• 1404 دوشنبه 27 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6118 -
  • 1404 يکشنبه 26 مرداد

تنهايي تلخ

حسن تهراني

حسن تهراني 

در سينماي اجتماعي ايران، زن همواره يكي از پيچيده‌ترين و پنهان‌ترين عناصر روايي بوده است؛ نه فقط به دليل محدوديت‌هاي رسمي و سانسور، بلكه به‌ خاطر ساختارهاي مردانه نهادينه ‌شده در روايت، فرهنگ و حتي شكل توليد سينما. با اين ‌حال برخي فيلمسازان جوان‌تر در دهه اخير كوشيده‌اند با نگاهي تازه‌تر و واقع‌گراتر نه فقط تصوير زن، بلكه كنش زنانه را در بطن روايت‌هاي خود بازآفريني كنند. سعيد روستايي، با آنكه در آغاز كارش بيشتر به عنوان كارگرداني «مردمحور» شناخته مي‌شد، رفته‌رفته به يكي از مهم‌ترين سينماگراني بدل شد كه توانست چهره‌اي پيچيده، چندلايه، انساني و پرتنش از زن ايراني معاصر در قاب‌هايش به تصوير بكشد. او از فيلم «ابد و يك روز» كه زن را در مرز بين قرباني و كنشگر قرار مي‌دهد آغاز مي‌كند، در «برادران ليلا» زن را در مركز روايت اجتماعي و اخلاقي قرار مي‌دهد و سرانجام در «زن و بچه»، تصويري كامل، عميق و بسيار رئاليستي از زنِ تنها و مادرِ فرسوده در جامعه‌اي بي‌پناه مي‌سازد؛ زني به ‌نام «مهناز» كه با دو فرزندش، عليار نوجوان و دختر خردسالش، بايد از يك زندگي فروپاشيده، خانه‌اي سرپا نگه دارد.

در «ابد و يك روز»، سميه، با بازي پريناز ايزديار، نخستين نماد زن در سينماي روستايي است: دختري در آستانه ازدواجي تحميلي كه خانواده‌اش مي‌خواهد از او به عنوان «آخرين راه‌حل» استفاده كند. در اين فيلم، زن اگرچه مركز تصميم نيست، اما مركز بحران است. همه ‌چيز در خانه به سميه گره خورده؛ از تنش‌هاي ميان خواهران و برادران تا گفت‌وگوهاي مادر درباره وضعيت آينده. سميه در واقع محور احساسي فيلم است و آنچه روستايي با مهارت نشان مي‌دهد، نه تصميم‌گيري سميه، بلكه ناتواني‌اش از تصميم‌گيري در ميان هجوم انتظارها، فشارها و فقدان انتخاب واقعي است. سكانس نهايي فيلم كه در آن، كودكي سميه را در سكوت از پنجره نگاه مي‌كند، تنها وداع با خواهر نيست، بلكه وداع با هر اميد و عزت‌نفس باقيمانده در خانواده است. سميه مي‌رود تا خانواده زنده بماند، اما آنچه واقعا قرباني مي‌شود، نه فقط او، بلكه مفهوم «زيستن به اختيار» است.
در «متري شيش و نيم»، فضاي مردانه فيلم ظاهرا جايي براي حضور زن باقي نمي‌گذارد. اما سعيد روستايي، با بهره‌گيري از يك سكانس كوتاه، يكي از تلخ‌ترين و سنگين‌ترين پرتره‌هاي زنانه را خلق مي‌كند. در صحنه بازجويي پليس (پيمان معادي) از نامزد سابق ناصر خاكزاد، قاچاقچي مواد مخدر، براي يافتن محل اختفاي ناصر، با زني روبه‌رو هستيم كه حاضر نيست حتي به عشقي از دست رفته خيانت كند و در مقابل تهديد و تحقير و‌ خشونت لفظي پليس آشفته مي‌شود، به بغض مي‌رسد، اما نشان مي‌دهد كه هنوز نگران مردي شرور است كه روزگاري معشوقش بوده و تحليلي درست از رابطه خودش با ناصر را به دست مي‌دهد كه نشانه درك انساني او از آدم‌هاست و چه غوغايي مي‌كند در اين صحنه پريناز ايزديار، اما همه اين مقدمات، در «برادران ليلا» به شكلي جديد جمع مي‌شود. در اين فيلم، روستايي براي نخستين‌بار، شخصيت زن را نه‌تنها در محور احساسي يا رواني، بلكه در مركز عقلاني، سياسي و طبقاتي روايت قرار مي‌دهد. ليلا با بازي ترانه عليدوستي، نه دختري است در آستانه ازدواج و نه همسر رنج‌كشيده، بلكه خواهر و فرزند و زن كارمندي است كه در دل بحران‌هاي اقتصادي، فساد دولتي، فروريزي نظام‌هاي حمايتي و فقر فرهنگي خانواده تلاش مي‌كند تغييري واقعي ايجاد كند. او مي‌خواهد با خريد مغازه‌اي به ‌نام مادر، خانواده را از فروپاشي نجات دهد، اما با ديوارهاي قطور سنت، غرور مردانه پدر مواجه مي‌شود. فيلم با هوشمندي تمام، نشان مي‌دهد كه چگونه خردِ زنانه، هر چند هم منطقي، در مقابل تعصبات مردانه و نظام‌هاي زنگ‌زده سنت، محكوم به شكست است. ليلا درست مانند سميه شكست مي‌خورد، اما نه با سكوت و تسليم، بلكه با اعتراض و كنشگري. در پايان، برادران به جان هم مي‌افتند، پدر از احترام مي‌افتد و ليلا در ميانه اين ويراني تنها مي‌ماند. اين تنهايي، اگرچه تلخ است، اما سرشار از وقار است.
و سرانجام، در فيلم «زن و بچه»، مهناز، زني در ميانه زندگي، با دو فرزند و بي‌پناه، نماد زن امروز ايران است: نه قرباني مستقيم خشونت مرد، بلكه قرباني سيستماتي‌زاسيونِ بي‌كسي، نبود حمايت نهادينه و ساختارهاي فروپاشيده اجتماعي. مهناز زني است كه شوهرش مرده، اما نه خاطره‌اي از خشونت و تحقير با خود دارد و نه تكيه‌گاهي براي آينده.
او بايد براي عليار، پسر نوجواني كه وارد مرحله‌اي بحراني از هويت و بلوغ شده، هم مادر باشد، هم پدر، هم مشاور و هم مرزبان اخلاق. از سوي ديگر، دختر خردسالش، با نگاه‌هاي كودكانه، نيازهاي عاطفي و بي‌پناهي‌اش، مهناز را در حالتي از فشار مضاعف قرار داده است.
در «زن و بچه»، خبري از شخصيت مرد متجاوز، خشن يا قدرت‌طلب نيست. در عوض، فيلم نهادها را به عنوان مردان جديد نشان مي‌دهد: مدير مدرسه‌اي كه با بي‌اعتنايي عليار را تهديد مي‌كند، مددكار اجتماعي كه با سردي پرونده را ورق مي‌زند، كارفرماهايي كه كاري ندارند يا ساختماني كه اجاره‌اش ديگر قابل پرداخت نيست. تمام اين عناصر، ساختار مردانه‌اي هستند كه نه با خشونت، بلكه با بي‌تفاوتي زن را له مي‌كنند.
مهناز مانند ليلا، شخصيتي عقل‌گراست. او فرياد نمي‌زند، از خود ضعف نشان نمي‌دهد، اما رفته‌رفته فرسوده مي‌شود. در سكانسي كه با عليار مشاجره دارد، واژه‌هايي ميان آنها رد و بدل مي‌شود كه از عمق زخم رابطه مادر و پسر حكايت دارد. عليار، پدر ندارد، جامعه را در حال پس‌زدن خود مي‌بيند و مادرش را به عنوان «مانع» درك مي‌كند. اما مهناز، اگرچه خسته است، هنوز تسليم نشده. همچنان اميد دارد، همچنان مي‌جنگد و همچنان مراقب است كه دختر كوچكش متوجه اين تاريكي نشود.
سكانس‌هايي مانند مراجعه مهناز به اداره يا سكانس تلخ ديدار با مدير مدرسه يا صحنه‌هايي كه با دختر كوچكش بازي مي‌كند، لحظاتي‌ هستند كه روستايي از دل واقعيت روزمره، شعر مي‌سازد؛ شعري درباره زناني كه هيچ‌ كس برايشان شعري نمي‌گويد.
 *نويسنده، از داوران جايزه گلدن‌گلوب و عضو فدراسيون بين‌المللي منتقدين سينمايي و دبير شوراي نويسندگان نشريه اينترنتي سينماي بدون مرز است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها