• 1404 چهارشنبه 16 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6158 -
  • 1404 چهارشنبه 16 مهر

روايت هفتادوپنجم: خاطرات سياسي امين‌الدوله (1) مبارزه با وضع موجود

مرتضي ميرحسيني

نه اينكه از قاجارها نبود، بود. اما با آنان تفاوت‌هايي هم داشت. تفاوت‌هايي كه به چشم مي‌آمدند و نمي‌شد آنها را ناديده گرفت. مصمم به نوسازي تشكيلات حكومت و مبارزه با وضع موجود بود. حتي باور داشت كه اين كار شدني است. نه اينكه مشكلات و موانع را نمي‌ديد، مي‌ديد. اما جايي در اعماق قلبش، يقين داشت كه مي‌تواند حكومت را به‌رغم همه فشارها و تنگناها و دست‌هاي آلوده، از نو بسازد و كشور را از بحران و بدبختي بيرون بكشد. در كتاب خاطراتش از آنچه در سر داشت و از آنچه برايش كوشيد، مي‌نويسد: «امين‌الدوله دقيقه‌اي از فكر اصلاحات و ازدياد عوايد و منافع دولت غفلت نداشت. بعضي از اجزاي پيرمرد دربار مظفري كه به واسطه كبر سن و آبرومندي، طاقت ديدن خرابي حوزه شخصي پادشاه را - كه حقيقتا قابل تحمل نبود -نداشتند و از كارها كناره‌جويي مي‌كردند، با واسطه يا مستقيما به امين‌الدوله تذكر مي‌دادند كه اين پادشاه (كه اكنون به تخت نشسته است) تمييز بد و خوب نمي‌دهد و راي او اسير ميل حكيم‌الملك و اعوان اوست و نبايد به حرف او مطمئن شد. تقويت و همراهي‌اش مبنايي ندارد و مأخذ نمي‌شود.» گفتند آنهايي كه در حكومت و در جامعه نفوذ دارند «براي اينكه اصلاحات عاقبت به رياست مستبدانه و جاهلانه و فعال مايشايي آنها لطمه بزند از هيچ نوع جنايت و تهمت و خيانت به آب و خاك دريغ نمي‌كنند و بايد شما با خيلي احتياط خيالات خودتان را اجرا كنيد والا قطعي است كه دچار زحمت خواهيد شد و اين پادشاه كه اخلاق و اعمالش تحت هيچ قاعده نيست نمي‌تواند شما را حفظ كند و بي‌جهت خودتان را طرف بغض خواهيد كرد.» به او - شايد واقعا از دلسوزي - گفتند بستر اصلاحات فراهم نيست، نمي‌تواني برنامه‌هايت را پيش ببري و هر جا هم كه دست بگذاري و امتيازي را لغو كني، صدايي در دشمني با تو بلند مي‌شود. گفتند حرف‌هاي شاه را جدي نگير و مطمئن باش همين كه فشارها زياد شدند و صداي مخالفت بالا گرفت، اولين كسي كه به تو پشت مي‌كند خود شاه است. گفتند پدر اين شاه، ناصرالدين‌شاه هم گاهي از اين حرف‌ها مي‌زد و از نياز به اصلاح امور كشور مي‌گفت، اما بعد كه عده‌اي به مخالفت برمي‌خاستند و سروصدا مي‌كردند، پا پس مي‌كشيد و ماجرا را نصفه‌نيمه رها مي‌كرد. گفتند مظفرالدين‌شاه از پدرش بدتر است و «هرگز مقاومت نمي‌كند و ساعت اول خواهد نرسيد و شما عمري تلف كرده و خودتان را بي‌جهت خسته مي‌كنيد. نه اين مردم قدر مي‌دانند و نه اين پادشاه و در نتيجه جمعي را از درباري و طبقه ملا و غيره با خود دشمن مي‌كنيد.» امين‌الدوله همه اين هشدارها را شنيد. اما تصميمش تغيير نكرد. گفت بياييد به جاي آنكه تسليم نااميدي شويم و دست روي دست بگذاريم، آنچه از دستمان برمي‌آيد به كار ببنديم. گفت: «من عمر خود را كرده و هوا و هوسي هم ندارم و در پي ذخيره و تامين آتيه خود نيستم. خاطر شما هست كه موقع بازگشت از ايالت آذربايجان وقتي تكليف زمامداري مملكت را به من كردند، جواب دادم اين شلوغ‌كاري در ماليات و خزانه دولت كه امين‌السلطان براي ما ارث گذاشته و اين اداراتي كه بر اثر ناسخ و منسوخ و لاقيدي او طوري درهم‌وبرهم است كه سال‌ها بايد زحمت كشيد تا سر و صورتي پيدا كند و اين درباريان خودسر... به هيچ حرف منطقي و حساب قانع نمي‌شوند و اخلاق اين پادشاه با كسالت مزاج و تفاوت اخلاق و عقيده، باب من نيست و زير بار نمي‌رفتم؟... حالا واضح و آشكار مي‌گويم يا بايد به قدر امكان براي اصلاح اين آب و خاك كوشيد يا بايد اين خدمت را بوسيد و كنار رفت... بايد ماليه و قشون قبل از هر كاري صورت صحيح پيدا كند تا بقوه مالي و قشوني بتوان بي‌نظمي ولايات را مرتب، ايلات و عشاير را مطيع و حدود را منظم كرد. ساير ادارات نيز بالتبع درست مي‌شود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون