اتحاد عجيب تندروان داخل و خارج از كشور
نيوشا طبيبي
۱- حادثه تجاوز به ميهن، اتفاق بزرگي بود كه گويي تاريخ زندگي همه ايرانيهاي اين نسل و حتي نسلهاي آينده را ورق زد. همه ما متوجه اين «تغيير» در نسبت خودمان با ميهن، حاكميت، اپوزيسيون وطنفروش، امر ملي و حتي دوستيهاي دور و نزديكانمان شديم. اين انقلاب دروني و بيروني لابد تبعاتي دارد، تبعاتي در سطح ملي و رفتارهاي كلان اجتماعي و نسبت مردم با حكومت و حكومت با مردم و آثاري دروني براي فرد فرد ايرانيها و احوال روحي و روانيشان. آنچه تلخي تجاوز و درد كشتار وسيع غيرنظاميان و شهادت سربازان وطن را اندكي التيام داد، آن حس يگانگي و همبستگيمان بود. از پس سالها دوباره همديگر را پيدا كرديم. فكر ميكنم بعد از مدتها بخش بزرگي از سطوح مختلف حاكميت كه پيشتر حاضر نبودند شهروندان ايراني غير هممسلك و غير همعقيده خود را به رسميت بشناسند هم چشم باز كردند و با جماعتي دگرانديش با سبك زندگي متفاوت روبهرو شدند كه حاضر نبودند به هيچ قيمتي در كنار دشمن بايستند. در حالي كه سالها برچسب بيگانه و اسراييلي و امريكايي بودن خورده بودند. اينها را كه عرض ميكنم من و شما كه لاجرم از ميانه جامعه ايراني ميآييم و حرفهاي هموطنان را ميشنويم، خوب ميدانيم. وقتتان را ميگيرم و مينويسم كه بلكه مديري، مسوولي، نماينده و وزير و وكيلي بخواند و اندكي تامل كند. با آمدن آقاي دكتر پزشكيان احساس ميشد كه تجديدنظري در عرصههاي مختلف صورت گرفته است، ارادهاي براي آشتي ملي پشت شعار «وفاق» رييسجمهور بود. تندروان هر دو طرف البته چنين چيزي نميخواهند، آنها جامعه را پارهپاره ميخواهند، چون حياتشان در اين پراكندگيها و دشمنيهاست. تندروان و براندازان خارجنشين كه از كنار استخر و با پول فاندهاي خارجي مبارزه سياسي ميكنند، برپايي حاكميت ملي در ايران را پوچ و بيمعنا شدن وجود خودشان ميدانند. تندروان و تماميتخواهان داخلي هم اگر گسلها التيام پيدا كنند و رابطه عاطفي حاكميت و مردم و ميهن بازسازي شود و به همان صورت هم بماند، ديگر نميتوانند بگويند كه «مملكت مال ماست، نميخواهيد برويد بيرون». خاطرتان هست كه عين اين حرف را محمدرضا پهلوي بر زبان راند؟ آن زمان كه احساس ميكرد در حاكميتش به هيچ كس احتياجي ندارد. گفت هر كه نميخواهد بيايد پاسپورتش را بگيرد و برود. اما ايراني هر جا برود خانهاش ايران است. براي ايران جان ميدهد. من خود شاهد بودم كه چطور ايرانيهاي مهاجر حتي آنها كه بيست سال از ميهن دور بودند حتي آنهايي كه با حاكميت مشكلاتي عميق داشتند براي ايران از جان مايه گذاشتند. قرار گذاشتند كه اختلافاتشان با حاكميت را بعد از دفع دشمن خارجي حل كنند. اين يعني ايراندوستي، اين يعني تشخيص صحيح منافع ملي، اين يعني شرف داشتن. امروز مردم نگران هستند كه باز عدهاي از راه برسند و تمامي افتخار دفاع از ميهن و عزيزاني كه به دست دشمن وحشي به شهادت رسيدهاند را مصادره جناح خودشان كنند. از فردا به بهانه آن دفاع عظيم ملي و ميهني به نمايندگي از شهدا وارد ميدان شوند و به اركان كشور و مردم خواستههاي خود را تحميل كنند. مردم دوست ندارند دوباره روزهاي تلخ دلخوري و دلگيري تكرار شوند، روزهايي كه بين حاكميت و مردم چنان گسلهايي دهان باز كرد كه ديگر حرف هم را نميفهميدند. آن جمله «از اين كشور برويد، كشور مال ما حزباللهيهاست» كام بسياري از مردم را تلخ كرد. اين جمله از دهان آن خانم محترم به تنهايي بيرون نيامد، در رفتار بسياري از آنهايي كه دستشان به جايي بند بود، تجلي پيدا كرد. همين جمله خيليها را چنان نااميد كرد كه واقعا بار سفر بستند و رفتند. آن روز كه جلوي سفارت ايران در مادريد به جرم شركت در كنشي مدني و متمدنانه و راي دادن فحشباران ميشديم، يكي از آن ميان فرياد زد: «مزدورها حالا ميبينمتون كه به غلط كردن ميافتيد» همين مضمون را در روزهاي برپايي كمپين ضد تجاوز بسياري از هموطنان مهاجر ايراندوست شنيدند. سرزنشكنندگان ميگفتند: «وقتي اين داستان تمام بشود، همان آش و همان كاسه خواهد بود، خواهيد ديد.» اپوزيسيون وطنفروش خارج از كشور بعد از ناكامي در براندازي با كمك نتانياهو، سخت به تندروان داخلي و آنها كه بر طبل افراطيگري ميكوبند و تلاش ميكنند از ميهن ما چهرهاي خشن و مهاجم و حامي تروريسم نشان بدهند، چشم دوخته. اپوزيسيون ضد ميهن ميداند كه اين جماعت با ادعاهاي گزاف و ضد منافع مليشان آب به آسياب دشمن ميريزند، براي ترامپ و امريكا بهانه جور ميكنند تا ما متهم به نقشه كشيدن براي ترور سران ديگر كشورها بشويم. آنها همين ادعاها، ولو سخنراني يك خطيب جمعه در شهرستاني كوچك را سند ميكنند و به مردم و دولتهاي اروپايي و امريكايي ميدهند تا اثبات كنند كه ايران تهديدي جهاني است و بايد به حسابش رسيده شود.
۲- ميدانم كه امروز روز كار كردن است، همه با هم، دولت و مردم بايد كار كنيم تا هم چهره واقعي ايران را به جهانيان بشناسانيم و هم ادعاهاي نتانياهوي نسلكش را نقش بر آب كنيم. ميدانم كه دولت و حاكميت درگير موضوعات پيچيده و شرايط بسيار سختي هستند و به خوبي هم توانستهاند تا اينجا از پس اداره كشور برآيند، اما ميخواهم آرزو كنم كه اين فرصت ويژه اتحاد ملي را از دست ندهند. اجازه ندهند نااميدكنندگان ملت، آنها كه براي رسيدن به قدرت و مسائل جناحي حاضر هستند منافع و حيثيت ملي و اقتدار ايران را لگدمال كنند و پيام گسستگي و نارضايتي به بيرون از كشور بدهند و دوباره با روان و احساسات مردم بازي كنند. اين فرصت طلايي برقراري حاكميت ملي، احياي گفتمان اتحاد و وفاق، رستاخيز دوباره ملت و امكان ترميم زخمها و دلگيريهاي گذشته را از دست ندهيد. حاكميت با به رسميت شناختن تمامي آحاد ملت، تكثر عقايد را بپذيرد، ما ميتوانيم با برقراري يك ديالوگ ملي درها و افقهاي بيشماري را باز كنيم، حتي قفل تحريمها را بشكنيم، شهروندان ايراني كه تابعيت دوگانه دارند، ميتوانند دولتهاي ميزبانشان را براي اتخاذ سياستهاي واقعيتر در قبال ايران تحت فشار قرار دهند. مبادا كه افرادي دوباره ايرانياني را كه پاي وطن ايستادند، نااميد و سرخورده كنند، مبادا كه دوباره محملي براي سرزنش ميهندوستان از سوي وطنفروشان مهيا شود. لطفا براي ميهن، براي حفظ اتحاد ملي، تندروان و پوچگويان داخلي را سر جايشان بنشانيد.