علي اشرف افخمي
موفقيتهاي حيرتآور چين طي چند دهه گذشته بر كسي پوشيده نيست. 48 سال پيش در سال 1976 (هنگام مرگ مائو) اين كشور داراي توليد ناخالص داخلي 153 ميليارد دلار (درآمد سرانه 164 دلار) و صادراتي حدود 7 ميليارد دلار بود. كمتر از 5 دهه بعد، در سال 2024 اين ارقام به ترتيب به 18، 750 ميليارد دلار (درآمد سرانه 13، 500 دلار) و 3، 550 ميليارد دلار رسيد. يعني با توليد ناخالص داخلي 122 برابري (رتبه دوم جهان) درآمد سرانه 82 برابري و صادرات 507 برابري (رتبه اول جهان)، مبدل شد به غول اقتصادي جهان! آيا اين دستاوردهاي شگرف اتفاقي به دست آمده است؟ پاسخ قطعا منفي است. نيم قرن پيش كشور چين، سفري كهكشاني به سوي پيشرفت، توسعه و رفاه را آغاز کرد؛ مسيري كه با يك پيام كوتاه 18 كلمهاي شكل گرفت و آغازگر تحولي بزرگ در ديپلماسي و مناسبات جهاني شد. ميپرسيد چگونه؟ جواب را در روايت زير مييابيد. با اندكي بررسي در سپهر سياسي و اقتصادي اين كشور، به جز نام «مائو تسه تونگ» به نام دو سياستمدار برجسته ديگر برميخوريم: «چوئن لاي» و «دنگ شيائوپينگ» كه نقشي كليدي در پيشرفت اعجاببرانگيز چين داشتهاند. بگذاريد اندكي با زندگي اين شخصيتها، تحصيلات و نگرش آنها آشنا بشويم.
چوئن لاي (Zhou Enlai) متولد 1898، وي در سال ۱۹۱۷ براي مدت كوتاهي به ژاپن رفت و براي آشنايي با انديشههاي مدرن در دانشگاههاي ژاپن تحصيل كرد. سپس به چين بازگشت و در دانشگاه «نان كاي» ثبتنام كرد. بعد در سال ۱۹۲۰ به همراه گروهي از دانشجويان چيني به فرانسه رفت. در آنجا در شهرهاي پاريس، ليون و تولوز اقامت داشت. با ماركسيسم آشنا شد و به فعاليتهاي سياسي زيرزميني پرداخت. بعدها به انگلستان، بلژيك و آلمان نيز سفر كرد و در برلين و گوتينگن هم اقامت داشت. دنگ شيائوپينگ (Deng Xiaoping) متولد 1904، او در سال ۱۹۲۰ وارد فرانسه شد و در دانشكدهاي در «نورماندي» تحصيل كرد. در كنار تحصيل، در كارخانهها نيز كار ميكرد و با شرايط سخت زندگي مهاجران چيني آشنا شد. در پاريس به شاخه فرانسوي حزب كمونيست چين پيوست و فعاليت سياسي را آغاز كرد. در سال ۱۹۲۶ براي ادامه تحصيل به اتحاد جماهير شوروي رفت و در دانشگاه كمونيستي شرق مسكو آموزش ديد. اين تجربههاي تحصيلي در اروپا و شوروي، هر دو رهبر آينده را به چهرههايي با ديدگاه جهاني، تجربه عملي و درك عميق از سياست بينالملل تبديل كرد؛ چيزي كه بعدها در ديپلماسي چين نقش حياتي ايفا كرد.
