• 1404 دوشنبه 27 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6119 -
  • 1404 دوشنبه 27 مرداد

«صوراسرافيل»

روزنامه‌نگار شهيد

ياسين وهابي

در آن روز منحوس «بمباران مجلس»، گويي محمدعلي‌شاه بيش از هر چيزي مترصد بود تا انتقام روزهاي سخت نقادي و توهين و تمسخر روزنامه صوراسرافيل را يكجا از ميرزاجهانگيرخان و دوستانش بستاند. در تهران آن روز، پس از شكست مشروطه‌خواهان مستقر در مجلس و حوالي‌اش، هر كسي كوشيد به گوشه‌اي پناه ببرد و جان خود را نجات دهد، اما در نهايت عده‌اي در دام افتادند. باغشاه آبستن جنايتي هولناك و انتقامي تاريخي بود و شاه مصمم كه براي التيام غرور لگدمال شده‌اش، كساني را به ‌دار مجازات بياويزد. اگرچه علي‌اكبرخان دهخدا و مساوات توانستند از مهلكه بگريزند، اما دست تقدير چنان خواست تا صوراسرافيل و ملك‌المتكلمين و سيدجمال واعظ (پدر محمدعلي جمالزاده) قرباني خشم شاه شوند.

اما «روزنامه صوراسرافيل» را كه معروف‏ترين و راديكال‏ترين روزنامه صدر مشروطه بود، ميرزاقاسم‏خان تبريزي با ياري بي‏دريغ ميرزاجهانگيرخان شيرازي، نخستين شهيد راه آزادي قلم و با همكاري علي‏اكبر دهخدا ايجاد كرد. اين روزنامه كه به استناد همه كتاب‏ها، رساله‌ها و پژوهش‌هاي تاريخي مشروطيت، نقش عمده‏اي در بيداري مردم و در جهت نفوذ انديشه‌هاي دموكراتيك و ملي در ميان ملت به پا خاسته آن دوران داشته است، «صوراسرافيل» نام دارد.

صوراسرافيل در دو زمينه، بدعت‏گذار است: نخست از جنبه ارايه طنزي پرمايه و هشداردهنده در قالب نثري روان و ساده و غيرمكتبي ادبيات مشروطه كه علي‏اكبر دهخدا، نويسنده‏اش بود و پس از عبيد زاكاني دومين طنزپردازي است كه دردها و نابساماني‏ها را با شهامتي كم‏نظير در چارچوب طنز گزنده و زهرآلود مطرح مي‏ساخت.

دوم شيوه نگارش و ظرايف روزنامه‏نگاري است كه پيش از صوراسرافيل، هيچ يك از روزنامه‌هاي فارسي‏زبان بر آن پايه منتشر نشده بود. روزنامه‏اي كه با شهامتي بي‏مانند به انتشار مقالات روشنگر و به دستچيني از اخبار و مفاسد جمود فكري و تحجر عقيدتي مي‏پرداخت و گاه در زبان طنز، لبخند زهرآگين را بر لب خواننده مي‏آورد.

صوراسرافيل كه با شيپور خود مي‏كوشد «هويت، مساوات و اخوت» را در كالبد جامعه استبدادزده و محروم ايران بدمد، راه دستيابي به اين اصول را در مردم و لابه‏لاي نوشته‌هاي جدي و شوخي خود تصوير مي‏سازد. صوراسرافيل كه شيفته كمال و ترقي ايران است، دموكراسي را عامل بنيادي در رشد و توسعه و تحرك اجتماعي مي‏شمارد، گستاخانه و با شهامتي درخور ستايش، همه گروه‌ها و طبقات اجتماعي (حتي شاه) را مورد خطاب قرار مي‌دهد، اما از ديگر دلايل معروفيت و اثرگذاري صوراسرافيل حضور «دهخدا» بود؛ نويسنده ثابت ستون ادبيات سياسي اين روزنامه ميرزاعلي‏اكبر دهخدا بود كه در 28سالگي از معروف‏ترين روزنامه‏نگاران عصر مشروطه ايران شد. مقالات دهخدا تحت عنوان «چرند و پرند» و به امضاي «دخو» نمونه ادبيات ساده اين دوره است.

از نظر حميد مولانا، استاد حوزه ارتباطات، دخو در «چرند و پرند» از اوضاع سياسي ايران و اقدامات مستبدانه‏ محمدعلي‏شاه انتقاد مي‌كرد و با طرز بسيار پسنديده و مطلوب ناله‌ها و شكوه‌هاي عامه مردم را به گوش روشنفكران و طبقه حاكم و اشراف آن دوره مي‏رساند.در تاريخ مطبوعات فكاهي سياسي ايران «صوراسرافيل» و مخصوصا مقالات چرند و پرند بايد پيشقدم و پيش‏آهنگ اين روش ذكر شود.

فريدون آدميت در كتاب «ايدئولوژي نهضت مشروطه» ضمن بررسي برخي مطالب روزنامه صوراسرافيل درباره علي‏اكبر دهخدا مي‏نويسد: «نويسنده بينش اجتماعي دارد، با اصول سوسياليسم آشناست، به آراي متفكران سوسيال دموكرات از جمله «ژان ژورس» فرانسوي توجه دارد. در جهت تفكر عمومي و اصالت تاريخ معتقد است، «شورش» عمومي برزگران را از «مسلمات قانوني» مي‏انگارد مگر اينكه با اصلاحات ريشه‏دار «انقلابات شدني» را ببندند. يعني منطق انقلاب را در اصلاحات راديكال متحقق گردانند. گريزي هم به عوارض اجتماعي فقر مي‏زند و تقريبا همه نابساماني‌ها را در فلسفه فقر مي‏جويد.»

«چرند و پرند» صوراسرافيل، كاملا جنبه سياسي داشت و نشات گرفته از ماهيت شرقي روزنامه صوراسرافيل بود. صوراسرافيل، به عنوان روزنامه ملي و مردمي، رسالت راستين خود را چه در چارچوب مطالب جدي و چه به صورت مطالب طنز و شوخي به خوبي انجام داد.

لحن طنزنويسي دخو بسيار شديد و قاطع و نيش‏دار است. او گذشت و اغماض نمي‏شناسد و بر كشته خود نمي‏بخشايد. نويسنده، هر حادثه و پيشامدي را دستاويز قرار داده و از فساد دستگاه سلطنتي، بي‏شرمي و خيانت رجال دولت، ظلم و ستم اغنيا و مالكين، رياكاري روحاني‏نمايان و آخوندهاي دروغين مي‏تازد و آنها را بدون عفو و اغماض، به تمسخر و استهزا مي‌گيرد. وضع رقت‏بار روستاييان و كشاورزان و فقر و بدبختي شهر‏نشينان، ناداني و بيچارگي زنان ايراني، همه مسائلي است كه در نوشته‌هاي دخو مكرر مطرح شده است.

صوراسرافيل در عمر كوتاه خود، پنج بار توقيف شد. اين روزنامه كه برخلاف توقيف‌هاي پي‏درپي تا به توپ بستن مجلس پايدار ماند، بعد از آخرين توقيف كه به كشته شدن مبارز انقلابي ميرزاجهانگيرخان شيرازي انجاميد، به وسيله علي‏اكبر دهخدا كه توانسته بود با تقي‏زاده و ديگران از ايران جان سالم به در ببرند، سه شماره ديگر آن در سوييس انتشار يافت و سپس براي هميشه تعطيل شد.

اكنون ميرزاجهانگيرخان شيرازي به همراه دوست و همرزمش ملك‌المتكلمين، در يكي از كوچه‌هاي بن‌بست تهران، گمنام و مهجور در همسايگي بيمارستان لقمان آرميده است و عموم اهالي تهران و ايران از محل دفن اين قهرمان روزگار مشروطه بي‌خبرند و بعيد نيست در آينده‌اي نزديك اثري از مقبره اين شهيدان وطن باقي نماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون