آسيبشناسي جنگ ۱۲ روزه
علي آهنگر
جنگي دوازده روزه بر كشور تحميل شد؛ جنگي كه ميتوانست رخ ندهد، اگر برخي هشدارها جدي گرفته ميشد. اين جنگ، پيامدهايي بهدنبال داشت كه نميتوان سادهانگارانه از كنار آن گذشت. تجاوز نظامي به كشور، رخدادي نيست كه مانند منازعات حزبي يا كشمكشهاي سياسي داخلي، با وعده آيندهاي متفاوت ناديده گرفته شود. اين اتفاق، آزموني براي همه نهادهاي مسوول است.
اركان چهارگانه جنگ - بررسي كلي اخبار و تحولات نشان ميدهد اين جنگ بر چهار محور اصلي استوار بود:
۱- طرحهاي عملياتي و تجهيزات پيشرفته نظامي،
۲- عمليات رواني با پيوست رسانهاي،
۳- زمينهسازي ديپلماتيك در سطح افكار عمومي جهاني،
۴- و استفاده گسترده و موثر از شبكههاي نفوذ و جاسوسي.
هشدارهاي ناديده گرفته شده- برخلاف برخي ادعاها، اين جنگ ناگهاني و غافلگيرانه نبود. از ماهها پيش، هشدارهاي مكرر دونالد ترامپ درباره احتمال بمباران و واگذاري ماموريت به اسراييل، قابلتوجه بود. ضربالاجل ۶۰ روزه او، نشانهاي ديگر از وقوع جنگ بود. شب پيش از حمله نيز، منطقه به دليل جابهجايي غيرعادي خانوادههاي كاركنان سفارتخانههاي امريكا در التهاب بود. انتقال تجهيزات نظامي سنگين از پايگاههاي امريكا در خليجفارس نيز نشانهاي ديگر بود كه اگر با اطلاعات محرمانه داخلي تلفيق ميشد، ميتوانست پيشبينيهاي دقيقتري رقم بزند.
معجزه موشكي ايران- آسيبشناسي جنگ ۱۲ روزه نبايد به معناي ترديد در توانمنديهاي نظامي ايران تلقي شود. توان ايران با واكنشي معجزهآسا، ظرف كمتر از ۲۴ ساعت به بازسازي سيستم فرماندهي پرداخت و با شليكهاي هدفمند به اعماق سرزمين دشمن، معادله جنگ را تغيير داد. همين واكنش سريع بود كه معادله نبرد را به توازن كشاند و منطق جنگ را به آتشبس سوق داد، اما ماهيت تخريبي جنگ، همچنان آثار دروني و آشكار و پنهاني برجاي گذاشت كه در صورت آسيبشناسي نكردن، قابل درمان نخواهند بود.
نداشتن برآورد دقيق از جنگ- يكي از آسيبهاي جدي، ضعف در برآورد دقيق از سطح تكنولوژي، حمايت بينالمللي از طرف مقابل و سناريوهاي جنگي بود. پرسش اينجاست كه چرا نهادهاي نظامي و امنيتي نتوانستند تصويري شفاف و واقعي از ابعاد جنگ ترسيم كنند؟
نفوذ: سايهاي پنهان و مخرب- دومين آسيب بزرگ، ظهور پررنگ شبكههاي نفوذ و جاسوسي بود؛ شبكههايي كه بخش قابلتوجهي از خسارات را نه از طريق تجهيزات دشمن، بلكه از درون وارد كردند. اين شبكهها محصول سالها غفلت و انحراف در ماموريتهاي ذاتي نهادهاي مسوول بودند.
غفلت ديپلماتيك- از ديگر آسيبها، عملكرد كمفروغ ديپلماسي بود. ناتواني در پيشگيري از وقوع جنگ و كنار رفتن از ابتكارهاي ديپلماتيك، بهويژه از سال ۱۴۰۰ و پس از توقف روند برجام، فضاي بينالمللي عليه ايران را فراهم ساخت. توجه ايران به جنگ اوكراين در حمايت از روسيه نيز به انزواي ديپلماتيك كشور در اروپا و ناتو دامن زد.
راه ترميم- براي عبور از اين بحرانها، بايد از تلههايي كه در آن گرفتار شدهايم، خود را بيرون بكشيم: نيروهاي نظامي بايد به ماموريت اصلي خود يعني پاسداري از مرزها و آسمان كشور بازگردند و از ورود به سياست، اقتصاد و تجارت فاصله بگيرند. به تقويت دفاع مدرن هوايي روي آورده و آموزشهاي تخصصي خود را هر چه بيشتر افزايش دهند. نهادهاي امنيتي و انتظامي نيز بايد تمركز خود را از امور بيربط و حاشيهاي بردارند و به مقابله با نفوذ، جاسوسي و تهديدهاي واقعي امنيت ملي بپردازند. تقويت واحدهاي تخصصي ضد جاسوس با استفاده از فناوريهاي هوش مصنوعي راهكار موثري براي آينده است.
مردم؛ پشتوانه اصلي- ملت ايران در روزهاي پرالتهاب جنگ، با نجابت و انسجام خود، بخش مهمي از نقشه دشمن را خنثي كردند و مسير آتشبس را هموار ساختند، اما اين سرمايه اجتماعي نيز در صورت تكرار ضعفها، فرسوده خواهد شد. اصلاح عملكرد رسانه ملي و شفافيت در تصميمگيريهاي سياسي بر پايه خواست و نگاه مردم، اين پشتوانه عظيم را هر چه بيشتر تقويت خواهد كرد. در حوزه ديپلماسي، بايد آن را از سايه سنگين گفتمانهاي سخت خارج كرد. ديپلماسي تنها زماني موفق است كه دراختيار سياستورزان حرفهاي و در مسير منافع ملي باشد. منافع ملي شايد اكنون در اين باشد كه استراتژي مذاكرات هستهاي و سياستهاي منطقهاي مورد بازنگريهاي بنيادين قرار گيرد.
تشكيل كميته راهبرد ملي- اجراي اين اصلاحات به تغييراتي مبنايي نياز دارد كه راهكار تشكيل يك (كميته راهبرد ملي) را ضروري ميسازد. كميتهاي متشكل از شخصيتهاي مجرب و دلسوز در حوزههاي ديپلماسي، امنيت و اقتصاد با اختيارهاي ويژه و موقت، تا بتواند با مديريت امور بينالمللي و منابع داخلي، كشور را از اين گردنه عبور دهد. تهديدهاي آينده نيازمند آمادگي دقيقتر و جامعتر هستند و فرصت آزمون و خطا ديگر باقي نمانده است.