مائو تسه تونگ (Mao Zedong) متولد 1893، مائو در سال ۱۹۱۸ در رشته حقوق و اقتصاد در چين فارغالتحصيل شد. در سال 1921 يكي از اعضاي بنيانگذار حزب كمونيست چين بود و با «چوئن لاي» و سپس «دنگ شيائو پينگ» آشنا شد. اين سه نفر در جريان راهپيمايي طولاني (۱۹۳۴ – ۱۹۳۵) و مبارزه عليه «كومينتانگ Kuomintang - حزب ملي مردم چين» [كه توسط دكتر «سون يات سِن» بنيانگذاري و توسط ژنرال «چيانگ كاي شك Chiang Kai-shek» رهبري شده بود] با هم همكاري داشته و نقش كليدي در شكلگيري «جمهوري خلق چين» ايفا كردند. پس از پايان جنگ جهاني دوم، جنگ داخلي دوباره از سر گرفته شد و در نهايت در اكتبر سال ۱۹۴۹، حزب كمونيست به رهبري «مائو تسه تونگ» پيروز شد و «جمهوري خلق چين» را تأسيس كرد. كومينتانگ هم به رهبري «چيانگ كاي شك» به جزيره تايوان عقبنشيني كرد و حكومت چين تايپه را ايجاد كرد. «چوئن لاي» نخستوزير «جمهوري خلق چين» از زمان تأسيس آن در یک اكتبر ۱۹۴۹ تا زمان درگذشتش در ۸ ژانويه ۱۹۷۶ بود. او تا پايان عمرش در اين سمت باقي ماند. در سالهاي پاياني عمر «مائو تسهتونگ» بهويژه در دوران انقلاب فرهنگي (۱۹۶۶ - ۱۹۷۶) «چوئن لاي» تحت فشارهاي سياسي قرار گرفت، اما همچنان نقش مهمي در دولت ايفا ميكرد. او تلاش زيادي براي كاهش آسيبهاي انقلاب فرهنگي و پيشبرد برنامه «چهار نوسازي» انجام داد. با ابتلاي وي به سرطان، بسياري از وظايف اجرايياش به «دنگ شيائو پينگ» واگذار شد، اما تا زمان درگذشتش، حدود 8 ماه پيش از مرگ «مائو» همچنان نخستوزير رسمي باقي ماند. «دنگ شيائو پينگ» مدتها در سِمت معاون نخستوزير در كنار «چوئن لاي» به عنوان معاون اجرايي عمل ميكرد، مدتي هم رييس ستاد كل ارتش آزاديبخش خلق چين (از ژانويه ۱۹۷۵) و عضو ارشد حزب كمونيست چين بود. وي به دليل مخالفت با سياستهاي افراطي «مائو» و حمايت از اصلاحات اقتصادي و همزمان با تصفيههاي سياسي در دوران انقلاب فرهنگي (از سال 1967 تا 1969) از قدرت كنار گذاشته شد، لیكن پس از چند سال تبعيد و بازگشتش در سال 1973، تحت حمايت «چوئن لاي» جايگاه و نفوذش در حزب رو به افزايش نهاد، وليكن يك بار ديگر توسط «مائو» در سال ۱۹۷۶ به مدت كوتاهي بركنار شد. «دِنگ» پس از مرگ «مائو» مجددا به قدرت بازگشت و مسير اصلاحات اقتصادي چين را آغاز كرد. دنگ شيائو پينگ در انقلاب فرهنگي ابتدا قرباني تصفيههاي سياسي شد، اما پس از آن با رويكردي عملگرايانه و اصلاحطلبانه، مسير چين را از ايدئولوژي متمركز مائوئيستي به سمت توسعه اقتصادي و تعامل جهاني تغيير داد.
تحول چگونه آغاز شد؟
رابطه «چوئن لاي» و «هنري كيسينجر» يكي از نقاط عطف مهم در تاريخ ديپلماسي قرن بيستم بود. اين دو شخصيت با وجود تفاوتهاي ايدئولوژيك عميق، توانستند پايهگذار عاديسازي روابط ميان چين و ايالات متحده شوند.
آغاز تعامل: شكستن يخ دشمني
در سالهاي پاياني دهه ۱۹۶۰، چين و امريكا دشمنان سرسخت يكديگر بودند، اما نخستوزير چين «چوئن لاي» با نگاهي عملگرايانه، به دنبال كاهش تنشها بود. در سال ۱۹۷۱، «هنري كيسينجر» مشاور امنيت ملي امريكا، به طور مخفيانه به پكن سفر كرد و با «چوئن لاي» ديدار كرد. اين ديدار زمينهساز سفر تاريخي ريچارد نيكسون به چين در سال ۱۹۷۲ شد.
«چوئن لاي» و «كيسينجر» با وجود تفاوتهاي عميق، توانستند با درايت و ديپلماسي، يكي از مهمترين گامهاي قرن بيستم را در عرصه روابط بينالملل بردارند. اين رابطه نهتنها مسير چين را به سوي تعامل جهاني هموار كرد، بلكه نقطه عطفي در سياست خارجي امريكا نيز بود. اجازه بدهيد به چگونگي تنظيم و برگزاري ديدار تاريخي و مخفيانه «چوئن لاي» و «هنري كيسينجر» بپردازم. در ديدار مخفيانه «هنري كيسينجر» با «چوئن لاي» در جولای ۱۹۷۱، مقامهاي كليدي پاكستان كه نقش واسطهگري داشتند عبارت بودند از: نخستوزير پاكستان: ژنرال يحييخان، او در آن زمان رييسجمهور و فرمانده نظامي پاكستان بود (۱۹۶۹ - ۱۹۷۱) و عملا قدرت اجرايي كشور را در دست داشت. يحييخان با هماهنگي كامل، سفر مخفيانه كيسينجر را از طريق اسلامآباد به پكن تسهيل كرد. وزير امور خارجه پاكستان: ذوالفقار عليبوتو، در آن زمان وزير خارجه و يكي از چهرههاي برجسته سياسي پاكستان بود. او روابط نزديكي با چين داشت و نقش مهمي در ايجاد اعتماد ميان پكن و واشنگتن ايفا كرد. بعدا در دسامبر ۱۹۷۱، پس از استعفاي «يحيي خان»، «بوتو» به مقام نخستوزيري پاكستان رسيد. اين همكاري ديپلماتيك ميان پاكستان، چين و امريكا نهتنها نقطه عطفي در روابط بينالملل بود، بلكه جايگاه پاكستان را به عنوان يك بازيگر مهم در سياست جهاني آن دوران تثبيت كرد. طبق منابع معتبر، وزير خارجه پاكستان در آن زمان «ذوالفقار علي بوتو» نقش مهمي در انتقال پيام «چوئن لاي» به «هنري كيسينجر» ايفا كرد.
روايت تاريخي از دعوتنامه
پيش از سفر مخفيانه «كيسينجر» به چين در جولای ۱۹۷۱، «چوئن لاي» از طريق «بوتو» پيامي محرمانه براي «كيسينجر» فرستاد. اين پيام با هدف آغاز مذاكرات مستقيم ميان چين و امريكا، حاوي دعوت رسمي براي ديدار محرمانه در پكن بود. «كيسينجر» كه بهدنبال كانالي مطمئن براي ارتباط با چين بود، پاكستان را به عنوان واسطهاي قابل اعتماد انتخاب كرد. او علاوه بر پاكستان، روماني را نيز به عنوان گزينه ارتباطي در نظر داشت، اما نقش پاكستان تعيينكننده بود.
جزييات سفر
«كيسينجر» با استفاده از هواپيماي رييسجمهور پاكستان، ژنرال يحيي خان از اسلامآباد به پكن رفت. اين سفر كاملا مخفيانه بود و حتي بسياري از مقامات امريكايي نيز از آن بيخبر بودند. اين اقدام ديپلماتيك، نهتنها نقطه آغاز عاديسازي روابط چين و امريكا بود، بلكه نشاندهنده مهارت ديپلماتيك «چوئن لاي» و نقش استراتژيك پاكستان در سياست جهاني آن دوران است.
اسلامآباد بهار ۱۹۷۱، پيامي كوتاه از شرق دور
در تالار نيمهروشن وزارت خارجه امريكا، صداي قدمهاي آرام «ذوالفقار علي بوتو» در راهروي سنگي طنين انداخته بود. او مردي بود با نگاهي تيزبين، ذهني سياسي و قلبي پر از جاهطلبي. آن روز، در دستانش نامهاي بود كه ميتوانست تاريخ را تغيير بدهد: نامهاي از «چوئن لاي» نخستوزير چين. دستنوشتهاي 18 كلمهاي كه با خطي خوش و مُهري قرمز در پاي آن نگاشته شده بود، نوشتهاي كوتاه اما پرمعنا: «آقاي كيسينجر، اگر امريكا آماده گفتوگوست، چين نيز آماده و پكن در انتظار شماست، محرمانه و در سكوت.»
«بوتو» كه روابط نزديكي با رهبران چين داشت، ماموريت يافت اين پيام را به «هنري كيسينجر» مشاور امنيت ملي امريكا، برساند. او ميدانست كه اين نامه نهتنها آغازگر يك فصل جديد در روابط بينالملل است، بلكه جايگاه پاكستان را نيز در قلب ديپلماسي جهاني تثبيت خواهد كرد. چند روز بعد، در ديداري محرمانه در امريكا، «بوتو» دست نوشته «چوئن لاي» را به «كيسينجر» تحويل داد. «كيسينجر» كه هميشه با چهرهاي خونسرد و ذهني محاسبهگر ظاهر ميشد، لحظهاي مكث كرد، نامه را باز كرد، خواند و لبخندي زد و گفت: «پس شايد ديوار چين، آماده ترك برداشتن باشد.» «بوتو» پاسخ داد: «و پاكستان، افتخار دارد كه اولين ضربه را زده باشد.» در هفتههاي بعد، هماهنگيها آغاز شد. هواپيماي مخصوص رييسجمهور پاكستان آماده شد، مسير پرواز محرمانه تعيين شد و «كيسينجر» با هويتي مخفي، از اسلامآباد به پكن رفت. جايي كه «چوئن لاي» با آرامش و وقار در انتظارش بود. ديدار تاريخي «كيسينجر» با «چوئن لاي» فضايي پر از رمزو راز، سياست و نقطه عطفي در تاريخ ديپلماسي.
پكن، جولای ۱۹۷۱: دروازهاي به آينده
هواپيماي كوچك پاكستاني در فرودگاه نظامي پكن به زمين نشست. آسمان خاكستري و سكوتي سنگين بر فضاي فرودگاه حكمفرما بود. «هنري كيسينجر» با كت بلند، عينك دودي و چهرهاي بياحساس از پلكان پايين آمد. هيچ خبرنگاري نبود، هيچ تشريفاتي. فقط چند مقام رسمي چيني با لباسهاي خاكيرنگ و نگاههايي دقيق. در انتهاي سالن پذيرش، مردي با قامت متوسط، چهرهاي آرام و نگاهي نافذ ايستاده بود: «چوئن لاي» نخستوزير چين. مردي كه سالها در سايه «مائو تسه تونگ» اما با ذهني روشن و ديپلماسياي بينظير، سياست خارجي كشورش را هدايت كرده بود. «چوئن لاي» جلو آمد، دستش را دراز كرد و با صدايي آرام گفت: «آقاي كيسينجر، خوش آمديد به چين.» كيسينجر، كه انتظار برخوردي سرد و ايدئولوژيك داشت، از ادب و وقار نخستوزير چين شگفتزده شد. آنها به مهمانسراي تاريخي در پكن رفتند، جايي كه ديوارهاي چوبي و نقاشيهاي سنتي، فضايي رسمي و در عين حال صميمي ايجاد كرده بود. در پشت درهاي بسته، گفتوگو آغاز شد: نه با شعارهاي سياسي، بلكه با تحليلهاي دقيق از وضعيت جهاني، اتحاد جماهير شوروي، جنگ ويتنام و آينده آسيا. «چوئن لاي» گفت: «ما دشمنان ايدئولوژيك هستيم، اما شايد بتوانيم منافع مشترك بيابيم.» كيسينجر پاسخ داد: «تاريخ را نميتوان تغيير داد، اما آينده را ميتوان ساخت.» در طول چند ساعت مذاكره، دو مرد از دو جهان متفاوت به نقطهاي مشترك رسيدند: «نياز به گفتوگو، احترام، و گشودن درهاي بسته.» وقتي كيسينجر از اتاق خارج شد، در دفترچهاش نوشت: «چوئن لاي: مردي با ذهني روشن، قلبي آرام، و نگاهي به آينده».
واشنگتن، هفته بعد؛ نيكسون در انتظار
هنگامي كه «كيسينجر» به واشنگتن بازگشت، در دفتر بيضيشكل كاخ سفيد، «ريچارد نيكسون» با هيجان پرسيد: «آيا واقعا آمادهاند؟» «كيسينجر» با لبخند پاسخ داد: «چين آماده است. چوئن لاي، با دست نوشتهاي 18 كلمهاي، بدون هياهو و بصورت محرمانه، در را باز كرده است». نيكسون، كه سالها از چين به عنوان دشمن ياد كرده بود، اكنون خود را آماده ميكرد براي سفري تاريخي، سفري كه در فوريه ۱۹۷۲ انجام شد و جهان را شگفتزده كرد.
روايتي از شكستن ديوارهاي ايدئولوژي، ديپلماسي در اوج تنش
پكن، ۲۱ فوريه ۱۹۷۲، لحظهاي كه جهان ايستاد.
هوا سرد بود، آسمان خاكستري و خيابانهاي پكن با پرچمهاي سرخ و تصاوير «مائو» آراسته شده بودند. در فرودگاه پكن، هواپيماي رياستجمهوري امريكا، «Air Force One»، به آرامي فرود آمد. براي نخستين بار، رييسجمهور ايالات متحده پا به خاك چين كمونيست ميگذاشت. كشوري كه تا همين چند سال پيش، دشمنياش با امريكا در حد تهديد اتمي بود. ريچارد نيكسون، با باراني تيره و چهرهاي جدي از پلكان پايين آمد. در كنار او، همسرش «پت نيكسون» با لبخندي ديپلماتيك، به جمع مقامات چيني خوشامد گفت. در صف استقبال «چوئن لاي» ايستاده بود با همان آرامش هميشگي و دستش را به گرمي دراز كرد.
«نيكسون» گفت: «هفتهاي كه جهان را تغيير خواهد داد، آغاز شده است».
ديدار با «مائو» و «نيكسون»
پشت درهاي بسته
چند ساعت بعد، در اقامتگاه «مائو» در «ژون نان هاي» «نيكسون» وارد اتاقي شد كه تاريخ در آن نوشته ميشد. «مائو تسهتونگ» پيرمردي با لباس خاكستري ساده، چهرهاي خسته اما نگاهي نافذ، روي صندلي نشسته بود. در كنارش «چوئن لاي» با لباسي ساده و خاكستري رنگ ايستاده بود؛ آماده براي ترجمه و تنظيم گفتوگو. «مائو» با لبخند گفت: «شما نويسنده خوبي هستيد، آقاي نيكسون. مقالاتتان را خواندهام.» «نيكسون» كه انتظار برخوردي خشك داشت، شگفتزده پاسخ داد: «و شما آقاي رييس، مردي هستيد كه تاريخ را نوشتهايد.» گفتوگو كوتاه بود، بيشتر نمادين تا محتوايي. «مائو» كه در آن زمان از نظر جسمي بسيار ضعيف شده بود، بيشتر شنونده بود تا سخنگو. اما حضورش، خود حامل اين پيام بود: «چين آماده تعامل است.»
بيانيه شانگهاي: نقطه عطف
در روزهاي بعد، «نيكسون» با «چوئن لاي» جلسات مفصل برگزار كرد. نتيجه اين ديدارها، بيانيه مشترك شانگهاي بود: سندي كه در آن امريكا و چين توافق كردند اختلافات را كنار بگذارند و روابط رسمي ديپلماتيك را آغاز كنند. «چوئن لاي» نقش كليدي در تدوين مفاد اين بيانيه داشت و آن را براي اعضاي حزب كمونيست چين، بند به بند تشريح كرد. «نيكسون» در پايان سفر گفت: «ما از ديوار چين عبور كرديم، نه با ارتش، بلكه با گفتوگو». اين سفر نهتنها نقطه عطفي در روابط چين و امريكا بود، بلكه آغازگر دورهاي جديد در سياست جهاني شد: «پايان انزواي چين، آغاز اصلاحات و تغيير موازنه قدرت در جنگ سرد».
«چوئن لاي» سبك خاصي در مذاكره داشت: وي با آرامش، منطق و تسلط بر مسائل جهاني «كيسينجر» را تحت تأثير قرار داد. «كيسينجر» بعدها او را يكي از «باهوشترين و موثرترين مذاكرهكنندگان» خواند.
او با وجود وفاداري به «مائو»، در مذاكرات با امريكا از موضعي عملگرايانه و ديپلماتيك برخورد كرد، نه صرفا ايدئولوژيك. و اما اجازه بدهيد به معمار اقتصاد چين بپردازم: «دنگ شيائو پينگ» بنيانگذار چين مدرن. همان طور كه گفتيم در دوران انقلاب فرهنگي ۱۹۶۶–۱۹۷۶، «دنگ شيائو پينگ» توسط جناح راديكال طرفدار «مائو» مورد حمله قرار گرفت و در سالهاي ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹ از تمامي پستهاي حزبي و دولتي كنار گذاشته و تبعيد شد. منتقدان تلاش كردند تا مداركي از اشتباهات او جمعآوري كنند، اما وي هيچ نوشتهاي از خود باقي نگذاشته بود.
بازگشت به قدرت
در سال ۱۹۷۳، با حمايت نخستوزير «چو ئن لاي» «دنگ» دوباره به قدرت بازگشت و به عنوان معاون نخستوزير منصوب شد. در سال ۱۹۷۵، به مقام نايبرييس كميته مركزي حزب، عضو دفتر سياسي و رييس ستاد كل ارتش رسيد. با مرگ «چوئن لاي» كه چند ماه قبل از مرگ «مائو» رخ داد، باز هم «دنگ شيائو پينگ» مورد بيمهري قرار گرفت اما با مرگ «مائو» در سپتامبر ۱۹۷۶، «دنگ» به تدريج قدرت را در حزب كمونيست چين به دست گرفت و از سال 1987 به عنوان «رهبر عاليمقام چين» شناخته شد.
اصلاحات پس از انقلاب فرهنگي
با قدرت گرفتن «دنگ» وي سياستهاي اقتصادي جديدي را آغاز كرد كه به «سوسياليسم با ويژگيهاي چيني» معروف شد. او كشاورزي را از حالت تعاوني خارج كرد، سياست تكفرزندي را براي كنترل جمعيت اجرا كرد. سرمايهگذاري خارجي را مجاز دانست و به كارآفرينان اجازه فعاليت داد و بر مسووليت فردي در اقتصاد تأكيد داشت. اين اصلاحات باعث رشد سريع اقتصادي، كاهش فقر، و تبديل چين به دومين اقتصاد بزرگ جهان شد.
جمعبندي
«دنگ شيائو پينگ» نهتنها تفكر «مائو» را كنار گذاشت، بلكه خود، «بنيانگذار و معمار چين نوين» شد. تحول اقتصادي چين از يك اقتصاد بسته كمونيستي به يكي از بزرگترين قدرتهاي اقتصادي جهان، يكي از چشمگيرترين دگرگونيهاي قرن بيستم است كه با رهبري وي محقق شد. وي اصلاحات اقتصادي را در اجلاس تاريخي حزب كمونيست در دسامبر 1978 كليد زد. و برنامههاي مهم «مائو» مانند «جهش بزرگ به جلو» و «انقلاب فرهنگي» را كه باعث ركود، قحطي و بيثباتي شد، كنار گذاشت. نكته جالب توجه اين است كه: وي همواره از دوستي و راهنماييهاي «لي كوان يو» بنيانگذار سنگاپور به خوبي بهره ميبرد. جمله معروفي از وي به يادگار مانده است:
«چين بايد ۵۰ سال آرامش داشته باشد و با هيچ كس درگير نشود، تا بتواند توسعه يابد.»
چند سياست اصلاحي وي بدين شرح است:
- آزادسازي تدريجي اقتصاد به جاي شوك ناگهاني.
- ايجاد مناطق آزاد اقتصادي: مناطقي مانند شِنژِن به عنوان پايگاههاي آزمايشي براي جذب سرمايهگذاري خارجي و توليد صادراتمحور.
- تشويق مالكيت خصوصي و سرمايهگذاري خارجي بدون كنار گذاشتن نظارت دولتي بر صنايع كليدي.
چين در سال 2025:
امروز چين دومين اقتصاد جهان را (به لحاظ ميزان توليد ناخالص داخلي GDP) دارد.
امروز چين با اختلاف زياد اولين صادركننده جهان است. امروز در سال 2024، توليد فولاد چين از یک ميليارد تن كه حدود 55 درصد توليد جهاني است، عبور كرده. امروز در سال 2024، در صدر فهرست 10 بانك برتر جهان با دارايي 41 هزار ميليارد دلاري، نام 4 بانك چيني با 22 هزار ميليارد دلار (رتبه 1 تا 4) به چشم ميخورد. امروز چين نه تنها بزرگترين جذبكننده سرمايه خارجي است، بلكه در زمره بزرگترین سرمايهگذاران جهاني در آفريقا، آسيا و امريكاي لاتين است. چين طي 10 سال گذشته (به جز 2020 به خاطر كرونا) به طور متوسط ساليان بيش از 100 ميليارد دلار سرمايهگذاري مستقيم خارجي FDI جذب كرده است. در مقابل طي همين مدت سالانه حدود 190 ميليارد دلار در ديگر كشورها سرمايهگذاري Outward FDI كرده است.
امروز در سال 2024، ظرفيت نيروگاههاي چين بالغ بر 3، 350 هزار مگاوات است (حدود 40 برابر ايران).
ظرفيت نصب شده انرژي خورشيدي چين تا سال 2024 بالغ بر 887 هزار مگاوات است.
امروز چين يكي از بزرگترين سازندگان اتومبيل، كشتي و قطار سريعالسيردر جهان است. امروز چين در زمينه فناوريهاي نوين، هوش مصنوعي AI، دستاوردهاي فضايي و IT در رتبه بسيار بالايي قرار دارد. در واقع، امروز چين به كارخانه جهان براي توليد همه چيز مبدل شده است. نظريهپردازان جهاني در تمثيلي ميگويند: «طي چهار دهه اخير، چين از يك كشتي قديمي در بندري متروك به يك ناوگان عظيم در اقيانوس اقتصاد جهاني تبديل شده است، با «ناخدايي» كه به جاي سرعت، بر استمرار مسير درست و تعادل تأكيد دارد.»
اين تحول شگرف، حاصل رويكرد عقلاني و عملگراي دو مرد بود: «چوئن لاي» و «دنگ شيائو پينگ» از طريق باز كردن در «گفتوگو و تعامل».
«دِنگ شيائو پينگ» هم در سال 1993 درگذشت، لیكن راه و رويكرد وي و چوئن لاي را روساي جمهور بعدي چين يعني «جيانگ زمين»، «هو جين تائو» و «شي جين پينگ» به ترتيب با استراتژيهاي زير ادامه دادند: «اصلاحات بيشتر و رشد اقتصادي چشمگير»، «تمركز بر توسعه متوازن و جامعه هماهنگ»، «تمركز بر «روياي چيني» مبارزه با فساد، و افزايش قدرت.»
نتيجه پايبندي به استراتژي گفتوگو و تعامل با جهانيان را در بالا مشاهده فرموديد، پس بجاست ما هم از تجربيات موفق حكمراني در جهان درس بياموزيم و با احتراز از «سندروم سعي در خطا» بر تكرار اشتباهات خود اصرار نورزيم.
همانگونه كه در كتابها و نوشتههاي قبليام يادآور شدهام، هماكنون نيز بر راهبرد گفتوگو و تعامل و بهرهگيري از رويكرد پيروي از تجربيات موفق حكمراني جهاني براي غلبه بر ابرچالشهايي كه روز به روز به بحران نزديكتر ميشوند، تأكيد ميكنم.
با اين اميد كه راه نيكبختي و بهروزي ملت ايران هموار شود. يادمان باشد كه خيلي زود، دير ميشود.