• 1404 دوشنبه 27 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6118 -
  • 1404 يکشنبه 26 مرداد

درس‎هاي استراتژيك هفت‎گانه در جنگ 12 روزه

محمد دروديان

تعريف فهرست و صورت‏بندي «درس‌هاي استراتژيك جنگ»، در شرايط برقراري آتش‌بس شكننده و «جنگ ناتمام»، همانند ترسيم ماهيت و مشخصه‎هاي جنگ، پيچيده و دشوار است. به نظرم پس از جنگ 12روزه سه مساله اساسي نياز به بررسي دارد: 
1- تبيين علت و ريشه‌هاي وقوع جنگ كه احتمال تكرار‌پذيري آن در آينده وجود دارد.
2- بررسي ظهور صورت جديدي از جنگ كه مشخصه‌هاي آن، در ذيل مفهوم جنگ «مدرن و تركيبي» قابل تعريف است  و با تجربه جنگ با عراق تفاوت بنيادين دارد.
3- ارزيابي پيامدهاي استراتژيك جنگ، در حوزه‌هاي مختلف، به عنوان راهنماي ايجاد تغييرات اساسي در شيوه تفكر، سازماندهي، تجهيز و روش‌هاي به‌كارگيري قدرت نظامي، در سطوح عملياتي، تاكتيكي و تكنيكي. 
در اين جستار با نظر به عنوان بحث، تنها به برخي  پيامدهاي استراتژيك جنگ اشاره خواهد شد. منظور از «درس‌ها» در اين بررسي به معناي ارزيابي شكاف ميان «بايدها و بايسته‌هاي هدف‌گذاري شده مورد نياز براي جنگ» به عنوان انگاره‌هاي ذهني از جنگ آينده با «آنچه در اين جنگ واقع شد»، به عنوان واقعيت‌هاي جديد كه مورد محاسبه قرار نگرفته بود، است. به عبارت ديگر هدف‌گذاري و طراحي جنگ براساس بايدها و انجام بايسته‌ها صورت مي‌گيرد تا پيروزي را تضمين و تامين كند. در‌حالي كه جنگ پس از وقوع، تابع منطق «اصطكاك» است، به اين معنا كه بر اثر تلاقي اراده‌ها و اقدامات طرفين، مساله جنگ از ساحت نظر به ساحت عمل تغيير كرده و شرايط جديدي ايجاد مي‌شود كه براي مهاجم و مدافع غافلگير‌كننده است، بنابراين درس‌آموزي از جنگ، در سطح استراتژيك، از طريق بررسي شكاف ميان «بايدها و بايسته‌هاي» هدف‌گذاري شده در برابر «ظهور امكان‌هاي» جديد و پيش‌بيني نشده با فهم از مساله اصطكاك در جنگ امكان‌پذير است.   منظور از مفهوم «استراتژيك» در اين بررسي، به معناي شناسايي مسائل، عوامل و شرايطي است كه تاثير تعيين‎كننده و پايدارتري در مقايسه با ساير عوامل و شرايط، در ظهور وضعيت‌هاي جديد و محاسبه نشده، بر اثر اصطكاك، به عنوان آشكارسازي پيامدهاي استراتژيك جنگ، خواهد داشت كه راهنماي فهم از مسائل اساسي جنگ و تكرارپذيري آن در آينده مي‌باشد. برخي از اين درس‌آموزي‌هاي راهبردي به شرح زير است : 
1- مهاجم با رعايت غافلگيري و استفاده از تهاجم اطلاعاتي براي فريب استفاده خواهد كرد تا ميزان احتمال پيروزي را افزايش دهد، بنابراين باتوجه به اينكه «منطق محاسباتي مهاجم»، الزاما با «تصوّرات ما از قدرت بازدارندگي از جنگ» منطبق نيست، بنابراين اعتماد به قدرت بازدارندگي و محاسبه از شرايط براساس برخي داده‌هاي اطلاعاتي- ‌تحليلي به تنهايي براي اطمينان از عدم وقوع جنگ كافي نيست. 
2- هر چند لازمه پيروزي مهاجم براي شكست مدافع، برخورداري از امكان غافلگيري در برابر جنگ است، ولي شرط كافي براي پيروزي مهاجم و شكست مدافع نيست. در نتيجه مناسب است به جاي تكيه بر روش‌شناسي بررسي «احتمالات» براي پيش‌بيني وقوع جنگ و آمادگي براي مقابله با آن، از طريق بررسي كليه «امكان‌هاي وقوع»، جوانب و عوامل موثر در وقوع جنگ مورد محاسبه قرار گرفته و براي مواجهه با آن پيش‌بيني شود. استفاده از روش‌شناسي بررسي «امكان‌ها»، با ماهيت جنگ و دشواري و پيچيدگي و گستردگي آن تناسب دارد و موجب برخورداري از آمادگي ذهني در برابر وضعيت‌هاي پيش‌بيني نشده خواهد شد، بنابراين مدافع از طريق «آمادگي دفاعي با فرض غافلگيري»، براي مواجهه با موقعيت‎هاي مختلف، مي‌تواند زمينه‌هاي شكست دشمن مهاجم را افزايش و ميزان تاثير غافلگيري را كاهش دهد. توانمندي ايجاد اين وضعيت و نمايش آن تاثير بازدارنده دارد، زيرا ميزان ريسك مهاجم را براي تصميم‌گيري و اقدام، افزايش خواهد داد.
3- هدف‌گذاري و محاسبات مهاجم براي تامين اهداف با پذيرش هزينه جنگ، براساس شرايط قبل از جنگ صورت مي‎گيرد، ولي با وقوع جنگ، بر اثر «اصطكاك»، با ظهور عوامل و موانع جديد و پيش‌بيني نشده، محاسبات اوليه تغيير مي‌كند و مهاجم در وضعيت جديد قرار مي‎گيرد، بنابراين در صورت آمادگي براي استفاده از فرصت‎ها و امكان‌هاي جديدي كه بر اثر وقوع جنگ ايجاد مي‌شود، مي‌توان محاسبات مهاجم را براي تغيير در ادامه جنگ، تحت‌تاثير قرار داد، بنابراين ابتكار عمل مهاجم براي زدن ضربه اول و غافلگيرانه، به معناي تضمين پيروزي نيست، هر چند قدرت مدافع را كاهش خواهد داد؛ به همين دليل سرنوشت جنگ در فرآيند شكل‌گيري «تسلسل درگيري‎ها»، با تحميل اراده يكي بر ديگري، تعيين خواهد شد...

بنابراين به ميزان آمادگي براي تاب‌آوري در برابر خشونت جنگ و توانمندي واكنش تاثير‎گذار، مي‎توان محاسبات مهاجم را براي ادامه جنگ دشوار كرد و منطق برقراري آتش‌بس را شكل داد.
4- اراده پايان دادن به جنگ با برقراري آتش‌بس، از ميان ويرانه‌هاي جنگ و نگراني‌هاي احتمال شكست برمي‎خيزد، بنابراين در‌حالي كه صورت خشونت‌آميز جنگ، با وقوع جنگ «آشكار» و غالب مي‌شود، ولي منطق پذيرش آتش‌بس و پايان دادن به جنگ، ريشه در درون انگيزه، اراده و محاسبات «پنهان» بازيگران دارد كه پيش از اين، منطق تهاجم را شكل داده است و سپس موجب پايان دادن به جنگ خواهد شد، بنابراين انتخاب زمان آتش‌بس و خاتمه دادن به جنگ، در مواجهه با دو وجه متفاوت، شامل «صورت» و «باطن» جنگ، بيش از آنكه حاصل علم جنگ باشد، برآمده از «هنر فرماندهي» و تصميم‌گيري براي «انتخاب استراتژيك در زمان و شرايط مناسب» است. با اين تاكيد كه برقراري آتش‌بس به معني پايان دادن به خصومت‌هاي ريشه‌دار و موثر در وقوع جنگ نيست، زيرا پايان جنگ براساس توافقي صورت مي‌گيرد كه هزينه جنگ را با نگراني از شكست، بر بازيگران تحميل كرده است. 
5- آنچه را كه مهاجم به عنوان دليل و هدف خود از اقدام به جنگ بيان مي‌كند، به دليل هزينه‌هاي جنگ و دشواري‌هاي پذيرش مسووليت تاريخي- راهبردي آن، هرگز همان چيزي نيست كه اراده مهاجم را با پذيرش مخاطرات جنگ، براي حمله شكل داده است، بنابراين دشواري‌هاي خاتمه دادن به جنگ ريشه در دشواري‎هاي شناسايي اهداف پنهان مهاجم از يك‌سو و ديگري محاسبه مهاجم و مدافع از «هزينه-‌فايده» جنگ و نتايج آن، در مقايسه با قبل و پس از جنگ دارد، به همين دليل پايان دادن به جنگ بسيار دشوارتر از تصميم‌گيري براي آغاز جنگ است. ملاحظه ياد شده يكي از عوامل موثر در ادامه جنگ و در نتيجه دشواري خاتمه دادن به آن مي‌باشد. 
6- مشخصه جنگ مدرن، با استفاده از فناوري، مفهوم «زمان» را براي تصميم‌گيري منسجم سياسي- استراتژيك، فرماندهي يكپارچه نظامي و اداره هماهنگ كشور در جنگ را با ايجاد «تاب آوري ملي- اجتماعي»، دستخوش تغيير كرده است، زيرا توانمندي تركيب فناوري نظامي با اطلاعات و هر دو با ساير مولفه‎هاي قدرت، براي استفاده با دقت و سريع در تخريب هدفمند، كنترل زمان و مديريت دامنه جنگ را پس از شكل‌گيري «تسلسل درگيري‌ها»، براي درهم شكستن اراده‌ها و برگزاري جشن پيروزي، با دشواري فزاينده و متفاوت با گذشته همراه كرده است. به عبارت ديگر سرعت و دقت در تخريب هدفمند، دامنه جنگ را گسترش داده و در نتيجه، زمان براي تصميم‌گيري و فرماندهي در جنگ و اداره كشور، فشرده و كوتاه شده است، درحالي كه جايگزيني تجهيزات و بازسازي زيرساخت‎هاي تخريب شده، پرهزينه و طولاني شده و تاثير شكننده بر اراده ادامه يا تصميم‌گيري براي ازسرگيري جنگ دارد. الزامات مواجهه با تحول يادشده نيازمند بازنگري در مفهوم، ساختار و شالوده قدرت دفاعي-تهاجمي، همچنين افزايش قدرت «تاب‎آوري اجتماعي»، در كنار ضرورت تامين «زنجيره توليد و توزيع» در همه زمينه‎ها، مي‌باشد. هزينه توقف و ناهماهنگي در هر بخشي از جنگ مدرن و عقب‌ماندگي در فرآيند تسلسل درگيري‎ها، به معناي از دست دادن قدرت تاب‎آوري و درهم شكسته شدن اراده مقاومت، براي پيروزي در جنگ است.
7- وقوع جنگ 12روزه نشان داد تهديد به استفاده از قدرت نظامي و جنگ، همانند دعوت به مذاكره و توافق سياسي، دو وجه متفاوت و به‌هم پيوسته قدرت است كه موجب شكل‌گيري «چرخه مذاكره-جنگ» و استفاده از آن، به صورت هماهنگ مي‌شود. ادراك از مذاكره و محدود كردن آن به «مذاكرات برجام» و محدود شدن ادراك از جنگ به هشت سال جنگ با عراق، به معناي تقليل مساله جنگ و مذاكره، به عنوان امر استراتژيك، به جنگ دفاعي، به عنوان عملكرد دفاعي جامعه ايران در برابر تجاوز ارتش عراق و جدا كردن مذاكره از جنگ است و در نتيجه، مانع از ادراك از مساله جنگ در پيوستگي با سياست و ضرورت به‌كارگيري كليه مولفه‌هاي قدرت، براي جلوگيري از غافلگيري در برابر حمله نظامي، در شرايط مذاكره سياسي شده است. درحالي‌كه مذاكره صورتي از جنگ است كه با بن‎بست در توافق با راه‌حل سياسي، منطق اجتناب‌ناپذيري جنگ شكل مي‌گيرد، چنان‌كه بن‌بست نظامي و شكست در اهداف جنگ، موجب بازگشت به ميز مذاكره مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها