مناقشه تايوان و تلاش پكن براي فرار از تله امنيتي امريكا
حامد وفايي
مناسبات چين و تايوان، به عنوان يكي از حساسترين مسائل ژئوپليتيك شرق آسيا، نه تنها بر ثبات منطقهاي، بلكه بر توازن قدرت جهاني تاثيرگذار است. اين مناقشه از ابعادي در چارچوب نظريه «تله توسيديد» قابل تحليل است، جايي كه چين به عنوان قدرت نوظهور در برابر ايالاتمتحده، هژمون افوليافته، قرار گرفته و تايوان نقطه اشتعال اين رقابت است. در اين ميان نقش ايالاتمتحده به عنوان حامي اصلي تايوان، اين معادله را پيچيدهتر كرده و رقابتهاي ژئوپليتيك قدرتهاي بزرگ در هارتلند جنوب شرق آسيا را به اوج خود رسانده است.
چنانچه در پي بررسي ريشههاي اين بحران باشيم بايد به قرن بيستم باز گرديم. جايي كه پس از شكست امپراتوري چينگ در جنگ با ژاپن (۱۸۹۵)، تايوان تا ۱۹۴۵ تحت سلطه ژاپن قرار گرفت؛ نهايتا پس از تلاشهاي چين و به واسطه اعلاميه قاهره (۱۹۴۳) تايوان به چين بازگردانده شد اما انقلاب كمونيستي ۱۹۴۹ و فرار جيانگ جيه شي (چيانگ كايشك) به تايوان، منجر به تاسيس جمهوري چين (ROC) در اين نقطه حساس از جنوب شرق آسيا شد. در جريان جنگ سرد، امريكا از تايوان به عنوان سنگري ضدكمونيسم حمايت كرد و ناوگان هفتم خود را براي حفاظت از اين تنگه در منطقه مستقر نمود. با اين حال، عاديسازي روابط امريكا و چين در ۱۹۷۹، تايوان را بيش از پيش منزوي كرده و در نتيجه تلاشهاي پكن، سازمان ملل متحد نيز كرسي چين را به جمهوري خلق چين (PRC) منتقل نمود. از آن زمان تا به امروز واشنگتن همواره اصليترين بازيگر در مناقشات مربوط به چين و تايوان بوده و همواره به عنوان يك بازيگر كليدي، به ايفاي نقشي دوگانه در اين مناقشه پرداخته است: از سويي حامي تايوان و از ديگر سو شريك ديپلماتيك چين. در اين ميان و درحالي كه قانون روابط تايوان (۱۹۷۹) امريكا را ملزم به فروش تسليحات دفاعي به اين جزيره ميكند، اما سياست «ابهام استراتژيك» واشنگتن در اين خصوص مانع از تعهد صريح امريكا به دفاع نظامي از آن بوده است. در سال ۲۰۲۵، دولت دونالد ترامپ با افزايش فروش تسليحات پيشرفته از قبيل موشكهاي ضدكشتي و سامانههاي پاتريوت، حمايت خود را از اين جزيره تشديد كرده كه همين امر به دامن زدن حواشي ژئوپليتيك پيرامون مسائل اين منطقه دامن زده است. پيت هگست، وزير دفاع امريكا در ماه مه ۲۰۲۵ هشدار داد كه حمله چين به تايوان «قريبالوقوع» است و امريكا آماده واكنش نظامي در اين خصوص است.
از منظر ژئوپليتيك، تايوان بخشي از «زنجيره اول جزايري» است كه براي مهار چين در اقيانوس آرام طراحي شده و ايالاتمتحده طي سالهاي اخير با تقويت ائتلافهايي همچون كوآد (متشكل از امريكا، ژاپن، استراليا، هند) و AUKUS، تلاشهايي عملياتي را در راستاي محاصره استراتژيك چين ساماندهي كرده است. از اين منظر ميتوان تايوان و معادلات پيرامون آن را به منزله تلهاي امنيتي براي به دام انداختن چيني توصيف كرد كه مزيت اصلي او در رقابت با امريكا امر اقتصاد بوده است. در همين راستا رزمايشهاي مشترك با تايوان و حضور ناوهاي امريكايي در تنگه تايوان، پيامي روشن به پكن ارسال كرده كه برمبناي آن هرگونه اقدام نظامي عليه تايوان براي جمهوري خلق چين هزينهبر خواهد بود.
با مرور تحولات مربوط به تايوان ميتوان سال ۲۰۲۵ را يكي از نقاط به اوج رسيدن تنشهاي مرتبط با اين حوزه دانست، زماني كه چين با رزمايشهاي محاصره كامل تايوان در فوريه و آوريل ۲۰۲۵، توانايي خود براي بستن شاهراههاي حياتي اين جزيره را به رخ جهانيان كشيد. هر چند كه لفاظيها پيرامون تايوان طي ماههاي اخير سيري صعودي را نشان ميدهد اما به وضوح ميتوان چنين گفت كه رقابتهاي ژئوپليتيك اين منطقه فراتر از مباحث جاري ميان دو قدرت امريكا و چين بوده و همين امر بر پيچيدهتر شدن كلاف سردرگم اين جزيره افزوده است. در اين رابطه توجه به نقش و جايگاه ژاپن و كرهجنوبي ضروري است كه به دليل نزديكي جغرافيايي، نگران پيامدهاي درگيري احتمالي و وقوع هر گونه تنش در اين حوزه بودهاند. ازسوي ديگر نقش روسيه و اتحاديه اروپا كه با وجود روابط تجاري عميق با چين، به دليل وابستگي به تراشههاي تايواني، موضعي محتاطانه را در اين خصوص اتخاذ كردهاند قابل توجه مينمايد.
آنچه اهميت ماجراي تايوان را براي بازيگران عمده جهاني برجستهتر ساخته، اقتصاد تايوان بهويژه شركت TSMC اين جزيره است كه عملا ۹۰درصد تراشههاي پيشرفته جهان را توليد ميكند؛ درحالي كه چين در سالهاي اخير تمام تلاش خود براي برقراري پيوندهاي اقتصادي مستحكم با اين جزيره با هدف بازدارندگي امنيتي از سويي و وابستگي اقتصادي از ديگر سو را به كار بسته اما سرمايهگذاري TSMC در امريكا (كارخانه ۱۰۰ ميليارد دلاري در آريزونا) نشاندهنده تلاش تايوان براي كاهش وابستگي به چين بوده و جالب آنكه هر چند چين برنامه «ساخت چين ۲۰۲۵» خودكفايي در امر فناوري را در دستور كار خويش قرار داده اين كشور نيز همچنان به تراشههاي تايواني وابسته است.
به لحاظ ديپلماتيك اما گسترش نفوذ چين در وجوه مختلف نظام بينالملل، شرايط تايوان را روز به روز دشوارتر نموده و اكنون اين جزيره تنها ۱۳ متحد رسمي دارد و هر چند كه چين با فشار اقتصادي، كشورها را به قطع روابط سياسي و ديپلماتيك با تايوان وادار ميكند اما امريكا با اقداماتي چون سفر مقامات ارشد اين كشور به تايپه، همزمان با اتخاذ تحريمهاي فناورانه عليه چين، علاوه بر مقابله با انزواي اين جزيره، هزينهتراشي براي پكن در اين پرونده را در دستور كار خويش محفوظ داشته است. پس از بررسي ابعاد مختلف موضوع تايوان و معادلات پيش روي چين با اين جزيره با تمام حواشي آن ميتوان در بلندمدت، دو سناريوي اتحاد مسالمتآميز مشابه مدل هنگكنگ (محتملتر) و درگيري نظامي (نامحتمل) را براي آينده اين منطقه در نظر داشت. واقعيت اين است كه پكن تمام تمركز و تلاش خود را براي پرهيز از درافتادن به تله امنيتي ايالاتمتحده با محوريت تايوان به كار بسته اما طبعا اگر با ميدانداري واشنگتن يا تحريكات غيرمعمول تايوان، خطوط قرمز چين در اين خصوص خدشهدار گردد، وقوع درگيري آنهم صرفا به عنوان واكنشي از جانب چين تاحدودي محتمل خواهد بود اما نكته اساسي اين است كه در شرايط جاري بدون شك چين راسا هيچگونه اقدام سخت درخصوص جزيره را در دستور كار نداشته و نخواهد داشت.
در اين ميان آنچه فضا را براي چين بغرنج ميسازد، رقابتهاي ژئوپليتيك، به ويژه بين واشنگتن و پكن است، چراكه امريكا با تقويت حضور نظامي خود در منطقه و تشديد تحريمهاي فناوري و تداوم جنگ تجاري با ابزار تعرفههاي اقتصادي همواره چين را به واكنش وا داشته و هر چند كه در مقابل، چين با تشكيل و ميدان داري در ائتلافهايي چون BRICS و همكاري با بازيگراني چون روسيه، به دنبال تضعيف هژموني امريكا برآمده اما بيم از تبديل تايوان به «اوكراين آسيا» در سايه رقابتهاي ژئوپليتيك موضوعي است كه امروز بسياري از انديشكدههاي چيني و غيرچيني را به خود مشغول داشته است.استاد دانشگاه تهران