به مناسبت اول شهريور روز بزرگداشت محمد بن جرير طبري
راوي سخنان حكمتآميز منوچهر
محمدعلي حيدرنيا
اول شهريور ماه هر سال به عنوان روز بزرگداشت محمد بن جرير طبري، صاحب كتاب ارزشمند تاريخ طبري در جهان اسلام گرامي داشته ميشود. ترجمه فارسي (از عربي) تاريخ طبري يك مجموعه 16 جلدي است كه به تاريخ جهان اسلام و ايران تا قرن چهارم ه-ق ميپردازد. محمد جرير طبري در ابتداي كتاب خود چنين ميگويد: «پارسيان تنها قومي هستند كه از بدو پيدايش، تاريخ پيوسته و چند هزار ساله دارند؛ از اين روي، من پايه و اساس كتاب خود را بر مبناي پادشاهان اين قوم قرار دادهام.» و با اين توجيه منطقي، كتاب تاريخ خود را با سلسله پيشداديان و كيومرث، اولين پادشاه اين سلسله آغاز ميكند: معمولا كتب تاريخي مربوط به دوره قبل از اسلام دوره كيانيان (هخامنشيان؟) را اوج شكوه تمدن ايراني معرفي ميكنند؛ ولي كمتر به تاثير زيرساختهاي تمدني كه طي 2400 سال در دوره پيشداديان حاصل شد، ميپردازند. دستاوردهاي تمدني سلسله پيشداديان در شاهنامه به تفصيل بيان شده است. در اين زمينه مراجعه شود به «شاهنامه تصحيح جلال خالقيمطلق. دفتر يكم. صفحه 41 ابيات 1 به جلو تا 62». هر چند اطلاعات ما از اين دوره نيمه اسطورهاي و نيمه تاريخي است، ولي تاثير شگرف اين سلسله بر تمدن جهاني و ايراني چنان است كه در ابتداي اين سلسله (حدود 3200 سال ق-م) انسان نيمه وحشي و غارنشين بود و در پايان اين دوره به مرحلهاي از رشد رسيد كه به موضوعاتي همچون اخلاق و معنويت ميپردازد. شاهد اين ادعا سخنراني منوچهر آخرين (احتمالا) پادشاه پيشدادي است كه در تاريخ طبري به تفصيل بيشتري نسبت به شاهنامه و تاريخ ثعالبي بيان شده است. محمد جرير طبري سخنراني منوچهر شاه پيشدادي كه سراپا اخلاق، معنويت و مديريت است را در كتاب تاريخ خود به تفصيل آورده است. در زير به گزيدههايي از آن اشاره ميشود، براي مطالعه كل سخنراني به ترجمه كتاب (تاريخ طبري يا تاريخ الرسل و الملوك تاليف محمد بن جرير طبري جلد اول ترجمه ابوالقاسم پاينده. چاپ پنجم. 1375 جلد يكم صفحه 290) مراجعه كنيد. طبري ميگويد: منوچهر عادل و نكوكار بود و نخستين كس بود كه رسم دهقاني پديد آورد و براي هر دهكده دهقاني معين كرد. گويند موسي پيامبر صليالله عليه و سلم به سال شصتم پادشاهي منوچهر ظهور كرد. چكيدهاي از سخنان منوچهر پادشاه پيشدادي به روايت تاريخ طبري: اي مردم شما همگي مردمزاده نشدهايد كه مردمي به تعقل است و دفع دشمن. (به صرف تولد انسان نيستيد) خداي تعالي اين پادشاهي به ما داد تا امتحانمان كند اگر سپاس داشتيم افزونمان دهد اگر كفران كرديم كيفرمان دهد ما خاندان عزت و مظهر پادشاهي خداييم. منوچهر گفت: اي مردم خلق از آن خالق است و شكر خاص منعم است اطاعت سزاوار قادر است. تفكر نور است و غفلت ظلمت است، جهالت ضلالت است. اول برفت و به ناچار آخر به اول ملحق شود پيش از ما اصولي بوده كه ما فروع آنيم. و خدا عزوجل اين پادشاهي به ما داد او را ستايش كنيم از او هدايت و راستي و يقين ميخواهيم. پادشاه بر مردم حقي دارد و مردم نيز بر پادشاه حقي دارند. حق پادشاه بر مردم اين است كه اطاعت او كنند و خيرخواه او باشند و با دشمنش پيكار كنند و حق مردم بر پادشاه اين است كه مقرريشان به وقت دهد كه جز آن منبعي ندارند. و حق رعيت بر پادشاه اين است كه در كارشان بنگرد با آنها مدارا كند و بيش از توانشان بر آنها بار نكند و اگر آفت آسماني يا زميني رخ داد كه حاصلشان را بكاهد، از خراجشان بكاهد و اگر حادثهاي رخ داد، كمكشان كند تا آبادي توانند كرد و در مدت يك يا دو سال از آنها به قدر استطاعت بگيرد. سپاه براي شاه چون دو بال پرنده است كه سپاه بال پادشاهي است و چون پري از بال كنده شود، نقصان يابد پادشاهي نيز چنين است كه به بال و پر پايدار است. شاه را سه خصلت بايد، نخست آنكه راستگو باشد و دروغ نگويد و بخشنده باشد و بخيل نباشد و به هنگام خشم بر خويش مسلط باشد. پادشاهي از عفو پايدار ماند و از عقوبت سستي گيرد و خطا در عفو بهتر از خطا در عقوبت است.
پادشاه بايد در كاري كه نتيجه آن كشتن و تباه كردن است، دقت كند و چون از يكي از عمال وي شكايتي رسيد كه موجب عقوبت باشد با وي مدارا نكند و او را با شاكي فراهم آرد و اگر حق مظلوم بر او ثابت شد، بگيرد و تسليم كند و اگر نتواند داد از خويشتن دهد. بدانيد كه هر كه خوني به ناحق بريزد من از او نگذرم و هر كه دستي به ناحق ببرد او را نبخشم تا صاحب حق ببخشد. از اين پادشاهي فقط اسم از من است اگر اطاعتم كنيد كه شاه اگر اطاعتش كنند شاه باشد و اگر مخالفتش كنيد تبعه باشد نه شاه. و هر خلافي كه خبر آن به ما رسد از گوينده نپذيريم تا به يقين ندانيم و اگر راست نباشد گوينده را به جاي خلافكار بريم. بدانيد كه بهترين دفع غضب صبر و توسل به يقين است. بدانيد كه فيروزي از خداست، به يقين پيروز شويد و اگر نيتتان پاك باشد به مقصود رسيد پس بدانيد كه پادشاهي جز پايداري و اطاعت و محو دشمن و بستن مرزها و عدالت با رعيت و انصاف با مظلوم پايدار نماند. شفاي شما به نزد خودتان است دواي قاطع استقامت است و امر به نيكي و نهي از بدي. با رعيت انصاف كنيد و نهرها و جويها كه خرج آن با سلطان است زودتر اصلاح كنيد كه ويرانتر نشود و آنچه از نهرها و جويها و آنچه از رعيت است و از اصلاح آن ناتواناند از بيتالمال خراج قرضشان دهيد و وقت خراج از حاصلشان به قدر ممكن هر سال يكچهارم يا يكسوم يا يك نيم بگيريد تا به رنج نيفتند. اي موبد موبدان اين سخن و فرمان من است، اين سخن را بشنو و به كار بند. آنگاه گفت: مردم شنيديد گفتند: آري گفتي و نكو گفتي.
٭ دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي