• 1404 چهارشنبه 16 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6158 -
  • 1404 چهارشنبه 16 مهر

درباره مستند سينمايي «ريحانه» به كارگرداني رضا رييسي

ماجراي پيچيده يك قتل در دهه 80

مسعود پيوسته

مستند سينمايي ريحانه به كارگرداني رضا رييسي، رمان‌نويس و مستندساز، در جمع عده‌اي از سينماگران و منتقدان ادبي و هنري و اجتماعي در تهران به نمايش درآمد و پس از نمايش اين مستند ۹۶ دقيقه‌اي با حضور كارگردان، افراد حاضر، به طرح ديدگاه و نقد و نظر خود درباره اين فيلم پرداختند. به باور اكثر منتقدان، اين فيلم به واسطه اطلاعات جديد درباره كيفيت و چگونگي آشنايي و ارتباط مرتضي عبدالعلي‌سربندي (مقتول) با ريحانه جباري (قاتل) در سال ۸۶ و خبرهاي تازه از كيفيت رفتار ريحانه طي هفت سال حبس تا لحظه اعدام در سال ۹۳، واجد كشش و جذابيت بود و بيننده بدون احساس ملال و خستگي، تمام اين ۹۶ دقيقه را به تماشا مي‌نشيند.  رضا رييسي بعد از اكران فيلم درباره توجهش به اين سوژه گفت: «سال ۹۲ كه در شبكه‌هاي اجتماعي، به ‌شدت به اين موضوع پرداخته مي‌شد، توجه من هم به ماجرا جلب شد. حتي يادداشت‌هايي در فيس‌بوك در حمايت از ريحانه جباري نوشته بودم. توجه و تمركزم به اين حادثه تلخ، به دو طرف برمي‌گردد كه يكي (مقتول) مردي ۴۷ ساله بود و طرف ديگر، (قاتل) دختري ۱۹ ساله. انگيزه‌ام از تمركز و كار روي اين موضوع، كشف چگونگي رابطه يك دختر ۱۹ ساله با يك مرد ۴۷ ساله بود كه در نهايت منجر به قتل شد. پس از اعدام ريحانه، فكر كنم تقريبا يك هفته مانده بود به چهلم ريحانه، گفتم براي نوشتن رمان در اين باره بايد تحقيق را از خود خانواده ريحانه شروع كنم. هدفم نوشتن رمان درباره ريحانه بود. براي تحقيق و مصاحبه با خانواده ريحانه و خانواده مقتول مرتضي عبدالعلي‌سربندي و ديگراني كه به نوعي مرتبط با اين پرونده قتل بودند و هم‌سلولي‌هاي ريحانه و دوستان سربندي و وكلاي دو طرف و ... گفتم به جاي يادداشت‌نويسي و نت‌برداري، با دوربين، سمت اين مصاحبه‌ها بروم كه شايد ميميك چهره‌ها و حالاتشان در گفت‌وگو به كار رمان بيايد. سه، چهار سالي كه از اين تحقيق و جمع‌آوري اطلاعات و اسناد گذشت، گفتم به نظر مي‌آيد از اين مجموعه يافته‌هاي تصويريمان مي‌توانيم در آينده يك مستند هم بسازيم. اين شد كه از ۱۷۰ ساعت، اطلاعات تصويري، با بازسازي‌ها و تدويني كه با هزينه شخصي انجام شد، بي‌كمك از هيچ جا، ۹۶ دقيقه فيلم مستند درآمد كه حالا در جمع شما هنرمندان و متخصصان حوزه‌هاي سينما و ادبيات و اجتماع به نمايش درآمد و با طرح نكات فني‌تان به بازنگري و تكميل اين مستند خواهيم پرداخت.» علي سرهنگي از پيشكسوتان حوزه مطبوعات درباره اين مستند گفت: «پدرم كه آدم سياسي بود، همواره در جريان زندگي به ما توصيه و تاكيد مي‌كرد، تلاش كنيد در حوزه فرهنگ فعال باشيد. فرهنگ كه روشنايي مي‌دهد و موجب مي‌شود آدم شويم. اينجا در اين فيلم مستند به ريحانه و ريحانه‌ها فكر مي‌كردم كه در واقع برگند و ما بايد به ريشه‌ها نگاه كنيم.» وي تلاش‌هاي رضا رييسي را در ساخت اين مستند ستود و گفت: «مي‌دانم زحمات زيادي كشيده‌ايد در اين ده سال تا اين مستندتان توليد شود. فريم به فريم و پلان به پلان زحمت و تلاش بود. شما داستان‌نويس هستيد و ما اينجا و امشب اين كتابتان را در مستند ريحانه ورق زديم و خوانديم. كتابي مدرن كه به جاي كلمات و تركيبات بديع، به شكل تصوير خوانديم‌. به شما آقاي رضا رييسي تبريك مي‌گويم. به شما كه دغدغه نوشتن داريد. ابتدا به ساكن و سريع‌السير نمي‌توانم درباره اين مستند صحبت كنم، فقط اين را بگويم كه آن خط نستعليق‌تان در تيتراژ خوب بود. آن حالتي كه داده بوديد و گردش آن خطوط كه مي‌دانم همه اينها بخشي از ذهن شماست كه در اين كار ديده مي‌شود.» 

غلامرضا صراف، مترجم آثار ادبي و سينمايي گفت: «چگونه است كه ما تصوير پسر مقتول (جلال) را در مصاحبه، فلو و تار مي‌بينيم، ولي ناگهان در قسمتي ديگر از فيلم، تصوير واضحش را بر سر مزار پدرش مي‌بينيم كه خانواده قاتل هم حضور دارند.» رييسي هم پاسخ داد: «آن تصويري كه واضح از جلال ديديد، پيش‌تر از رسانه‌ها منتشر شده بود و آرشيوي بود و ما آن تصوير را نگرفته بوديم، ولي در روز مصاحبه‌ام با جلال (پسر مقتول)، از من خواسته بود كه فقط از صدايش استفاده كنيم و ما هم متعهد به آن قول و قرار شديم و فقط صدايش را پخش كرديم.» نوبت رسيد به يوريك كريم مسيحي، نويسنده، عكاس و منتقد هنري، وي بي‌تعارف و بي‌پرده به ساختار اين مستند سينمايي پرداخت و گفت: «فيلم به نظرم ايرادهاي خيلي بزرگ دارد كه بيشترش را نمي‌شود كاريش كرد. ايراد اصلي فيلم اين است كه شما پيش‌فرض‌تان اين است كه تماشاچي مي‌داند جريان چيست؟ به خاطر همين، تا يك‌سوم فيلم مي‌گذرد، من نمي‌دانم كه چه مي‌گذرد! آن دو تا كپشن و نوشته كه در آغاز فيلم گذاشته‌ايد، كاملا موضع‌گيري شما را نشان مي‌دهد. در حالي كه فيلم، موضع‌گيري نمي‌كند ولي شما موضع‌گيري مي‌كنيد. آنجا كه نوشته مي‌آيد و از «حادثه تاسف‌بار» مي‌گوييد يا نوشته‌اي ديگر كه از «آسيب‌شناسي اجتماعي» و اين‌جور چيزها مي‌گوييد. منِ تماشاچي بايد تشخيص بدهم كه اين فيلم، آسيب‌شناسي است يا چيز ديگر، وقتي شما مي‌نويسيد «اين حادثه تاسف‌بار»، باز هم داريد موضع‌گيري مي‌كنيد، در عين حال كه نمي‌دانيد تاسفتان براي كدام طرف است. از نظر فرم ساخت فيلم مستند، بسيار ابتدايي است، چون تمام بر مصاحبه استوار است. هيچ چيزي جز مصاحبه در آن نيست، مگر چند نفر كه راوي‌اند و بسيار هم غلط مي‌خوانند و بسيار نمايشي است. دختري كه در زندان است يا نامه نوشته يا اعتراف نوشته.‌ اول فيلم نشان داده مي‌شود «يادداشت‌هاي ريحانه»، در حالي كه به نظر مي‌رسد اين خاطراتش است و خيلي هم نمايشي و رمانتيك و انشاءگونه. نمي‌دانم چرا اتاق شاملو (بازپرس) اينقدر روشن است. در حالي كه مرتب مونتاژ مي‌شود به تاريكي تونل. هي روشنايي زياد، تاريكي زياد، اين‌جوري چشم مخاطب اذيت مي‌شود. از اين آقاي وكيل مدافع خانواده سربندي، (شعباني) هر چه عكس مي‌بينيم، همه‌اش عمودي است، يعني از او يك عكس افقي پيدا نكرديد؟! گاهي هم فرد، معرفي نمي‌شود يا با كمي فاصله معرفي مي‌شود. ديگر اينكه وقتي تصوير پسر مقتول در فيلم نشان داده نمي‌شود، هيچ جور توي فيلم جا نمي‌شود. در حالي كه در جاي ديگر، پسر مقتول را مي‌بينيم كه ميكروفن به دست دارد صحبت مي‌كند. به نظرِ تماشاچي مي‌آيد انگار مخفيانه از اين صحنه فيلمبرداري شده، مطمئنم نشده‌ها و اين آگاهانه است و اينكه وقتي مضمون فيلم، جنايي است و ما داريم فقط صداي پسر مقتول را مي‌شنويم در آن كافه، مشتريان آن كافه نبايد در كادر ديده شوند. مشتريان آن كافه مي‌توانند معترض شوند. وقتي خود سوژه نخواست ديده شود، طبيعتا آن آدم‌هايي كه در كافه‌اند هم نبايد ديده شوند. فيلم، خيلي طولاني است و از نظر من خسته‌كننده بود، چون همه‌اش داشتند يك چيزي را تكرار مي‌كردند كه همه‌شان هم قرار بوده يك چيزي را نگويند. تا آن آخرش كه آن قاضي (تردست) مي‌گويد كه بابا اصلا اين آدم، اطلاعاتي نبوده و بي‌خود خودش را گنده مي‌كرده يا آنجا كه آدم‌ها تلفني حرف مي‌زدند، ما يك گوشي تلفن را مي‌ديديم كه تماما كادر را پر كرده بود يا يك جا كه زن و شوهر داشتند مكالمه مي‌كردند كه اصلا تلفني نبود و آن تصوير گوشي سفيد تلفن، همچنان كادر را پر كرده بود. مثل آن حروف نستعليق در تيتراژ كه به نظرم بسيار نامناسب بود، چون نستعليق، يك ظرافت‌هايي دارد كه اصلا به موضوع و مضمون جنايي نمي‌خورد يا آن تيترهايي كه در فيلم مي‌آمد، نه به موضوع فصل جديد مي‌خورد نه به ياد آدم مي‌ماند يا آنجا كه عكس جسد را نشان مي‌دهيد، تار نشان مي‌دهيد. به نظرم چون فيلم، مستند است شما بايد واضح نشان دهيد. ديگر اينكه كارگردان جايش در كادر نيست. من نفهميدم چرا شما اينقدر در كادر هستيد؟! مگر اينكه شما آنجا كاري داشته باشيد. خيلي جاها ديدم كه شما كاملا ساكت نشسته‌ايد. شما جايتان بايد پشت دوربين باشد يا جايي كه قاضي، مرتب به سمت چپش نگاه مي‌كرد، در حالي كه فضاي سمت راستش خالي بود.‌ در واقع يك فضاي زايد بود. فكر مي‌كنم كه ديگر بس است!» رضا خوشدل‌راد، نويسنده و مستندساز هم به همان كپشنِ اول فيلم، به همان نوشته «حادثه تاسف‌بار» اشاره كرد و گفت: «جناب رييسي، معتقدم آن ماموريت اجتماعي را از دوشتان ‌برداريد. اين‌جوري و با آن نوشته «حادثه تاسف‌بار» در آغاز فيلم براي خودتان يك ماموريتي تعريف كرده‌ايد و من به عنوان بيننده طي مدت فيلم، دنبال اين هستم كه آن تاسف چيست كه شما دنبالش هستيد. در حالي كه اگر آن جمله حذف شود، مي‌توانيد يك روايت ساده جايش بگذاريد. مثل «روايت يك قتل» يا روايت يا زندگي يك قاتل. اين سوگيري اوليه، مرا خيلي تحت تاثير قرار داد و در جريان فيلم، من دنبال آن تاسفتان بودم كه چيست. هر چند، گاهي به آن نزديك مي‌شديد و گاهي هم دور. مثلا يك جاهايي در اواخر فيلم، ما ريحانه را با يك كارهاي عجيب و غريب و متوهم مي‌بينيم. گو آنكه جامعه هم كلا دچار توهم است. يعني همه نسبت به هم نوعي توهم دارند، چون واقعيت جامعه ما هم همين است. توهم، مساله اصلي نيمه آخر فيلم است كه خود ريحانه هم دچارش است.» خوشدل‌راد پرسيد: «آيا مشاور حقوقي هم در كارتان داشتيد؟ منظورم اين است كه با اين افرادي كه صحبت كرديد در فيلم، تصوير و صدايشان پخش مي‌شود، آيا بعدها مشكلي برايتان ايجاد نمي‌شود؟» رييسي پاسخ داد: «خير، چون انجام اين مصاحبه‌ها با رضايت خودشان بوده. وقتي كه در را به روي ما مي‌گشايند و مي‌نشينند مقابل دوربين حرف مي‌زنند، گوياي رضايتشان است. ما هيچ‌گاه، مخفيانه سراغ ضبط اين مصاحبه‌ها نرفتيم يا به اصطلاح، تحميلي و زوركي نبوده، بلكه با رضايت خودشان بوده، بنابراين مشكل حقوقي ايجاد نمي‌شود.» يادآور مي‌شود اين مستند اكران خصوصي ديگري هم داشته و من كه در هر دو اكران خصوصي اين مستند سينمايي حضور داشتم و ميانگين ديدگاه‌هاي منتقدين حاضر در نشست را در گزارش‌هايم آورده‌ام، اما آنچه برايم بيشتر جلب نظر كرد، رويكرد كارگردان اين مستند سينمايي است كه انگار اولويتش در نوشتن رمان «ريحانه» از دل يكصد و هفتاد ساعت فيلم و مصاحبه است.  رضا رييسي به قول علي سرهنگي، تبحر و تخصصش در نوشتن رمان است. شايد چون بنايش از اول، نوشتن رمان درباره «ريحانه» بود و يافته‌هاي تصويري‌اش به درد رمان مي‌خورد، از منظر برخي منتقدان كه نگاه ساختاري به اين مستند داشتند، فيلم را از برخي استانداردهاي حرفه‌اي دور مي‌ديدند، در حالي كه در اين جمع، برخي نيز توجه‌شان به اين مستند گفت‌وگومحور، به محتواي داده‌هايشان بود كه دقيقه به دقيقه به تازه‌هايي مي‌رسيدند و همين موجب مي‌شد مرور زمان را در تماشاي فيلم حس نكنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون