مرگ خاموش اقتصاد گرافيك در ايران
حرفهاي كه زير آوار بحرانها دفن ميشود
حسين نوروزي
ايران امروز گرفتار در همتنيدگي بحرانهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و امنيتي است؛ بحراني چندوجهي كه ريشه در ساختارها، سياستها ، گسستهاي اجتماعي و بيثباتي منطقهاي دارد. در اين بستر ملتهب، برخي حرفهها و حوزههاي فرهنگي، بيسروصدا و خاموش، در سايه اين بحرانهاي پيچيده، به فراموشي سپرده ميشوند. طراحي گرافيك و اقتصاد نحيف و شكننده آن، بيترديد يكي از نخستين قربانيان اين وضعيت است.
طراحي گرافيك، سالهاست كه در جهان معاصر، فراتر از يك فعاليت تزييني يا صرفا هنري شناخته ميشود. اين حرفه در بستر ديزاين، جايگاهي جدي، تخصصي و حياتي در مديريت شهري، ارتباطات اجتماعي و توسعه فرهنگي دارد. گرافيك امروز بخشي جداييناپذير از نظام ديزاين جوامع شهري است. اما در ايران، اين تحول بنيادين يا بهدرستي درك نشده يا عمدا در نتيجه سياستگذاريهاي ناكارآمد و نگاههاي سنتي، ناديده گرفته ميشود. نتيجه اين غفلت، اقتصاد فرسوده، آسيبپذير و بيثبات گرافيك ايران است.
اقتصاد بيضابطه و ناپايدار گرافيك ايران
اقتصاد گرافيك در ايران، در فقدان زيرساختهاي حمايتي و استانداردهاي شفاف، به بازاري آشفته، بيثبات و ناامن تبديل شده است. طراحان گرافيك، به ويژه جوانان و تازهواردان اين حرفه، با فضايي روبهرو هستند كه در آن هيچ قاعده روشني براي تعيين قيمت خدمات، امنيت قراردادها يا تضمين آينده حرفهاي وجود ندارد. تعرفهها در بهترين حالت توصيهاي است و نه الزامآور.
نبود نظام تعرفهگذاري شفاف، نبود ساز و كار قانوني براي حمايت از حقوق طراحان و ركود عمومي اقتصاد كشور، دست به دست هم دادهاند تا اقتصاد گرافيك عملا به يكي از پرريسكترين و كمثباتترين حوزههاي حرفهاي بدل شود. اين وضعيت، صرفا محصول درون صنف نيست. بحرانهاي كلان اقتصادي، تورم افسارگسيخته، نااطميناني بازار و فضاي فرهنگي بسته، مستقيما بر حرفه طراحي گرافيك و معيشت فعالان آن سايه انداختهاند.
درحالي كه انجمنهاي صنفي طراحان گرافيك در دنيا نقش تعيينكننده در تثبيت جايگاه حرفه و حمايت از فعالان آن دارند، در ايران، ضعف ساختاري نهادهاي صنفي، پراكندگي، عدم همبستگي و گاه اختلافات دروني، اين نقش را كمرنگ كرده است. تلاشهاي اخير انجمن صنفي طراحان گرافيك ايران براي تعريف و تثبيت يك تعرفه جامع و الزامآور، گرچه گامي رو به جلوست، اما در غياب حمايت نهادي و ضعف ساختار حقوقي، هنوز تاثير ملموسي بر بازار و معيشت طراحان نداشته است.
بحرانهاي اجتماعي و مهاجرت نخبگان گرافيك ضربههاي سنگيني بر پيكره حرفه طراحي گرافيك وارد كرده است. در چنين بستر ملتهبي، خلاقيت، نوآوري و توليدات فرهنگي ناگزير به حاشيه رانده ميشوند. حرفه طراحي گرافيك نيز از اين قاعده مستثني نيست. مهاجرت گسترده نيروهاي خلاق، به ويژه در سالهاي اخير، زنگ خطري جدي براي آينده گرافيك ايران است. طراحاني كه ميتوانستند با خلق آثار موثر در انتقال مفاهيم اجتماعي، بازسازي هويت فرهنگي و مديريت افكار عمومي نقش داشته باشند، امروز يا منزوي شدهاند يا ناچار به ترك كشور و فعاليت در بسترهاي بينالمللياند.
ديزاين؛ ضرورتي كه جدي گرفته نميشود درك نقش ديزاين در جهان معاصر، كليد عبور از بسياري از بحرانهاي فرهنگي، اجتماعي و حتي اقتصادي است. طراحي گرافيك، به عنوان زبان بصري ديزاين، ميتواند در شكلدهي هويت شهري، انتقال مفاهيم، بازسازي اعتماد اجتماعي و حتي مديريت بحرانهاي اجتماعي ايفاي نقش كند. اما اين ظرفيت در ايران، همچنان ناشناخته يا ناديده گرفته ميشود. تغيير نام نهاد جهاني طراحان گرافيك از «ايكوگرادا (Icograda: International Council of Graphic Design Associations) » به «ايكو-ديزاين (ico-D: International Council of Design) » بازتاب همين واقعيت است؛ واقعيتي كه نشان ميدهد طراحي گرافيك ديگر فعاليتي صرفا تزييني يا فردي نيست، بلكه بخشي جدانشدني از ساختارهاي شهري، اقتصادي و فرهنگي معاصر است.
متاسفانه، اين تحول در ايران هنوز به درستي درك نشده است. بسياري از نهادهاي فرهنگي و حتي طراحان، همچنان با ذهنيتي محدود، جايگاه گرافيك را در حد توليد پوستر، تبليغات سطحي يا فعاليتهاي فردي تقليل ميدهند؛ درحالي كه نقش واقعي اين حرفه بسيار فراتر و عميقتر است.
اقتصاد گرافيك؛ قرباني غفلت ساختاري
اقتصاد گرافيك ايران، امروز در لابهلاي غفلتهاي سياستگذاري، بيبرنامگي فرهنگي و بيتوجهي عمومي، در حال فرسايش است. اگر نگاه ساختاري و حمايت جدي به اين حوزه تزريق نشود، حرفه طراحي گرافيك در آيندهاي نه چندان دور، با فروپاشي كامل و حذف از چرخه توليد فرهنگي كشور مواجه خواهد شد. ضرورت بازنگري جدي در سياستهاي فرهنگي و اقتصادي، تدوين ساز و كارهاي حمايتي، تقويت نهادهاي صنفي، ايجاد امنيت شغلي و اقتصادي و بهرسميت شناختن ديزاين به عنوان بخشي از نظام توسعه ملي، بيش از هر زمان ديگري احساس ميشود.
جمعبندي مرگ خاموش اقتصاد گرافيك در ايران، نتيجه مستقيم بيتوجهي، سياستگذاريهاي ناكارآمد و نبود درك صحيح از نقش اين حرفه در توسعه شهري، فرهنگي و اقتصادي است. اين بحران، تنها دغدغه صنفي يا حرفهاي نيست، بلكه بخشي جدي از بحران عمومي كشور است كه اگر به آن توجه نشود، آسيبهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن، دامنهاي گستردهتر خواهد يافت.
نجات اين حرفه، مستلزم اصلاح نگاه سياستگذاران، بازتعريف نقش نهادهاي صنفي، ارتقاي فرهنگ عمومي درباره جايگاه ديزاين و ايجاد بسترهاي حمايتي واقعي براي طراحان است. تنها در اين صورت است كه ميتوان اميد داشت طراحي گرافيك، از زير آوار بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي، دوباره سر برآورد و به جايگاه شايسته خود در توسعه ايران بازگردد.