحده، به برتري نظامي و تا حدي سياسي‌اش در منطقه منجر شده است. بااين‌حال، اختلافات داخلي در اسراييل و همچنين واكنش منفي افكار عمومي جهان عرب و جامعه جهاني به سياست‌هاي دو سال اخير اين كشور، نشان‌دهنده وجود چالش‌هاي قابل‌توجه است. اين امر بار ديگر مويد نسبي‌بودن موفقيت‌ها در عالم سياست است؛ به‌گونه‌اي كه پيروزي در يك بعد ممكن است با چالش‌هايي در ابعاد ديگر همراه باشد.به باور سيد حنايي چالش‌ها و تهديدهايي كه براي رقباي منطقه‌اي ايران وجود دارد، مي‌تواند به فرصت‌هايي براي ايران تبديل شود. ايران نيز در سال‌هاي اخير با چالش‌ها و فرصت‌هاي متعددي مواجه بوده است. برخي خطاهاي محاسباتي و استراتژيك ممكن است به كاهش قدرت منطقه‌اي ايران منجر شده باشد، اما فرصت‌هاي مهمي نيز براي ايران وجود دارد. يكي از اين فرصت‌ها، به‌ويژه در منطقه شامات، تغيير تصوير منفي‌اي است كه از ايران در افكار عمومي جهان عرب شكل گرفته بود. در گذشته، حضور مستقيم ايران در كشورهايي نظير سوريه، لبنان، عراق، و همچنين ارتباطات آن با نوار غزه و يمن، اين تصور را ايجاد كرده بود كه ايران به‌دنبال استعمار كشورهاي عربي يا استفاده از آنها براي مقابله با اسراييل است. بااين‌حال، پس از رويدادهاي هفتم اكتبر، فرصتي براي ايران فراهم شد تا با كاهش حضور مستقيم خود در منطقه، نشان دهد كه نبود يا ضعف ايران مي‌تواند به آشوب و بي‌ثباتي در منطقه منجر شود. سيد حنايي در ادامه در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره تاثير توافق صلح ميان اسراييل و حماس بر نظم خاورميانه تاكيد كرد، توافق صلحي كه مرحله نخست آن در مصر مورد توافق قرار گرفته، بسيار شكننده است و نمي‌توان آن را نقطه پايان مناقشات دانست. اختلافات عميق ميان حماس و اسراييل، احتمال دستيابي به صلحي جامع را كاهش مي‌دهد.از منظر اين كارشناس بين‌الملل بااين‌حال، ايالات متحده در تلاش است تا پيمان ابراهيم از سوي كشورهاي منطقه پذيرفته شود.با اين حال پس از رويدادهاي هفتم اكتبر، افكار عمومي جهان اسلام و كشورهاي عربي نسبت به اسراييل و ايالات متحده به‌شدت منفي شده است. اما امريكا و اسراييل تمايل دارند نظم نوين منطقه‌اي را برقرار كنند و با وجود چالش‌هاي موجود، تحقق اين نظم چندان دور از انتظار نيست.
رييس انديشكده ملل در پاسخ به سوالي درباره نقش‌آفريني احتمالي تهران گفت، چنانچه ايران بخواهد همچنان نقش‌آفريني فعال خود را در منطقه حفظ كند و در معادلات منطقه‌اي حضوري موثر داشته باشد، بايد از وضعيت كنوني كه در آن از فرآيندهاي منطقه‌اي كنار گذاشته شده، درس بگيرد. براي مثال، در توافق اخير مربوط به غزه، ايران هيچ نقشي ايفا نكرده است، درحالي كه كشورهايي مانند قطر، تركيه، و مصر نقش‌هاي برجسته‌اي داشته‌اند.  براي تغيير اين وضعيت، ايران بايد واقعيت‌هاي موجود را بپذيرد و سياست‌هاي خود را بر اساس خواسته‌ها و اولويت‌هاي مردم فلسطين و ساير كشورهاي منطقه تنظيم كند. اين امر مستلزم پرهيز از خطاهاي محاسباتي است كه ممكن است منافع ملي ايران را به خطر اندازد. در برخي موارد، اقدامات ايران با حسن‌نيت انجام شده، اما به دليل سوء‌تفاهم يا انتظارات نادرست، به‌درستي درك نشده است.حنايي در ادامه خاطرنشان كرد، ايران توانسته تصوير خود را از يك «استعمارگر منطقه‌اي» به قرباني زياده‌خواهي‌هاي اسراييل تغيير دهد. به‌ويژه پس از حملات اسراييل به دوحه، افكار عمومي بسياري از كشورها دريافته‌اند كه دشمن اصلي منطقه، ايران نيست. اين تحول، فرصتي براي ايران فراهم مي‌كند تا با بهره‌گيري از افكار عمومي كشورهاي منطقه و جهان عرب، تصوير منفي شكل‌گرفته عليه خود را اصلاح كند و تهديدسازي‌هاي چند‌دهه اخير عليه خود را به فرصتي براي تقويت جايگاه منطقه‌اي خود تبديل نمايد.
اين كارشناس مسائل بين‌الملل درباره تغيير معادلات قفقاز بالاخص اجاره كريدور زنگزور توسط امريكا و تاثير اين رويكرد بر معادلات تهران گفت، در خصوص كريدور زنگزور، اين ابتكار يكي ديگر از نشانه‌هاي علاقه‌مندي ايالات متحده و به‌ويژه شخص دونالد ترامپ به پايان‌دادن به مخاصمات و دستيابي خاورميانه به ثبات و پايداري است. در حوزه زنگزور، ايران و تركيه چندين سال اختلافات عميقي داشته‌اند كه اين اختلافات عملا به تنش ميان دو كشور تبديل شده بود. تركيه، با هدف احياي نفوذ عثماني و اتصال جهان ترك، به‌دنبال ايفاي نقش در اين كريدور بود تا هم ايران را از منظر ژئوپليتيك تحت فشار قرار دهد و هم طرح‌هاي نو‌عثماني خود را پيش ببرد. از سوي ديگر، ايران نيز با اعمال فشار، تلاش مي‌كرد حاكميت خود را در اين منطقه حفظ كند.بااين‌حال، ايالات متحده با ورود مستقيم به اين موضوع، كنسرسيومي اقتصادي با محوريت خود تشكيل داده تا از درگيري ايران و تركيه در اين حوزه جلوگيري شود. همان‌گونه كه اشاره شد، امريكا در اينجا مداخله مستقيم مي‌كند و مايل است مشكل را از طريق اهرم‌هاي اقتصادي و ميانجي‌گري سياسي حل‌وفصل نمايد. به نظر اينجانب، بهترين رويكرد براي ايران، مشاركت در اين كنسرسيوم منطقه‌اي است تا از منظر اقتصادي، مزاياي لازم را كسب كند. به باور حنايي، دنياي روابط بين‌الملل امروز، جهاني درهم‌تنيده است و روابط بين‌الملل عمدتا بر پايه اقتصاد بين‌الملل بنا شده، به‌ويژه در جهاني كه شبكه‌هاي آن به‌شدت به هم پيوسته‌اند. بنابراين، ايجاد منافع متقابل اقتصادي ضروري است تا بتوان نقش‌آفريني موثري داشت.اين پژوهشكر مسائل بين‌الملل در ادامه خاطرنشان كرد، اگر ايران، همانند آنچه در سوريه رخ داد، خود را از معادلات اقتصادي بازسازي پساجنگ كنار بگذارد، سناريوي مشابهي در قفقاز برايش رقم خواهد خورد. عدم حضور در معادلات قفقاز و كريدور زنگزور، ايران را پس از مدتي از بازي خارج مي‌كند و ممكن است طرح‌هاي نامطلوبي در منطقه پديد آيد.
حنايي در بخش ديگر اين گفت‌وگو و در پاسخ به تاثير بازگشت تحريم‌هاي شوراي امنيت عليه كشورمان و احتمال مانور محدود تهران گفت، در شرايط كنوني ايران نيازمند تغيير پارادايم در سياست خارجي منطقه‌اي خود از تمركز بر شامات به سوي آسياي مركزي و حوزه تمدني خود است. اين تغيير رويكرد از دو مزيت كليدي برخوردار است: نخست، ايران با كشورهاي آسياي مركزي پيشينه فرهنگي و تمدني مشتركي دارد كه مي‌تواند بستري براي گسترش همكاري‌هاي سياسي و اقتصادي فراهم آورد. اين ارتباطات فرهنگي و اجتماعي، با تأكيد بر حسن همجواري و اصل عدم مداخله در امور داخلي يكديگر، زمينه‌ساز تعاملات پايدار خواهد بود. دوم، كشورهاي آسياي مركزي همچنان تحت نفوذ قابل‌توجه روسيه قرار دارند و اين منطقه به عنوان حياط خلوت روسيه شناخته مي‌شود. هرچند در سال‌هاي اخير، كشورهاي غربي، به‌ويژه از طريق سرمايه‌گذاري در قزاقستان، تلاش كرده‌اند حضور خود را در اين منطقه تقويت كنند، اما رهبران سياسي اين كشورها همچنان خود را تحت حمايت روسيه مي‌دانند. پيمان‌هايي نظير سازمان همكاري شانگهاي و اتحاديه اقتصادي اوراسيا، روابط ايران با اين كشورها را تسهيل مي‌كنند. اين منطقه، به‌ويژه پس از تحريم‌هاي اعمال‌شده عليه روسيه، داراي بازارهاي بكر و دست‌نخورده‌اي است كه ظرفيت‌هاي اقتصادي قابل‌توجهي براي ايران ارايه مي‌دهد.
به باور حنايي هرچند تحريم‌ها چالش‌هايي را براي ايران ايجاد كرده‌اند، اما آسياي مركزي از معدود مناطقي است كه ايران مي‌تواند تعاملات اقتصادي خود را با هزينه‌هاي كمتر، از طريق كريدورهاي زميني و شبكه‌هاي ريلي، حفظ و گسترش دهد. اين كشورها به دليل محدوديت‌هاي ژئوپليتيك و نبود دسترسي مستقيم به آب‌هاي آزاد، از طريق كريدورهاي زميني و ريلي ايران مي‌توانند به مسيرهاي بين‌المللي متصل شوند. اين امر، همراه با علاقه‌مندي اين كشورها به توسعه روابط فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي با ايران و بهره‌مندي از بازار و توان حمايتي ايران، فرصت‌هاي ارزشمندي ايجاد مي‌كند.بااين‌حال، به باور اين كارشناس مسائل بين‌الملل عدم حضور فعال ايران در اين منطقه مي‌تواند به بسته‌شدن پنجره فرصت‌ها منجر شود و شرايط را براي كشور دشوارتر سازد. 
اين پروژهشگر ارشد مسائل بين‌الملل در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره فشارهاي اعمالي امريكا و نتايج آن بر تعاملات تهران با كشورهاي اسياي ميانه و به‌طور مشخص هند در ارتباط با پروژه چابهار تاكيد كرد، هند به عنوان متحد ايالات متحده، در سياست‌هاي خود به‌ويژه در برابر چين، از رويكردهاي امريكا تبعيت مي‌كند. بنابراين، مقايسه هند با كشورهاي آسياي مركزي، كه همچنان خود را در بلوك شرق و تحت نفوذ روسيه مي‌بينند، چندان منطقي به نظر نمي‌رسد. هند به دليل تحركات چين و پاكستان، روابط خود را با ايالات متحده تقويت كرده و تعاملات گسترده‌اي با غرب دارد. او خاطرنشان كرد، واگذاري بندر چابهار به هند از ابتدا تصميم نادرستي بود و پيشرفت قابل‌توجهي در اين بندر حاصل نشده است. در حالي كه ايران از اتحاد راهبردي با چين سخن مي‌گويد، واگذاري يكي از مهم‌ترين بنادر خود به هند، كه رقيب استراتژيك چين محسوب مي‌شود، با منطق اين اتحاد سازگار نيست. نمي‌توان انتظار داشت كه چين روابط راهبردي خود را با ايران حفظ كند، در حالي كه ايران چنين تصميماتي اتخاذ مي‌كند. همچنين، نمي‌توان از هند، به عنوان متحد غرب، انتظار داشت كه در توسعه زيرساخت‌هاي كشوري كه رويكردي مخالف نظم جهاني غرب دارد، مشاركت فعال داشته باشد. به اعتقاد اين پژوهشگر، از سوي ديگر، پاكستان يكي از معدود كشورهايي است كه ايران با آن روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي نزديكي دارد. واگذاري بندر چابهار به هند واكنش منفي پاكستان را به دنبال داشته و اين امر به روابط دوجانبه آسيب رسانده است. اين تصميم نمونه‌اي از خطاهاي استراتژيك ايران در سياست خارجي است. از همين رو ايران نيازمند بازنگري اساسي و تغيير پارادايم در سياست خارجي خود است. نمي‌توان هم‌زمان در برابر نظم جهاني و منطقه‌اي حركت كرد و هم انتظار داشت كه روابط با متحدان راهبردي، مانند چين و روسيه، به‌درستي حفظ شود. ايران نتوانسته است از مزاياي اتحادهاي راهبردي خود بهره‌مند شود و در نتيجه، نه‌تنها روابط خود را با غرب و كشورهاي منطقه از دست داده، بلكه روابط با چين و روسيه نيز عمدتا به حمايت سياسي محدود شده و فاقد پيوندهاي عميق اقتصادي و اجتماعي است.
به باور اين كارشناش ارشد، حمايت سياسي چين از ايران عمدتا به دليل منافع خود آن كشور است، زيرا ايران به عنوان عاملي براي پراكنده‌كردن تمركز ايالات متحده از شرق آسيا به خاورميانه عمل مي‌كند. در غير اين صورت، هيچ پيوند استراتژيك عميقي ميان ايران و چين وجود ندارد. به همين ترتيب، حمايت سياسي روسيه از ايران نيز با هدف حفظ نفوذ اين كشور در بلوك شرق صورت مي‌گيرد. بااين‌حال، روابط نزديك روسيه با اسراييل، اظهارنظرهاي غيرسازنده درباره جزاير سه‌گانه ايراني، و عدم حمايت صريح از ايران در مناقشات اخير، مانند جنگ ۱۲روزه، نشان‌دهنده فقدان اتحاد استراتژيك واقعي است. اين در حالي است كه ايران هزينه‌هاي سنگيني براي حفظ اين روابط پرداخت كرده و به دليل اين سياست‌ها، ارتباط خود را با كشورهاي غربي و منطقه‌اي نيز از دست داده است.
حنايي در بخش ديگري از اين مصاحبه و در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره چرايي تلاش ترامپ براي بازپس‌گيري بگرام تاكيد كرد، تصميم ايالات متحده براي بازپس‌گيري پايگاه هوايي بگرام در افغانستان، به عوامل گوناگوني منوط است. بدون شك، يكي از مهم‌ترين دلايل، مهار چين و ايران است، كه هدف اصلي اين سياست به شمار مي‌رود. علاوه بر اين، جلوگيري از زياده‌خواهي‌هاي طالبان و كنترل منابع معدني غني افغانستان نيز بخشي از برنامه‌هاي امريكا محسوب مي‌شود. اين تصميم، به عنوان اقدامي چندجانبه در سطح منطقه‌اي، اگر به سرانجام برسد، تهديدي تازه عليه منافع ايران خواهد بود. اين امر همچنين نشان‌دهنده آن است كه ايران همچنان از فرصت‌هاي موجود در منطقه بهره‌برداري نمي‌كند و آنها را به رقبا واگذار مي‌نمايد تا ديگران از آنها استفاده نمايند. اين تحليلگر ارشد مسائل بين‌الملل در ادامه و در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره تاثير استقرار احتمالي امريكا بر بگرام و تاثيرش بر هم‌صدايي تهران و پكن به واسطه آنكه اين پايگاه در تقاطع كريدور شمال و جنوب قرار دارد، گفت، بسياري از تحولات اخير مي‌تواند به گسترش روابط ايران با چين منجر شود. پس از جنگ، اقدامات مثبتي در اين زمينه انجام شده، اما واقعيت آن است كه در عرصه بين‌الملل، كشوري كه از موضع ضعف عمل كند، يا صداي آن شنيده نمي‌شود يا به‌صورت بالقوه به استعمار كشيده مي‌شود. در دوراني كه ايران اهرم‌هاي بيشتري براي همكاري با چين و جذابيت‌هاي بالاتري داشت، اين همكاري‌ها را پيگيري نكرد و اكنون كه از موضع ضعف وارد شده، به‌دنبال تعامل با چين است. چين، هرچند بزرگ‌ترين قدرت جهاني است كه در برابر هژموني ايالات متحده ايستاده، اما بيشترين تعاملات اقتصادي خود را با امريكا دارد. در يك سال اخير، مشكلاتي مانند عدم صدور مجوز براي پهلوگيري نفتكش‌هاي ايراني در برخي بنادر چين، تخفيف‌هاي گسترده در فروش نفت به چين، و اختلالات در مراودات مالي و بانكي، همگي نشان‌دهنده نبود اتحاد استراتژيك واقعي ميان دو كشور است.
به باور حنايي، چين عمدتا از ايران به عنوان سدي براي جلوگيري از گسترش سياست «چرخش به آسيا»ي امريكا استفاده مي‌كند؛ به‌گونه‌اي كه با حفظ تنش در خاورميانه از طريق ايران، مانع از كشيده‌شدن پاي امريكا به منطقه خود مي‌شود. بنابراين، ايران مدت‌هاست كه از منظر ژئوپليتيك از كريدورهاي كليدي كنار گذاشته شده و هيچ اهرم فشار موثري در اين حوزه ندارد. اين وضعيت، گامي ديگر به سوي خفگي ژئوپليتيك ايران محسوب مي‌شود. حتي اگر چنين نباشد، ايران همچنان از شرايط منطقه‌اي و فرصت‌هاي موجود بهره‌برداري جدي نكرده و اين امر دقيقا از جنس فرصت‌سوزي‌هايي است كه به آنها بي‌توجهي مي‌شود.اين پژوهشگر مسائل بين‌الملل در نهايت تاكيد كرد، ايران در شرايط كنوني، با توجه به تحريم‌هاي شديد پس از اسنپ‌بك و كاهش مراودات اقتصادي، بهتر است چرخشي در سياست خارجي منطقه‌اي خود از شامات به آسياي مركزي ايجاد كند، با محوريت جنبه‌هاي فرهنگي و اقتصادي. همچنين، با پذيرش واقعيت‌هاي نظام بين‌الملل و واقعيت‌هاي منطقه‌اي كه مورد قبول ساير ملت‌ها و دولت‌ها قرار گرفته، منافع خود را تأمين نمايد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون