بازخواني بزرگترين مبارزه تاريخ بوكس (بخش دوم)
زماني كه محمدعلي و جو حد توان انساني را نشان دادند
اين هفته پنجاهمين سالگرد يكي از بزرگترين مبارزات تاريخ بوكس است. توماس هاوزر به عنوان زندگينامهنويس محمدعلي آن مبارزه را بازخواني كرده است. روز گذشته بخش اول اين روايت را خوانديد و امروز بخش دوم و پاياني پيش روي شماست.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردين، علي هنرمند بزرگي در رينگ بود، همانطور كه جهان در برابر رقبايي مثل كليولند ويليامز و زورا فولي ديد. اما بزرگترين لحظات او در بوكس زماني رخ داد كه روبهرويش پرسشگراني چون ساني ليستون و فورمن بودند. فريزر بزرگترين پرسشگر علي بود.
جو از مبارزه كردن لذت ميبرد. هيچ كس از مبارزه با جو لذت نميبرد.
«فريزر هرگز در رينگ يك قدم به عقب برنميداشت»، دان ترنر كه بعدها لري هولمز و ايواندر هاليفيلد را تمرين داد، اين جمله را گفته بود. «براي هيچ كس. او نيامده بود رقص كند. نيامده بود قدرتنمايي كند. نيامده بود بوكس كند. او آمده بود بجنگد.»
فريزر آن موضوع را بازتاب داد و درباره علي گفت: «او مبارز نيست. او يك بوكسور است. من مبارزم.» اما در مانيل، علي فراتر از هر شك و ترديدي نشان داد كه او نيز يك مبارز است.
ادو شوايلر، نويسنده بوكس خبرگزاري آسوشيتدپرس، بعدها به خاطر آورد: «تريلا در مانيل بهترين مبارزهاي بود كه ديدهام. وقتي پيش ميرفت، همه حاضران كنار رينگ فهميدند كه دارند عظمت ميبينند. سرعت هرگز كاسته نشد. تمام مدت جهنم بود. هرگز نديدهام دو نفر بيش از اين همه خود را فدا كنند.»
راندهاي ابتدايي متعلق به علي بود. او بهتر از فريزر بوكس ميكرد، ضربات تيز و تميزي ميزد و حريف را چند بار تكان ميداد. فريزر به جلو ميآمد. جريان در راندهاي مياني تغيير كرد. علي خسته ميشد. فريزر او را با ضربات سهمگين تكان داد. دستان محمد پايين ميآمد در حالي كه فريزر او را به طنابها ميكوبيد و پياپي ضربه ميزد. علي در راند دوازدهم ابتكار را بازپس گرفت، فريزر را متزلزل و براي ضربات بيشتر موقعيتسنجي كرد. يك راند بعد، يك هوك چپ سهمگين دندانپروتز (موث) فريزر را به داخل جمعيت پرت كرد. او تكان خورده بود، اما راند را به پايان رساند. در راند چهاردهم، علي حملهاش را از سر گرفت.
«راند چهاردهم»، ريچارد هوفر بعدها نوشت: «سه دقيقه پاياني رنج مشتركشان، نوعي آزمايش علمي بود، تحقيقي درباره حدّ اكستريم رفتار انساني. دقيقا چقدر يك انسان توان دارد؟ تا كجا ميتواند برود؟ چقدر ميتواند در عمق چيزي فرو برود؟ هيچ كس هرگز چنين آزمايشي در اين سطح نديده بود. هيچ كس واقعا نميدانست خواست و غرور چه ميتوانند انجام دهند يا تا چه حد ميتوانند نابودكننده باشند. اما حالا فهميدند.»
چشم چپ فريزر كاملا بسته شده بود. بينايي در چشم راستش محدود بود. خون تف ميكرد. ضربات علي با وضوح اصابت ميكرد. فريزر ديگر آنها را نميديد كه از كجا ميآيند. هر دو مبارز آنقدر ضربات تميز به هم زده بودند كه بالشتك داخل دستكشهايشان جدا شده بود. بيشتر و بيشتر، شبيه زدن و خوردن ضربه با مشتهاي بدون دستكش شده بود.
مربي فريزر، ادي فچ، پس از راند چهاردهم آن خونريزي و ويراني را متوقف كرد.
امروزه بعضيها فريزر را عمدتا به عنوان جزيي از افسانه علي در نظر ميگيرند. اما اين تصور ناعادلانه است. او بسيار بيشتر از اين بود. درست است كه بدون سه مبارزه علي-فريزر، كارنامه جو از لحاظ تاريخي فاقد جاذبه ميبود، اما آن سه مبارزه اتفاق افتادند.
فريزر، علي-فريزر اول را برد و در علي-فريزر سوم خيلي نزديك به پيروزي بود. آيا كمي از بزرگي علي به او منتقل شد؟ مطمئنا. اما كمي از بزرگي فريزر هم به علي منتقل شد. جو سزاوار آن است كه به عنوان يك شخصيت مستقل به ياد آورده شود.
در سالهاي پاياني عمرشان، علي و فريزر گهگاه با هم تعامل داشتند، تقريبا هميشه به خاطر انگيزه مالي. اما نفرت جو از محمد باقي ماند. او از اين لذت ميبرد كه باور كند مجازاتهايي كه در مانيل بر محمد وارد كرد باعث شدهاند مشكلات جسمياي كه محمد در اواخر عمرش داشت، شدت يابند.
«او در مانيل من را تكان داد»، فريزر پذيرفت. «او برد. اما من او را بدتر از وقتي كه آمده بود، فرستادم خانه. به او نگاه كن اكنون. او كالاي آسيبديده است. من اين را ميدانم. تو هم ميداني. همه اين را ميدانند. فقط نميخواهند بگويند. او هميشه من را مورد تمسخر قرار ميداد. من آن احمقم؛ من كسي هستم كه دارد مشت ميخورد. حالا بگو؛ او يا من؛ كداممان الان بدتر حرف ميزنيم؟ مانيل واقعا ديگر مهم نيست. او تمام شده است و من هنوز اينجام.»
بعدتر، افزون بر زشتي آن احساس، فريزر اعلام كرد: «من از او بيشتر عمر ميكنم. روي قبرش ميرقصم.»
اما چنين نشد. فريزر در سال ۲۰۱۱ در ۶۷ سالگي درگذشت. پنج سال بعد، علي در ۷۴ سالگي از دنيا رفت. آنها از نظر معيارهاي معمول كهنسال نبودند. اما سلامت محمد در دهه آخر عمرش ويران شده بود. فريزر در صدر فهرست مبارزاني بود كه ضرباتشان به صورت دايمي ديگران را از نظر جسمي مورد آسيب قرار ميداد و علي هم فريزر را چه از نظر جسمي و چه از نظر رواني، بهطور دايمي ناقص كرد.
در مانيل آنها نگاهي به آينده و آنچه برايشان رخ خواهد داد، داشتند.
براي من ناراحتكننده است كه فريزر تمام آن خشم و نفرت را درون خود حفظ كرد. آن سايهاي بر زندگياش انداخت. اما اجازه بدهيد سخن آخر را به علي بسپارم كه دههها پيش به من گفت.
«فكر نميكنم دو مرد بزرگ هرگز چنين مبارزاتي را مثل من و جو كرده باشند. شايد يك مبارزه، اما سه بار؛ ما تنها كساني بوديم. از ميان همه مرداني كه در بوكس با آنها مبارزه كردم، سوني ليستون ترسناكترين بود. فورمن قدرتمندترين بود. فلويد پترسون ماهرترين بوكسور بود. اما زبرترين و سختترين، جو فريزر بود. او بهترينهاي من را بيرون آورد و بهترين مبارزهاي كه با هم داشتيم در مانيل بود. آن مبارزه، من احساس كردم چيزي دارد در من اتفاق ميافتد. چيزي متفاوت از آنچه در مبارزات قبلي حس كرده بودم و خدا آن روز به من رحمت كرد. او بارها به من رحم كرده است و آن مبارزه در مانيل يكي از آنها بود. انگار من خودم را تا جايي كه ميتوانستم بردم و بعد خدا بقيه را با من انجام داد.
پس من متاسفم كه جو فريزر از من دلخور است. متاسفم كه او را آزار دادم. جو فريزر مرد خوبي است. من بدون او نميتوانستم آن كاري را كه كردم، انجام دهم و او هم بدون من نميتوانست آنچه انجام داد، انجام دهد و اگر خدا روزي مرا به يك جنگ مقدس فراخواند، ميخواهم جو فريزر كنار من بجنگد.»